پايگاه خبري تحليلي «پارس»- دکتر سيد وحيد کريمي(رئيس گروه اروپاي دفتر مطالعات سياسي وزارت خارجه)- طبق آمار، در سال 2013 ميلادي، 63 عمليات تروريستي از مجموع 152 عمليات تروريستي در اتحاديه اروپا در فرانسه رخ داده است. در سال 2012 ميلادي 219 عمليات تروريستي در اروپا اتفاق افتاد و 537 نفر دستگير شدند و در سال 2011 ميلادي هم 174 اتفاق تروريستي در اروپا رخ داد و 484 نفر دستگيرشدند و 17 کشته و 400 نفر به جرم شرکت يا مماشات در عمليات تروريستي در پشت ميله هاي زندان به سر مي برند که 66 درصد عمليات تروريستي به وقوع پيوسته در اروپا، در فرانسه اتفاق افتاده است. لذا به زعم اعضاي اتحاديه اروپايي، فرانسه پايتخت ترور اروپا لقب گرفته است. بديهي است عمليات تروريستي از منظر آموزه هاي اسلامي و سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران محکوم به شکست و غيرانساني است. اکثر عمليات تروريستي به وقوع پيوسته در اروپا هم ربطي به اسلام و مسلمان بودن ندارد اما متاسفانه رسانه هاي گروهي اروپا با هدايت بعضي تفکرات نژادگرايانه و طرفدار صهيونيست در کشورهاي اروپايي عليه اسلام و مسلمانان جو سازي مي کنند تا بدين وسيله مظلوم نمايي نمايند.

اما چرا دولت سوسياليست آقاي فرانسوا اولاند در فرانسه در معرض اين پديده شوم قرار گرفته جاي تامل و تعمق دارد. به نظر مي رسد به سه دليل اشتباه در سياست خارجي دولت آقاي اولاند، فرانسه درمسير اشتباه قرارگرفته است که خود بهانه اي براي تبديل شهروندان فرانسوي به يافتن هويتي جديد و بعضا عمليات تروريستي است.

1 - دنباله روي دولت فرانسه از سياست هاي تجاوزکارانه انگليس و آمريکا در سياست خارجي و امنيتي. فرانسه امروز در مقايسه با فرانسه دهه هاي گذشته کاملامتفاوت است. فرانسه هيچگاه در اقدامات تجاوزگرانه انگليس و آمريکا به کشورهاي جهان سوم شرکت نمي کرد. دولت ژاک شيراک با تجاوز انگليس و آمريکا به عراق مخالفت کرد. اما متاسفانه دولتمردان فعلي فرانسه مسير سياسي کشورفرانسه را تغيير داده اند و در هماهنگي با انگليس و آمريکا براي مداخله و تجاوز به ليبي و سوريه همراهي کردند. دولتمردان فرانسوي مدت هاست که از سياست گليستي (مستقل از انگليس و آمريکا) فاصله گرفته اند و به سياست آنگلوساکسن پيوسته اند. چنين امري با مخالفت هاي داخلي در فرانسه مواجه شده است. اين مخالفت محدود به شهروندان فرانسوي نمي شود بلکه نخبگان فرانسوي نيز از چرخش ايجاد شده در سياست خارجي و امنيتي فرانسه به طرفداري از تفکر آتلانتيست (آمريکايي – انگليسي) ابراز نگراني مي کنند.

2 - بي هويتي و ورشکستگي احزاب راست و سوسياليست و چپگرا در فرانسه. با توجه به بند 1 و سوء مديريت و اوضاع بد اقتصادي در مجموعه اتحاديه اروپايي باعث گرديده تا احزاب راست افراطي و افزايش احساسات نژاد پرستي مجددا در صحنه اجتماعي و سياسي فرانسه ظهور پيدا کند. همانطور که افراط گرايي و نژاد پرستي سفيد پوستان در آمريکا واکنش سياه پوستان را به دنبال داشته، در اروپا افراط گرايي توام با نژادپرستي، مسيحيت را در مقابله با اسلام قرار داده است. احزاب چپ و سوسياليست نيز به دليل فقدان ايده و نظرات جديد (که بعد از فروپاشي شوروي بي ربط شده اند) چاره اي جز پيروي از ايده هاي احزاب راست و افراطي ندارند. اسلام دومين دين رسمي کشور فرانسه است. چگونه مي تواند با توجه به بيشترين آمار مسلمانان مقيم در فرانسه در مقايسه با ديگر کشورهاي اروپايي، دولت فرانسه نسبت به آداب و سنن آن بي تفاوت باشد. حزب راست گراي خانم لوپن در فرانسه علنا از آقاي پوتين، رئيس جمهور کشور روسيه پول دريافت مي کند. بديهي است چنين اوضاع نابه سامان سياسي در فرانسه که مي توان آن را به ورشکستگي سياسي دولت سوسياليست آقاي اولاند نسبت داد، هويت ملي شهروندان فرانسوي را نه تنها مخدوش بلکه در مسير يافتن هويتي جديد در خارج از مرزهاي فرانسه در معرض خطر قرار مي دهد. حزب افراطي خانم لوپن به آقاي پوتين و روسيه متصل و وابسته مي شود و احزاب راست و سوسياليست به آنگلوساکسن و ديگر گروه ها هم بدين ترتيب در خارج از مرزهاي فرانسه به دنبال هويت مي گردند. چه بسا به نحوي افراط گرايان فرانسوي مشوق پيوستن شهروندان فرانسوي به گروه هاي تروريستي در خاورميانه باشند تا آنها را خنثي نمايند. خنثي به اين معني که يا در عمليات هاي تروريستي کشته و مجروح و رواني مي شوند و يا با بازگشت به فرانسه داراي پرونده هاي جنايي و با پيگرد قانوني مواجه خواهند بود که به روايتي ديگر هيچگاه نمي توانند از حقوق برابر شهروندي در فرانسه برخوردار باشند. اوضاع بد اقتصادي فرانسه در حدي است که بنا به گفته يکي از محققان اروپايي، اگر قرار باشد فرانسه به عنوان عضوي جديد تقاضاي عضويت را از اتحاديه اروپايي درخواست نمايد، اصلا از شرايط عضويت در اتحاديه اروپايي برخوردار نيست. خانم لوپن، رئيس حزب افراط گراي فرانسه با گرفتن رشوه و وام از روسيه به همان اندازه که يک شهروند فرانسوي دست به اقدام تروريستي مي زند، در ترور هويتي فرانسه به عنوان کشوري مستقل در اروپا مسئول است. تاريخ کهن فرانسه سراسر استقلال و متکي بر هويت خاص خود بود اما ظاهرا فرانسه مجددا مرد (کشور) بيمار اروپا لقب گرفته است. بي هويتي در ترسيم آينده سياسي فرانسه به خصوص در تدوين سياست خارجي و امنيتي مشکلي است که با دولت و مردم فرانسه باقي خواهد ماند. آنچه پيش بيني مي شود فرانسه به تدريج در زير مجموعه سياسي انگليس و آمريکا قرار خواهد گرفت. جايگاهي که مردم فرانسه آن را در شأن خود نمي بينند و مجبور خواهند بود تا نگاه هاي خود را از دولتمردان فرانسوي بازدارند و دست نياز به بيگانگان و فراسوي مرزهاي فرانسه دراز کنند.

3-تحميل نظريه هاي سياسي انگليسي و آمريکايي بر سياست خارجي فرانسه، انگليس و آمريکا چند تئوري يانظريه سياسي را در دستور سياست خارجي اتحاديه اروپايي قرار داده اند که مناسب است در ادامه تحميل آن بر شهروندان اروپايي به خصوص فرانسوي ها تجديد نظر کنند. به عنوان مثال: انگليس و آمريکا معتقدند: "جنگ را به سرزمين هاي خودشان ببريم تا اروپا در امان باشد." تروريسم يک مشکل جهاني و غير انساني است و همه کشورها، اروپا و خاورميانه بايد با هم به صورت تنگاتنگ همياري و همکاري کنند. تروريسم يک ويروس واگير است. اينکه جنگ را به سرزمين هاي خودشان ببريم، پس چرا به اروپا سرايت کرد؟ نظريه پيشنهادي ديگر انگليس و آمريکا به اتحاديه اروپايي، تحميل ايده ديگري است که "منافع ملي را کنار گذاشته دنبال ارزش هاي مشترک غربي باشيم." ظاهرا ارزش هاي غربي را هم انگليس و آمريکا براي بقيه کشورها در اتحاديه اروپايي تعريف و ترسيم مي کنند. بدين ترتيب، انگليس و آمريکا نه تنها فرهنگ بومي کشورهاي اروپايي را مخدوش نمودند بلکه بي هويتي، بي غيرتي، بي فرهنگي، بي بند و باري و .... را براي فرانسه و ديگر اعضاي اتحاديه اروپايي به ارمغان آورده اند.

به نظر مي رسد با توجه به قدمت علمي، فرهنگي و تجربه هاي تلخ تاريخ اروپا، هنوز آگاهاني در بين نخبگان و سياستمداران فرانسه پيدا مي شوند که دولتمردان فعلي فرانسه را که کورکورانه از آمال شوم تفکرات طرفدار سياست خارجي و امنيتي انگليس و آمريکا مبتني بر "مداخله ليبراليستي" پيروي مي کنند به خود آورند و جايگاه فرانسه در روابط بين الملل را بيش از اين مخدوش نکنند.