محسن محمدی
انگیزههای اصلاحات برای فتح مجلس
جریان اصلاحات از یک طرف، تمامی ظرفیت های سیاسی و اجتماعی خود را جهت بهرهگیری حداکثری از این قابلیت استراتژیک (انتخابات مجلس) بسیج نماید و از طرفی دیگر، برای تخریب سازمان یافته روانی رقیب سنتی خود، از هیچ فرصت و کوششی فروگذار نکند، آنگونه که اکنون شاهد آنیم.
هرچند سیدمحمدخاتمی در ابتدای سال بیان داشت که اصلاحات درصدد گرفتن قدرت نیست، اما پذیرفتن و باور چنین ادعایی شاید چندان منطقی نباشد چراکه اصلاحات به عنوان یک جریان سیاسی، کنش و واکنش هایش نیز به ناچار سیاسی و بنابراین معطوف به قدرت است. اما اینکه چرا خاتمی اصرار بر بیان چنین گزاره ای دارد، خود جای تامل است. شاید بتوان چنین گزاره ای را در راستای حساسیت زدایی از تحرکات تشکیلاتی اردوگاه اصلاحات به ویژه در یک سال اخیر و همچنین دفع و کاهش فشار روحی - روانی ای ناشی از هنجار شکنی های گذشته این جریان دانست که ممکن است در صورت آشکارتر شدن تدارک این جریان برای بازگشت به قدرت، سنگین تر و جدی تر شود.
اهل سیاست نیک می دانند که بیان چنین گزاره از سوی سید محمد خاتمی، یک حرکت تاکتیکی و نوعی فرافکنی است و نه بیان استراتژی اصلاح طلبان در عرصه سیاسی. چه، آنچه بیانگر استراتژی اصلاحات است، نه ادعاهای شخص خاتمی، بلکه تحرکات و جنب و جوش های این جریان در عرصه عملی و تشکیلاتی است. در یک سال اخیر، برخی از احزاب اصلاح طلب چون کارگزاران و اعتماد ملی، دست به بازسازی تشکیلاتی خود زده اند، همایش ها و جلسات درون جناحی گسترش یافت و تلاش برای هماهنگی و نزدیک کردن گروه های مختلف این جریان، شتاب گرفت که همگی دلالت بر تدارکی جدی این جریان بر بازگشت به قدرت دارد.
اگر زمانی اصلاحات برای پیشروی و زنده ماندن به خون نیاز داشت (آنگونه که حجاریان می گفت)، اکنون به قدرت نیاز دارد تا کالبد بی رَمَقش را که قریب یک دهه به دور از قدرت بوده، جانی دوباره بخشد. یک دهه دوری از قدرت از یک طرف موجبات سرخوردگی فعالان اصلاحات را فراهم آورده و از سویی دیگر به گسست و تضعیف ارتباط این جریان با بدنه اجتماعی اش منجر شده است؛ و البته مهمتر از این دو، آنکه، در اختیار نداشتن قدرت، آرمان های اصلاحات را به اندیشه هایی که صرفا در ذهن سیاست ورزان این جریان وجود دارد، مبدل کرده است.
بزرگان این جریان خوب پذیرفته اند که بقای اصلاحات و جلوگیری از فرسایش و فروپاشی آن، در گرو بازگشت به عرصه قدرت است و بدین جهت است که آنان مدت هاست به تکاپوی سامان دادن به جبهه بی سامان اصلاحات برای به دست گرفتن قدرت افتاده اند. از یک سو کارگزاران سازندگی پس از سالها خواب زمستانی، با آوردن نیروهایی تازه نفس، به غبار رویی از خود می پردازد و از سوی دیگر «ندا» می خواهد با چهره ای جدید، به ناامیدان این اردوگاه امیدی دوباره بخشد.
با پیروزی «نامزد حداقلی» اصلاحات در انتخابات ریاست جمهوری، این اردوگاه چنین برداشت کرد که شرایط اجتماعی در دست گرفتن قدرت برایش مهیا شده و وقت آن رسیده تا بعد از یک دهه دروی، سلامی دوباره به قدرت دهد. لذا بر آن است تا با تدارک جدی حضور در انتخابات مجلس، بازگشت رسمی و تمام عیار خود را به قدرت به سرانجام برساند. آن چه در این یادداشت در پی پرداختن بدان هستیم، اهداف و انگیزه های اصلاحات برای کسب اکثریت کرسی های مجلس است که در زیر بدانها اشاره می نماییم:
الف) عادی سازی روند بازگشت به قدرت و آشتی با حکومت
اصلاح طلبان با توجه به برآورد رای خود در جامعه، دست از حمایت کاندیدای جناحی خود در انتخابات ریاست جمهوری کشیده و انتخاب بین بد و بدتر را برگزیدند. از طرفی دیگر، آنها نتوانستند از طریق شوراهای شهر، استارت بازگشت به قدرت را بزنند؛ بنابراین در بستر زمانی دوسال آینده، تنها فرصت بازگشت به قدرت برای آنان، انتخابات مجلس است. برای جلوگیری از حساسیت حکومت، آنان بیشتر بر به صحنه آوردن نیروهای خاکستری و بدون حاشیه تمرکز کرده تا هزینه های احتمالی را به حداقل ممکن برسانند.
تحلیل سران اصلاحات این است که حضور نیروهای خاکستری اصلاحات در قدرت می تواند تا حدودی یخ های میان آنان با حکومت را آب کرده و آشتی تلویحی با حکومت را به ارمغان آورد تا در پروسه زمانی مدنظر، فضای لازم برای حضور تمام قد اصلاحات در قدرت فرام آید. شاید در نگاه اول گفته شود حضور این نیروها برای حکومت چالشی ایجاد نمی کند؛ اما باید اشاره کرد تجربه نشان داده که سکان هدایت و رهبری این جریان معمولا در دست تندروها بوده و لذا در صورت حضور افراد بی حاشیه و خاکستری این جریان در مجلس، آنها توسط سران ساختار شکن اصلاحات، مدیریت خواهند شد.
2-اصلاح وجهه اجتماعی و استفاده از تریبون رسمی برای حضور در جامعه
قانون شکنی و رفتارهای رادیکال و حتی ضد دینی (عاشورای 88) بخشی از جریان اصلاحات، به شدت به مشروعیت و وجهه اجتماعی این جریان در جامعه ایرانی آسیب زد. جریانی که در مدت 8 سال حاکمیت اش توانسته بود با ظاهرسازی و شعار، برای خود یک چهره زیبا ترسیم کند، در مدت چند ماه، همه را از دست داد و به جامعه فهمانید که کسب قدرت برایش به مراتب مهمتر از پایبندی به قانون و حقوق اجتماعی است. بازسازی این چهره مخدوش شده، یکی از دغدغه ها و اهداف جدی سران اصلاحات است. بنابراین حضور رسمی در عرصه جامعه و تلاش برای ترسیم یک چهره قانونمند و پای بند به منافع مردم، می تواند از طریق مجلس عملیاتی شده و این فرصت مهم را در اختیار اصلاحات قرار دهد.
3- تسلط بیشتر بر دولت روحانی برای حرکت در چهارچوب آرمانهای اصلاحات
جریان اصلاحات به خوبی می داند که نوع همگرایی اش با این دولت بیش از آنکه راهبردی باشد، تاکتیکی است، لذا به دنبال به حداکثر رساندن کسب منفعت از نردبان این دولت است. این جریان در ضمن همراهی با دولت، به فکر این نکته نیز هست که در صورت بالا رفتن هزینه های این همراهی، راه گریزی داشته باشد تا از زیر بار این هزینه ها شانه خالی کند. بنابراین کسب منفعت حداکثری از دولت و پرداخت هزینه حداقلی در همراهی با دولت، اساس تعامل این جریان با دولت است.
وادار کردن دولت روحانی به حرکت در چهارچوب خواسته ها و آرمان های اصلاحات، اوج همراهی این دولت با آنان تصور می شود و این جریان به دنبال آن است تا از طریق در اختیار گرفتن موثرترین قوه کشور، یعنی مجلس، پتانسیل و امکاناتش را برای زیر فشار گذاشتن دولت جهت همراهی حداکثری، به بالاترین حد ممکن برساند. همچنین فتح مجلس این امکان را به جریان اصلاحات می دهد تا به چینش حداکثری نیروهای خود در بدنه دولت اقدام کرده و از طریق این نیروها مستقیما به اجرای برنامه های خود در وزارت خانه ها و دستگاه های زیر مجموعه دولت بپردازد.
4-کاهش شکاف و واگرایی جبهه اصلاحات و تقویت انسجام درونی
دوری قریب به یک دهه از قدرت و رفتارهای رادیکال برای کسب مجدد آن، ضرباتی کاری بر پیکره جریان اصلاحات وارد آورد. دعواهای درون جناحی بر سر رفتارهای رادیکال و نسبت دادن علل ناکامی های متوالی در عرصه سیاسی به همدیگر، جریان اصلاحات را عملا به یک مجموعه منفعل و از هم پاشیده بدل کرد. بیش از یک دهه ناکامی و دوری از قدرت، نه تنها موجبات اختلاف و اتهامات درون جناحی را فراهم آورد، بلکه انگیزه و امکان انجام کارکردهای دیگر را از تشکل های این جریان گرفت و به تبع آن چالش هایی جدید بر سر راه احزاب و انجمن های اصلاح طلب سر برآورد.
قدرت محوری و شکل گیری از بالا، امکان رشد قاعده هرم و جذب نیروهای تازه نفس را تا حدود زیادی از احزاب این جریان گرفت ( مثل کارگزاران، اعتماد ملی و . .) و آنچه اکنون چالش جدی برای بسیاری از این تشکل هاست، شکاف نسلی است. سر برآوردنی حزبی چون ندا با قاطبه نیروهای تازه نفس و جوان، تا حدودی بیانگر این تصلب تشکیلاتی و شکاف نسلی در اردوگاه اصلاحات است.
بنابراین در پایان باید اشاره کنیم که با توجه به چالش های پیشروی جریان اصلاحات و همچنین اهداف و انگیزه های کنونی آنها که در بالا مورد اشاره واقع شد، بزرگان این جریان بدین نتیجه رسیده اند که انتخابات پیشروی مجلس، فرصتی بی نظیر برای بازگشت به حاکمیت و حضور رسمی و جدی تر در عرصه جامعه است. همچنین اصلاح طلبان، روی کار بودن دولتی را که دارای نگرشی مثبت به این جریان است، امتیازی بزرگ برای چانه زنی با حکومت (جهت نشان دادن چراغ سبز به اصلاحات برای بازگشت به قدرت) و از طرفی حمایت عملیاتی از خود در انتخابات می دانند. بر این اساس، بدیهی است که این جریان، از یک طرف، تمامی ظرفیت های سیاسی و اجتماعی خود را جهت بهرهگیری حداکثری از این قابلیت استراتژیک (انتخابات مجلس) بسیج نماید و از طرفی دیگر، برای تخریب سازمان یافته روانی رقیب سنتی خود، از هیچ فرصت و کوششی فروگزار نکند، آنگونه که اکنون شاهد آنیم.
ارسال نظر