آنا اچاگه، محقق ارشد مؤسسه‌ی فریده: یمن بدل به آزمایشگاه سیاست خارجی جدیداً قاطعانه‌ی عربستان سعودی و تلاشش برای در دست گرفتن رهبری منطقه شده است. ائتلافی به رهبری سعودی‌ها، در اواخر ماه مارس بمباران هوایی یمن را با هدف مهار و عقب راندن شورشیان حوثی و بازگرداندن هادی به ریاست جمهوری آغاز کرد.

سلطنت سعودی توانست با استفاده از نگرانی‌های موجود درباره‌ی تهدید نفوذ رو به گسترش ایران و حمایت ایران از حوثی‌ها، حمایت دیگر رژیم‌های سنی در منطقه را جلب کند. اما، یمن اهمیت زیادی برای اکثر بازیگران خارجی درگیر ندارد. به این دلیل است که عربستان سعودی، کشوری که بیش از هر کس دیگری در این بحران سرمایه‌گذاری کرده است، احتمالاً بالاترین هزینه‌ی سیاسی را برایش خواهد پرداخت.

مداخله در یمن، بهترین نمونه‌ی موضع تهاجمی نسل جدید رهبرانی است که بعد از مرگ ملک عبدالله در عربستان به قدرت رسیده‌اند. در کنار یک سیاست خارجی خشن‌تر، امثال محمد بن نایف وزیر کشور و ولیعهد، و محمد بن سلمان وزیر دفاع و معاون ولیعهد، تلاش می‌کنند عربستان سعودی را به عنوان دولتی تکنوکراتیک و مدرن جا بزنند که نظم و ثبات منطقه را تضمین می‌کند. بنابراین، سعودی‌ها مداخله‌شان را به عنوان پاسخی به تقاضای کمک دولت مشروع یمن توجیه کرده‌اند.

اما عربستان سعودی پایش را از گلیمش بیشتر دراز کرده است. ائتلاف موجود، در بهترین حالت ائتلافی بی‌عمق است که جبهه‌ی متحدی علیه ایران را شکل می‌دهد اما روی حوزه‌های عمده‌ی عدم توافقشان سرپوش می‌گذارد. ترکیه و پاکستان بعد از حمایت ابتدایی، عقب‌نشینی کردند. مصر، علیرغم کمک‌های مالی گسترده‌ای که دریافت کرده است، شرکتش در ائتلاف را به جای اعزام نیروهای زمینی مورد علاقه‌ی ریاض، به حضور دریایی کوچکی محدود کرده است. عمان وارد ائتلاف نشده است، عراق علناً منتقد ائتلاف است و اردن از انحراف منابع از جنگ علیه داعش ناراضی است.

هیچ استراتژی نظامی قابل اتکایی موجود نیست. در حالی که نیروی هوایی ائتلاف قابلیت‌های بالستیک و هوایی حوثی‌ها و متحدانشان را از بین برده‌اند، سعودی‌ها موفق نشده‌اند آنها را به عقب‌نشینی وا دارند. هیچ جبهه‌ی متحدی در یمن علیه حوثی‌ها فعال نیست، بلکه ترکیبی از اسلام‌گراها، قبایل، و جدایی‌طلبان جنوبی با دریافتی‌های مالی به جلو رانده شده‌اند. بیشتر آنها حتی موافق بازگشت هادی نیستند. با بسیج نیروهای محلی( کمیته‌های مردمی)، سعودی‌ها بیش از پیش باعث از بین رفتن ساختارهای دولت رسمی می‌شوند. ریاض ضمناً مشغول آموزش دوباره‌ی نیروهای یمنی شده است، در حالی که ادعاهای پر سر و صدای مداخله‌ی زمینی را ادامه می‌دهد.

هیچ استراتژی سیاسی قابل اتکایی هم موجود نیست. در واقع، نماینده‌ی ارشد سابق سازمان ملل در یمن، جمال بنعمر، گفته است که حملات هوایی ائتلاف تحت رهبری سعودی‌ها، تلاش‌ها برای دستیابی به یک توافق تقسیم قدرت را از دور خارج کرده است. عربستان سعودی اصرار کرده است که مذاکرات صلح در ریاض، و نه محلی بی‌طرف، انجام شوند. بنابراین، کنفرانس گفتگوی ریاض بدون حضور نمایندگان حوثی‌ها یا طرفداران صالح، رییس‌جمهور سابق، برگزار خواهد شد.

مداخله، در حال ضربه زدن به تصویر عربستان سعودی است. با درک نگرانی‌های رو به رشد بین‌المللی، ریاض تمام بودجه‌ی صندوق اضطراری سازمان ملل، 274 میلیون دلار، را تأمین کرد، و سپس آن را به 540 میلیون دلار رساند. اما موفقیتی نه چندان عمده در کسب اهداف نظامی، با هزینه‌ای سنگین و بحران مزمن انسانی همراه بوده است. به گفته‌ی دفتر هماهنگی امور بشردوستانه‌ی سازمان ملل متحد، تا روز ششم ماه مه، 1527 نفر در اثر جنگ کشته شده‌اند، که حداقل 646 نفر آنها غیرنظامی بوده‌اند. محاصره‌ی اقتصادی توسط ائتلاف، مانع رسیدن سوخت، غذا، آب و دارو شده است، در حالی که گروه‌های فعال در امور بشردوستانه تخمین می‌زنند که افراد بی‌خانمان‌شده به 550هزار نفر می‌رسند. به گفته‌ی دیده‌بان حقوق بشر، ائتلاف تحت رهبری سعودی‌ها، از بمب‌های خوشه‌ای تأمین شده توسط ایالت متحده استفاده کرده است. بی‌نظامی پدیدآمده، سبب گسترش فرقه‌گرایی شده، و فضا را برای گسترش القاعده در شبه جزیره‌ی عرب باز کرده است.

بحران انسانی، فشار را بر روی واشنگتن برای تحت فشار گذاشتن ریاض برای اعلام آتش‌بس افزایش داده است. ایالات متحده از مداخله‌ی عربستان حمایت کرد، زیرا نمی‌توانست جلوی آن را بگیرد. همزمان، می‌خواست به متحدانش در خلیج[فارس] ثابت کند که مذاکرات هسته‌ای با ایران به ضرر آنها تمام نخواهد شد؛ امری که در دیدار با سران شورای همکاری خلیج[فارس] در کمپ دیوید هم مورد تأکید قرار گرفت و آمریکا در آن از کنفرانس ریاض تحت نظارت شورای همکاری خلیج[فارس] حمایت کرد و متعهد شد از کشورهای عضو شورای همکاری در بر ابر تهدیدات خارجی برآمده از یمن حمایت کند. آمریکا تنها برای ضمانت دادن به عربستان در زمینه‌های اطلاعاتی، شنود، و تأمین تجهیزات و مهمات از ائتلاف حمایت کرد، ناوهای هواپیمابرش را به دریای عرب فرستاد و به ایران هشدار داد وارد ماجرا نشود. اما این بحران، اهرم فشارهای رو به کاهش آمریکا در منطقه را آشکار کرده است. نهایت دستاورد آمریکا، کسب رضایت سعودی‌ها برای آتش‌بسی پنج روزه با اهداف بشردوستانه بوده است، که بین دوازدهم تا هفدهم مه، کم و بیش دوام آورد.

به شکلی تناقض آمیز، ایران احتمالاً بزرگ‌ترین برنده‌ی ماجرا خواهد بود. برای تهران، بحران یمن ماجرایی با ریسک کم و سود زیاد است. تهران منافعی حیاتی در یمن ندارد و هر راه حل سیاسی‌ای نهایتاً باید شامل حوثی‌ها هم بشود. حمایت ایران از حوثی‌ها تلاشی فرصت‌طلبانه برای گسترش نفوذ سیاسی است و نه یک سرمایه‌گذاری راهبردی بلندمدت(بر خلاف منافع بلندمدتش در سوریه، لبنان و عراق). ظریف نقشه‌ای چهارمرحله‌ای برای حل تعارض پیشنهاد داده است، که شامل آتش‌بس، کمک‌های بشردوستانه، ادامه‌ی گفتگوهای ملی شامل همه‌ی طرف‌های درگیر، و تأسیس یک دولت اتحاد ملی فراگیر می‌شود، که البته توجهات زیادی را به خود جلب نکرده است. اما جان کری از ایران خواسته است تا از نفوذش استفاده کند و حوثی‌ها را به مذاکره دعوت کند، و آمریکا سیگنال‌هایی حاکی از آمادگی‌اش برای توافق بالقوه با حضور ایران در مذاکرات ارسال کرده است.

اقدامات بازیگران خارجی اصلی درگیر در یمن، با درگیری‌های سیاسی درون کشور مماس‌اند. برای عربستان سعودی، ماجرا به مقابله با ایران و دستیابی به جایگاه مورد علاقه‌ی رهبری منطقه‌ای برمی‌گردد. برای آمریکا، قضیه مربوط به نگرانی‌هایش از تروریسم و تلاش برای موازنه‌ی بازی ژئوپلتیکی‌اش است. برای ایران، این فرصتی برای گسترش نفوذ سیاسی است. یمن، برای هیچکدام از این بازیگرها موضوعی اولویت‌دار نیست، اما در این تعارض، بعضی بازیگرها بازنده‌های بزرگ‌تری خواهند بود.