انقلاب اشک
کربلا یک منطق است نه فقط یک منطقه و ماهیت استراتژیک واقعه عاشورا به گونهای است که بالقوه از ظرفیت بالایی برای تأثیرگذاری بر مخاطب جهانی برخوردار است.
به گزارش پارس سید علی ابراهیمی در سر مقاله امروز کیهان نوشت:پرده اول: کربلا یک منطق است نه فقط یک منطقه و ماهیت استراتژیک واقعه عاشورا به گونهای است که بالقوه از ظرفیت بالایی برای تأثیرگذاری بر مخاطب جهانی برخوردار است. پرداختن به مردی که در کمتر از یک و نیم روز تمام هستی خویش را به قربانگاه میبرد تا در موضع و موقف شهادت، پرچم کرامت و آزادگی را به اهتزاز درآورد و رو در روی حکومتی بایستد که برای مرگ بوزینه خلیفه یک هفته در بلاد مسلمین عزای عمومی اعلام میکند؛ برافروختن آتش در خرمن نظام سلطه و دلجویی از محرومین و مستضعفین عالم است. زنده نگه داشتن قیامی که یک اقلیت هفتاد و دو نفری یک جمعیت سی هزار نفری را از نظر روحی شکست دادند؛ نفخه صوری است که حیات، شرافت و انسانیت انسان را احیا میکند. آنجا که حربن یزید ریاحی و تعداد دیگری از لشکر دشمن به سپاه امام پیوستند؛ اما یک نفر از سپاه امام به دشمن ملحق نشد. همچنین ممانعت ابن سعد از نبرد تن به تن با اصحاب سیدالشهدا، خود دلیل دیگری بر شکست روحی دشمن بود.
آری «گریه برای مظلوم، فریاد بر سر ظالم است» و چه ظلمی از این بالاتر که وقتی حضرت در مدینه فرمود اگر یزید خلیفه شود «و علی الاسلام السلام»، مردم یکدیگر را نگاه میکردند و ذهن علیل خواص جامعه نیز توان تبیین حقیقت را نداشت تا حنجره حناق گرفته عوام را به تکبیر قیام وصل کند. اعظم مصائب این است که در گردنههای نفسگیر تاریخ و بزنگاههای حساس، نسبتها در جامعه اسلامی بر مبنای «خضر و موسی» رعایت نمیشود.
امتناع حسین بن علی از بیعت و مهاجرت ایشان از مدینه یک پیام داشت و آنهم حرکت در مسیر صلاح و رستگاری بود؛ «انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی» که اگر مثل یزید بر مردم حاکم شد باید فاتحه اسلام را خواند. ای کاش آن روز خواص و عوام مدینه به فرمان اولیالامر حقیقی خویش گردن نهاده و تمکین کرده بودند تا جنایاتی به مراتب سهمگینتر از آنچه در کربلا رخ داد در واقع حره، توسط لشکریان یزید به وقوع نمیپیوست. یزیدی که معتقد بود «لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء و لا وحی نزل» بنیهاشم با حکومت بازی کرد و الا نه وحی نازل شد، نه خبری آمد.
سؤال، اگر حضرت فقط در خانه خویش مینشست و تسبیح به دست غفیله میخواند و روزه میگرفت باز هم حکومت ایشان را شهید میکرد؟ اگر اباعبدالله علیهالسلام منفعل از سیاست روز و با کهولت سن در بستر بیماری از دنیا میرفت روح سلحشوری، مقاومت و بیداری اسلامی جریان مییافت؟ چیزی شبیه به عملکرد پاپ در دنیای مسیحیت. اگر سبک زندگی ائمه معصومین چنین بود نه تنها خطری برای حاکمان نداشتند که خاصه بنیامیه و بنیعباس بستههای تشویقی بسیاری نیز به مردم اعطا میکردند تا به پیروی از این اهل بیت بشتابند و نتیجه آنکه شیعه دیگر مانایی و پویایی امروز را نداشت. شیخ عبدالله علایری آن عالم سنی مذهب منصف، تعبیر رسایی دارد که «هجرت رسول اکرم برای احداث ساختمان دین و حرکت امام حسین(ع) برای محافظت از این بنا بود».
درست است که صدای کربلا به خوبی به مصر و بحرین و یمن و عربستان نرسید اما امروز هر برکتی در خاورمیانه مشاهده میشود محصول نهضت عاشوراست. دکترین بیداری اسلامی و اندیشه امام راحل که فرمود: «تا کفر و شرک هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم»، پس «مسلمانان تمامی کشورهای جهان به فکر نگه داشتن وضع موجود نباشند که عزت و حیات در سایه مبارزه است و مبارزه با رفاهطلبی سازگار نیست»، برآمده از مرام عاشورا و مشرب فکری اسلام ناب است.
پرده دوم:
تحلیلگران سرویسهای جاسوسی غرب بر این باورند که فرآیند فروپاشی ایدئولوژیک در پروژه ناتوی فرهنگی، یک اصل بنیادین دارد که در هر دوره تاریخی به شکلی ظهور میکند و کلید این فروپاشی در عصر حاضر، نابودی روحیه مقاومت در بین ایرانیهاست. براساس نظریه فرانسیس فوکویاما «شیعه پرندهای است که دو بال دارد. یک بال سبز و یک بال سرخ.
بال سبز این پرنده همان مهدویت و روحیه عدالتخواهی اوست و بال سرخشیعه، شهادتطلبی است که ریشه در کربلا دارد و او را نامیرا کرده است. برای پیروزی بر این ملت باید میل و ذائقه مردم را تغییر داد و رفاهطلبی را جایگزین شهادتطلبی کرد. این میلها تغییر نمیکند مگر ارکان یک حکومت از آن حمایت کند.» فوکویاما «سینما» را یکی از ابزارهای این تئوری نامید که میتواند به نابودی مقاومت شیعی مدد رساند و هالیوود بهترین انتخاب برای خلق فرهنگی، جایگزین اسلام است.
به رغم انتظاری که از ظرفیت نهفته در بطن سینمای ایران داریم، دل بستن به مجالس پرشور اهل بیت به عنوان خاکریز اول مقاومت میتواند نقش مهمی را ایفا و باقریها، چمرانها، شهریاریها، علیمحمدیها و تهرانیمقدمهای دیگری را برای اردوگاه اسلام تربیت کند. پتانسیل و انرژی موجود در مجالس اهل بیت به حدی است که میتوان از آن به عنوان دکترین مقاومت اسلامی در برابر استراتژیهای دشمن یاد کرد. باید همان مجاهدتی که در عرصههای هستهای، فضایی و موشکی انجام شده است در حوزه نهضت عاشورا نیز شکل بگیرد و این حماسه جاویدان به شکلی تأثیرگذار در عرصه بینالملل مطرح شود. بر هیئت فرض است که به عنوان پیشقراولان این مسیر، وحدت، یکی شدن و همپوشانی را به عنوان شرط لازم رعایت کنند. مفهوم مخالف آن این است که نباید با عملکرد جزیرهای، اجتماعات کوچک، مناسبتگرایی و هرکس به راه خود، مسیر تحقق و نیل به اهداف متعالی را مختل کرد. باید صرف نشستن در مجالس اهلبیت، سیطره دستگاه لیبرال سرمایهگرایی غرب را به نابودی سوق دهد و برونداد این مجالس و مجامع، خواب را از چشمان سردمداران کفر جهانی بگیرد. در غیر این صورت اگر در کاخسفید و کاخالیزه هم روضه بپا کنیم نه تنها برای استکبار خطری ندارد که روسای جمهور آمریکا و فرانسه نیز در آن شرکت میکنند.
حضرت امام(ره) در بیانی وارسته فرمود: «ما هر روز باید گریه کنیم. ما هر روز باید برای حفظ این مکتب منبر برویم. البته یک مطلبی هم که بین همه ما باید باشد، این است که به مردم بفهمانیم که همهاش این نیست که ما میخواهیم ثواب ببریم. قضیه این است که ما میخواهیم پیشرفت کنیم. سیدالشهدا هم که کشته شد، نه اینکه رفتند یک ثوابی ببرند. رفت که مکتب را نجات بدهد، اسلام را پیشرفت بدهد، اسلام را زنده کند. شما هم که دارید نوحهخوانی میکنید، حرف میزنید، خطبه میخوانید، مردم هم گریه میکنند، همه روی این مقصد باشد که میخواهیم اسلام را با همین هیاهو حفظ کنیم، چنانچه تا حالا هم حفظ شده است. باید این نکته هم به مردم گفته شود و تذکر داده بشود که آقا، قضیه روضهخوانی این نیست که من یک چیزی بگویم و یکی هم گریه کند. قضیه این است- که وقایع کربلا- با گریه حفظ شده است». به تعبیر استاد مرتضی مطهری «گریه بر شهید شرکت در حماسه اوست.»
پرده آخر:
عاشورا عظیمترین زرادخانه فکری جهان اسلام و محل اتحاد شیعه و سنی است. باید توجه داشت شهادت نوه پیامبر مکرم اسلام بازخورد نبرد با کفار و ارتش روم و عوامل خارجی نبود که برآیند جریانی خزنده و فاسد در درون دنیای اسلام بود. جریانی برآمده از دل نفاق به سردمداری، اشرافزادههای لامذهب. حضرت به دست «قیصر روم»، «سزار» یا «هراکلیوس» در مرزهای اروپا یا شمال آفریقا کشته نشد بلکه در مجاورت شهر کوفه، پایگاه حکومت پدرش در بیست سال قبل به قتل رسید. آنهم نه به دستور کلیسا یا موبد مجوس یا علمای یهود، که به فتوای مجتهدی به نام «شریح قاضی». پس باید با نگاه استراتژیک برای مظلومیت حسین علیهالسلام گریست و در رثای سیدجوانان اهل بهشت اقامه عزا کرد. نه شیعیان حق دارند حضرت را فقط برای خود بدانند، نه انصاف است اهل سنت امام حسین را فراموش کنند. باید در یک فضای توأم با اخوت اسلامی گردهم جمع شد و مقدمات تحقق جامعه آرمانی را فراهم کرد. «ما ملتی هستیم که با همین گریهها یک قدرت 2500 ساله را از بین بردیم». گزارهای که باید مطمح نظر قرار گیرد این است که فقط مرثیه تیغها و تیرها «مصیبه ما اعظمها» نیست، «واعظم رزیتها فی الاسلام» آنجاست که به قول علامه محمدتقی مصباح «درسآموزی ما از واقعه عاشورا محدود به ذکر مصیبت شود. در حالی که این حقیقت چنان عظیم است که بتپرستانی چون گاندی از آن درس زندگی گرفتهاند.»
ارسال نظر