ستاره کلانتر بر سینه ی دولت اعتدال
به گزارش پايگاه خبري تحليلي «پارس»، محمد مهدي بندرچي در صفحه اجتماعي خود نوشت:
- نقل است روزی یک نفر که در روزهای خاص بجای شرکت در مراسم عمومی به دیدار از آسایشگاه ها میرفت، یکبار هم سر زده دیداری از تیمارستان داشت. در طبقه ی اول مشاهده کرد یکی در قفس افتاده و داد میزند: مریــــــــــــــم مریــــــــــــــم!!! پرسید این بیچاره چرا به این روز افتاده؟ گفتند عاشق مریمی بوده که به او نداده اند حالا کارش به اینجا کشیده! وقتی به طبقه ی بالا رسیدند دید مفلوکی هم در قفس افتاده و از چهار طرف زنجیر شده و فریاد می کشد: مریـــــــــــــــــم مریـــــــــــــــــــــم!! پرسید این چرا نعره می کشد؟ گفتند آن مریم که بود، دادند به این!
حالا قصه ی ستاره ی کلانتر که به اسم نرمش بر سینه ی دولت اعتدال چسباندند هم از این دست است. قطعاً تمام دولتهای پس از جنگ به نوعی خواهان حل رودرروی مسائل ایران با آمریکا بودند و به نوعی هیچکدام نتوانستند این برگ برنده را به چنگ آورند.
حتی بهزاد نبوی در دولت شهید رجایی برای مذاکره با یانکی ها عازم الجزایر شد و نهایتاً قرارداد تاریخی الجزایر را که در نسخه ی موجود در دست ایران فقط امضای بهزاد نبوی موجود است و اثری از امضای وارین کریستوفر به عنوان نماینده آمریکا نیست در یک دولت تماما انقلابی امضا کرد.
دولت هاشمی که حتی نمیتوانست نسخه های صندوق بین المللی پول را در خصوص مدلهای تعدیل اقتصادی برای عموم اعلام کند. دستورهای تعدیل اقتصادی در دوره ی وی به برکت مهر محرمانه علی فلاحیان بود که جریان می یافت. اگر جناح چپ آن زمان که بعداً شدند منتهی الیه غرب پرستی، بُو می بردند که قصه چیست آبروی دولتش را می بردند و رسوای روزگار می کردند.
دولت خاتمی هم که اگر می توانست پیروز این بازی شود دیگر اصلاح طلبان نظامی باقی نمی گذاشتند. دولت عدالت هم شاید بیش از همه دوست داشت این مساله حل شود اما سیگنالهای دوستان قدیمی متروپل غرب نشان داد که آمریکایی ها نباید مساله را برای دشمن بی تعارف اسرائیل حل کنند. چون قدرت گرفتن همان و ضخیم شدن رقابت های استراتژیک همان! جلیلی هم که اصولا اگر مجوز نرمش را هم می گرفت بلد نبود بگردد و قهرمانی هم در خون او نبود.
اما حالا که شاهد مطلوب را دولت اعتدال به اذن نظام در آغوش کشیده و به مدد حضور جبهه پایداری و شخص جلیلی توانست رأی 19 میلیونی (لب مرز 50 درصدی) را هم پشت قباله اش بیاندازد، وضعیت بین المللی ما گویی نه فقط بهتر نشده که گویا سیاست خارجی ما در بخشی که مربوط به دولت است، افول هم داشته است.
افولی که حتی مجوز تحصیل در رشته ی پتروشیمی را به دانشجویانمان در خارج نمیدهد و احتمالا در اعزام حجاج به عمره هم دچار مشکل می شویم! سفر دیروز ظریف به آذربایجان هم نشان از بی برنامگی دولت در رابطه ی سیاسی با کشوری دارد که فن بدل اسرائیل در سیاست عمق دهی استراتژیک ماست. یعنی اگر ما تا لب مرزهای اسرائیل با حضور حزب الله و حماس و جهاد اسلامی پیش رفته ایم، دشمن هم تا مرز آذربایجان ما حضور یافته است.
این مثالها نقش کننده ی سؤال اذهان پرسشگر است که بالاخره با سرمایه ی نرمش قهرمانانه چه معامله ای کرده ایم؟
ارسال نظر