روایت محافظ امام خمینی (ره) از حزب الله قم
گفتن از تاریخ انقلاب و خاطرات آن روزها برای نسل جوان هر چه بیشتر میگذرد ناملموستر میشود از همین رو گفتن از امام راحل (ره) را در سالروز میلاد این رهبر مردمی به عهده یکی از محافظانش گذاشتیم.
به گزارش پارس به نقل از تسنیم، گفتن از تاریخ انقلاب و خاطرات آن روزها برای نسل جوان هر چه بیشتر میگذرد ناملموستر میشود. گویی نسل انقلاب از دنیایی دیگر هستند و نسل جدید از دنیایی دیگر. در میان انبوه خاطرات وقتی کتاب تاریخ انقلاب ورق میخورد گفتن از امام با عظمت، کسی که این انقلاب را رقم زد سخت است.
ترسیم چهره رهبری که چشم امید مظلومان عالم بود. کسی که پایه گذار انقلابی شد که اسلام را جاری کند. نه اسلام دروغین آمریکایی را بلکه اسلام اصیل و نابی که در طول قرنها برای برپاییاش خونها ریخته شد. گفتن از این رهبر مردمی را به عهده یکی از محافظانش گذاشتیم و از حاج حسین خواستیم برای نسل جوان از امام خوبیها بگوید. او که مصداق بارز اشداء علی الکفار و رحماء بینهم بود...
از حاج حسین خواستم تا درباره خودش بگوید اینکه از کی وارد تیم حفاظت شد و چه مدت پیش امام بود؟ میگوید: سال ۶۱ به عضویت سپاه درآمدم و یک روز به ما ابلاغ کردند به عنوان تیم حفاظت باید به جماران برویم. سال ۶۲ به همراه تعدادی از بچههای سپاه به تیم حفاظت رفتیم.
او اکنون سن ۵۱ سالگی را میگذراند و میگوید به تازگی صاحب یک نوه شده است.
* قاب دوربینها تنها امام (ره) را میدید
یادم هست که روز بعد از ورودم به جماران اسمم را به عنوان پاسبخش یک ملاقاتهای امام (ره) نوشتند و همین نقطه عطفی شد برای اینکه به عنوان محافظ وارد بیت (ره) شوم.
ملاقات رسمی تمام شده بود، محافظان هر چه تلاش کردند خبرنگاران و عکاسان حاضر نبودند بیت را ترک کنند. دلیل را جویا شدیم میگفتند مدتهاست عکس نگرفتهایم. اینها را حاج حسین مرتاضی میگوید. پیرمردی که ۵ سال از بهار عمرش در دهه ۲۰ زندگیاش را محافظ امام (ره) بوده است.
حاج حسین در ادامه میگوید: قضیه را با حاج احمد آقا در میان گذاشتیم. ایشان گفتند امام خسته هستند و امروز جلسات متعددی داشتند اما خبرنگاران قانع نمیشدند. بنا شد با امام صحبت کنند و اگر ایشان اجازه دادند خبرنگاران و عکاسها از امام عکس بگیرند. من از دور شاهد این گفتوگو بودم. امام به حاج احمدآقا گفتند من با همین لباس میآیم اگر قبول میکنند بیایند.
حاج احمدآقا این پیغام امام (ره) را رساندند و خبرنگاران هم از خدا خواسته پذیرفتند. خبرنگاران وارد حیاط شدند و امام هم تشریف آوردند حول و حوش ۳۰ نفر بودند همین که امام را دیدند شروع کردند به عکس گرفتن. در حالی که عکس از امام میگرفتند یکی از میان جمع فریاد زد «آقا این طرف نگاه کنید» و امام دنبال صدا میگشتند و دوباره فرد فریاد زد «آقا اینجا؛ دوربین سیاهه» و به همین شکل عکاسها از امام عکس گرفتند. فضای شادی بود امام لبخندی زدند و یکی از عکاسها گفتند «آقا قربون لبخندتون»؛ صدای خنده جمع بالا رفت و امام هم میخندیدند و جمع از این خنده امام به وجد میآمدند.
بعد از اینکه امام رفتند به عکاسها گفتم «خداوکیلی اگه تو یکی از عکساتون هستیم به ما هم عکس بدید» اما قاب تمام دوربینها فقط عکس امام (ره) را گرفته بود و خبری از اطرافیان و محافظان امام نبود.
در میان همین صحبتها با شعف خاصی میگوید سال ۶۶ هم امام صیغه عقدمان را خواندند.
* توصیه و دعای امام (ره) همواره مشی زندگیام بوده است
۱۲ تیر ماه ۶۶ با حاج احمد آقا تماس گرفتم و با ایشان هماهنگ کردم تا امام (ره) صیغه عقد ما را جاری کنند. همان روز صبح زود به همراه پدر و مادر و برادرم، پدر و مادر همسرم و عروس خانم راه افتادیم به سمت جماران. ولی به ترافیک برخوردیم و وقتی رسیدیم جماران دیدارهای عمومی امام (ره) تمام شده بود برای همین حاج احمد آقا گفتند امام (ره) الان خسته هستند صبر کنید موقع نماز ظهر با ایشان هماهنگ میکنیم.
بعد از نماز ظهر و عصر حاج احمد آقا گفتند امام (ره) اجازه دادهاند و به منزل امام رفتیم. امام (ره) و حاج احمد آقا وارد اتاق شدند. انقدر خوشحال بودم که فراموش کردم دوربین با خود ببرم. حضرت امام (ره) با خانوادهام با مهربانی صحبت کردند.
امام وکیل عروس خانم شدند و حاج احمدآقا وکیل بنده شدند. صیغه عقد که جاری شد از امام خواستم تا ما را نصیحت کنند ایشان فرمودند: «سعی کنید در زندگی همیشه با هم بسازید.»
بعد از ایشان خواستم تا برای ما دعا کنند و ایشان فرمودند: «من دعا میکنم که همیشه موفق باشید.»
حاج حسین میافزاید: الحمدالله توصیه امام (ره) همیشه در زندگی ما جاری بوده است و بدون لحظه ای درنگ و توفیق هم به دعای امام همیشه در زندگی نصیبم شده است؛ و همیشه خودم را مدیون توصیه و دعای امام (ره) می دانم و الان ۲ فرزند دارم و خدا به تازگی نوه ای هم به ما عطا کرده است.
۳۰ سال و ۶ ماه در سپاه توفیق خدمت داشتم و شیرینترین خاطراتم در همان ۵ ساله خدمت به امام (ره) بودم. الان هم ۲ سال ۶ ماه و ۱۲ روز هست که بازنشسته شدهام؛ و الان هم به عنوان یک خادم بسیج انقلاب اسلامی در خدمت نظام هستم.
* امام هیچگاه از حال اطرافیانشان غافل نبودند
از حاج حسین خواستم از رفتار امام بگوید. اینکه از رهبری که انقلابی با آن عظمت را به راه انداخت و میلیونها نفر را با خود همراه کرد بگوید. اینکه این رهبر که چشم امید مسلمانان جهان به او بود چه رفتاری داشت.
این محافظ بنیانگذار انقلاب میگوید: مشهدی اکبر کارگری بود که روزها در منزل امام به وضع باغچه رسیدگی میکرد و گلها را آب میداد. یک روز بیمار شد و نیامد و به جای او کاردیگری آمده بود.
وقتی امام (ره) از راه رسید دید مشهدی اکبر نیست. از او پرسید «مشهدی اکبر کجاست؟ چرا نیامد؟» کارگر گفت: «مشهدی اکبر مریض است نتوانست بیاید.»
امام به اتاقشان رفتند و ۱۵۰۰ تومان به آن کارگر داد و گفت برای مشهدی اکبر مقداری خرید کن و این پول را به او بده و سلام مرا هم به او برسان. امام کسی بود که از حال هیچکدام از اطرافیانشان غافل نمیشدند.
* نادیده گرفتن ولایت عامل انحراف از اسلام و انقلاب اسلامی
از حاج حسین پرسیدم در آن ایام که در بیت امام (ره) بود از خاطراتش با مقام معظم رهبری بگوید و او برق شادی در چشمانش نمایان شد و با شور وافری تعریف میکرد.
عشق در وجود امام به رهبر معظم انقلاب و متقابلاً عشق حضرت آقا به امام کاملاً مشهود بود. خیلی خوب به یاد دارم که در یکی از روزهای ماه مبارک رمضان بعد از نماز مراسم افطار بود؛ و آن عکس هم دقیقاً برای همین خاطره است.
بعد از نماز امام (ره) رفتند سره سفره، آن شب همه شخصیتها و سران قوا هم بودند. یک نفر با حضرت آقا کار داشتند برای همین ایشان نتوانستند بروند سره سفره. امام ایستادند و هر چه تعارف کردند امام حاضر نشد سره سفره بنشینند و فرمودند هر وقت آقای خامنه ای آمدند مینشینیم. بعد یکی از بچهها رفت دنبال آقا و به ایشان فرمودند که امام منتظر ایشان هستند.
وقتی خط انحراف تاریخ اسلام را دنبال کنیم آنجا که توصیه رسول الله (ص) نادیده گرفته شد به حضرت زهرا (س) جفا شد، ولایت امیرالمؤمنین (ع) غصب شد.
* امام، آقا را شایسته رهبری میدانستند
امام در سفرهای خارج از کشور مقام معظم رهبری که درآن زمان به عنوان رئیس جمهور کشور بودند وقتی تصاویر استقبال را میدیدند فرمودند: ایشان برای رهبری لایق هستند.
این جمله یعنی تاریخ انقلاب اسلامی. یک بار پیش آمد که ایشان در جمع محافظان امام باشند. از ایشان خواستیم تا برای ما صحبت کنند. حضرت آقا فرمودند: ۴ نعمت را به شما معرفی میکنم که باید بیش از همه نعمات خدا را بابت آن شاکر باشید. اول خدارا بخاطر نعمت جوانی شکر کنید. قدر دوران جوانی را بدانید چرا که جوانی دوران شور، نشاط و تحرک است. بهترین دوره زندگی همین دوران جوانی است که خیلیها نمیتوانند از این دوران بهره ببرند.
دوم خدا را به خاطر نعمت انقلاب اسلامی شکر کنید که جوانی شما در دوران انقلاب اسلامی بوده است. شکر سوم بابت نعمت پاسداری از انقلاب اسلامی و این افتخاری برای شما است و شما خودتان را وقف انقلاب اسلامی کردهاید.
چهارم اینکه خدا تمام این نعمتها را در قالب حفاظت از امام به شما عطا کرده. این مقطع از زندگی شما در پاسداری از کسی است که جهان اسلام به آن دوخته شده است. خیلیها حاضرند جانشان را بدهند برای یک لحظه دیدن امام اما شما عمرتان در کنار امام میگذرد و این نعمت بزرگی است که باید خدا را به خاطر آن شاکر باشید.
* ارادت آقا به امام (ره) مثال زدنی است
حاج حسین با اشاره به اینکه در طول خدمتم به حضرت امام (ره) ارادت هیچکسی را به اندازه ارادت حضرت آقا به امام ندیدم، ایشان بینهایت نسبت به امام ارادت داشتند و شاگرد خلف و صالح که میگویند مصداق واقعی آن رهبر معظم انقلاب هستند، میافزاید: ملاک ما با امام بودن و همراه با امام بودن و ادعای خط امامی بودن نیست. ملاک ما رفتار افراد است. هر چه این افراد رفتارشان شبیه به امام باشد پیرو واقعی امام هستند.
همه آنها که امام را درک کرده بودند به خوبی میدانند که لحظه لحظه زندگی امام درس بود برای ما. امام (ره) میفرمودند: ولایت فقیه اصل دین است. بنابراین رفتار خودمان را ببینیم اگر پیرو ولایت فقیه هستیم پس پیرو امام هم هستیم. اگر هزار اِن قلت برای ولایت فقیه بیاوریم نشان میدهد هیچ نسبتی با امام نداریم. خط و مشی و راه امام روشن و شفاف است.
رفتار امام به عنوان یک فرمول و شاخص در دست ما است تا بتوانیم مدعیان خط امامی را به راحتی بشناسیم.
* حضرت آقا ما را "حزب الله چهارمردان" مینامیدند
حلقه محافظتی امام از بچههای قم بودند و از آن جا که خیابان چهارمردان قم کانون مبارزات در شهر قم بود از همین رو بچههای انقلابی را با این خیابان میشناختند از همین رو حضرت آقا این نام را برای تیم محافظتی امام در آن زمان انتخاب کردند و ما را حزب الله چهارمردان جماران مینامیدند.
وی از توجه مقام معظم رهبری نسبت به قمیها گفت: من یقین دارم الان آقا ما را ببینند و به ایشان بگوئیم ما از ‹‹ حزب الله چهارمردان هستیم›› ایشان حتماً ما را میشناسند. ایشان از لحاظ هوش و ظرافتهای اخلاقی و رفتاری بی نظیر و بسیار خوش برخورد و مهربان هستند.
* جبهه ما جماران بود
سال ۶۷ بود. خیلی دوست داشتم بروم جبهه. رفتم خدمت حاج احمد آقا و گفتم میخواهم به جبهه بروم. حاج احمد آقا گفتند «جبهه شما جماران است.» گفتم حاج آقا شما درست میفرمائید ولی چون امام امر کردند همه بروند در جبههها حضور داشته باشید اگر اجازه بدهید چند صباحی در جبههها حضور داشته باشم. حاج احمد هم گفتند «آقای مرتاضی شما بروید جبهه ولی هر کجا هم بروید ولی باز هم باید برگردید جماران، شما محافظ امام (ره) هستید.» ما هم اطاعت امر کردیم و تا پایان جنگ در جبهه بودم.
حاج حسین بهترین سالهای زندگیاش را دوران حفاظت از امام و بودن در کنار امام (ره) میداند و میگوید: ما همه عشقمان در آن دوران این بود که فدای امام شویم و الان هم همه عشقمان این است که فدای ولایت شویم و هیچوقت در این موضوع دچار تردید نشدم.
ارسال نظر