تقلید سیاسی، یکی از انتقاداتی هستش که بسیاری به دوستان جبهه پایداری مطرح می کنند، یعنی این که فردی منتظر بماند تا فرضا آقای مصباح یک نفر را برای انتخابات به عنوان اصلح معرفی کند و مریدان هم بگویند حجت بر ما تمام شد و باید برویم و اصلح از منظر علامه رای بدهیم؛ بسیاری از جمله حامیان جدی دکتر احمدی نژاد این مساله را قبول نداشتند و جبهه پایداری را به خاطر آن نقد می کردند.

همین اتفاق در ماجرای "احمدی نژاد یعنی مشایی و مشایی یعنی احمدی نژاد"، برای دسته ای از عزیزان حامی رئیس دولت های نهم و دهم، که انتقاد فوق را به جبهه پایداری داشتند هم به وجود اومد؛ یعنی بسیار دیدم که تعداد قابل توجهی از حامیان دکتر احمدی نژاد با این استدلال که "دکتر"، "مهندس" را معرفی کرده است پس ما هم اگر "دکتر" را قبول داریم باید به مهندس مشایی رای بدهیم! این استدلال برای من، تفاوتی با رفتار عزیزان جبهه پایداری در چشم دوختن به دهان علامه مصباح برای یافتن اصلح زمین و آسمان ندارد . به نظرم کاندید پیشنهادی از سوی هر کسی، در نهایت فقط یک کاندید پیشنهادی است که البته مستظهر به حمایت شخص مورد قبول یا رد ما نیز هست که می تواند در رای نهایی موثر باشد اما صحبت یک نفر نباید ملاک نهایی انتخاب باشد؛ فکر می کنم این گونه "تقلید سیاسی" راه را بر بلوغ سیاسی جامعه در دراز مدت می بندد .

اما در خصوص خود مهندس اسفندیار رحیم مشایی
تا این لحظه بر این باورم که من به آقای مشایی رای نمی دادم ؛ مشایی برای من فردی ناشناخته بود که بیش از حد در موردش سر و صدا به پا شد؛ او از بسیاری چهره های سیاسی دیگر برایم ناشناخته تر بود و شاید اگر کل تاریخچه ذهنی ام را مرور می کردم جز چند جمله و سخنرانی که بر سرش جنجال به پا شد چیز دیگری از او به یادم نمی آمد که همین اطلاعات هم مجابم نمی کرد که به او رای بدهم حتی اگر احمدی نژاد، مشایی را مساوی با خودش دانسته بود، باید منتظر طرح ها و صحبت های جدی اش می ماندم تا ببینم اصولا چه چیزی در چنته دارد.

آقای مشایی نظراتی داشت که فکر می کنم هیچ کدام از آنها شاذ و نوپدید نبودند، نظایر آن را در مکتوبات برخی عرفای سلف دیده بودم و البته تعدادی از آنها را قبول نداشتم و فکر می کنم مبنای علمی ناصحیح باعث به وجود آمدن این نظریات شده بود مثلا نوع برداشت از حدیث معروف "خلق الله آدم علی صورته" که منشا برخی نظریات وی و حامیانش نظیر حجت الاسلام شریف زاده بود و بنده شخصا با این برداشت مخالف بودم و آن را ناقص و با زمینه اشتباه می دانستم. (علامه عسکری اعلی الله مقامه، در مورد این حدیث توضیحات خوب و قابل توجهی داشتند)

در عرصه اجرایی هم چیز خاصی از مشایی ندیده بودم که او را برایم متمایز از مثلا فردی مانند زاکانی کند(در عرصه اجرایی) پس چرا باید به او رای می دادم؟

اما در عرصه فرهنگی، فکر می کنم مشایی را قبول نداشتم گر چه نظریه خاص فرهنگی هم از او ندیده بودم اما اگر فرضا روزنامه ایران را به عنوان تریبون فرهنگی وی مدنظر قرار دهیم (چون وزارت ارشاد با مشایی همسو نبود) مبهوت و مفتون هیمنه پوشالین جبهه شبه روشنفکری بودن آن، کاملا به چشم می آمد، دیدگاه جذب حداکثری درست است اما به شرط مرعوب نشدن و روزنامه ایران این گونه نبود و همین برایم اسف بار بود؛ اگر مشایی نیز چنین دیدگاه های فرهنگی داشت طبیعتا روی رایم تاثیر جدی داشت.

هنوز برایم مشایی فرد ناشناخته و مبهمی است، حرف های پشت پرده زیادی از او شنیدم که نمی دانم کدامش راست است و کدامش دروغ؛ شاید اکنون که دیگر قوه قضاییه شجاعانه و غیورانه و بدون سیاسی کاری و با قدرت و صلابت و بدون تبعیض و تمایز مشغول برخورد با مفسدین و ملحدین و محاربین و جواسیس است، بد نباشد بخواهیم که دادگاه اسفندیار رحیم مشایی هم تشکیل شود؛ چیزهایی که من شنیدم شامل عضویت در تشکیلات فراماسونری، تلاش برای کودتای نظامی علیه جمهوری اسلامی، قتل نفس، فساد اخلاقی، جن گیری، جادوگری، تلاش برای برکناری ولی فقیه و فساد مالی است که هر کدام از این ها به تنهایی می تواند مستوجب صدور حکم اعدام برای هر فرد شود؛ بنا بر این مصرانه خواستار آنم که قوه قضاییه پرونده مشایی را گشوده و سریعا به اتمام برساند تا پایانی باشد برای حرف و حدیث ها در خصوص یکی از مهمترین و بحث برانگیزترین برهه های تاریخ جمهوری اسلامی

پ.ن:
1- در خصوص احمدی نژاد و مشایی ترجیح می دهم سکوت کنم اما بنظرم احمدی نژاد اشتباه کرد و حتی اگر مهندس مشایی مظلوم بود و یکی از ابدال، با این حال باز به هزینه هایی که جریانات.... ایجاد کردند نمی ارزید؛ کاش دکتر احمدی نژاد عزیز، جان پیام رهبری در خصوص معاونت اولی مشایی را اجرایی می کرد نه فقط ظاهر دستور، برای خودش و همه ما بهتر بود

2- ماجرای نامزد شدن مشایی هم به نظرم جای تحلیل و فکر دارد، برخی توضیحات و دلایل قابل توجه در این خصوص ذکر می شود که اگر صحیح باشد به نظرم این کار هوشمندانه بود.