1- بعدازظهر یکی از روزهای اردیبهشت‌ماه سال 1348 بود. از سوی شهید بزرگوار حضرت آیت‌الله سعیدی پیغام آورده بودند که برای یک کار ضروری به دیدن ایشان برویم. آن روز به اتفاق آقای مرتضی‌ الویری عازم منزل آیت‌الله سعیدی در خیابان غیاثی- آیت‌الله سعیدی‌ امروز- شدیم. خدمتشان که رسیدیم فرمودند مسئله‌ای از مدتها قبل ذهن ایشان را به خود مشغول کرده است و احضار ما به همین علت بوده است. و توضیح دادند که؛ تظاهرات دانشجویی در دانشگاه‌ها اگرچه مفید و موثر است و باید ادامه داشته باشد ولی این تظاهرات یک نقص بزرگ دارد که اگر برطرف نشود، راه به جایی نخواهد برد. ایشان درباره نگرانی خویش گفتند؛ شما در دانشگاه‌ها علیه رژیم شاه تظاهرات می‌کنید و اصلی‌ترین شعارتان این است که؛ «من اگر بنشینم، تو اگر بنشینی، چه کسی برخیزد؟ من اگر برخیزم، تو اگر برخیزی، همه برمی‌خیزند» و شعارهای دیگری شبیه آن. این شعارها دعوت به خیزش و برخاستن است ولی مشخص نمی‌کند که برای چه باید برخیزیم و بعد از برخاستن به کدام سو برویم؟ شهید سعیدی این حرکت را ناتمام و بی‌نتیجه می‌دانستند و می‌فرمودند حرکت دانشجویی باید مطالبه مشخصی داشته باشد. آیت‌الله سعیدی پیشنهاد کردند که در تظاهرات دانشجویی نام حضرت آیت‌الله خمینی- آن روزها پیشوند امام رسم نبود- آورده شود تا جنبش دانشجویی هدف مشخص و شناسنامه تعریف شده‌ای داشته باشد. ایشان فرمودند آیت‌الله طالقانی- رحمهًْ‌الله ‌علیه- نیز همین پیشنهاد را دارند و قرار است گروههای دانشجویی مرتبط با خود را به شما معرفی کنند و همان موقع تلفنی با مرحوم‌ آیت‌الله طالقانی تماس گرفتند و به ایشان خبر دادند دو تن از برادران دانشجو که حضرتعالی آنها را می‌شناسید برای پیگیری پیشنهادی که درباره آن صحبت کرده بودیم، خدمت شما می‌رسند. به اتفاق آقای الویری و با ماشین مدل پائین- آنهم آن روزها- که از برادر شهیدم امانت گرفته بودیم عازم منزل مرحوم آیت‌الله طالقانی شدیم. (شاید این بخشی از ماجرا به موضوع یادداشت پیش‌روی ارتباطی نداشته باشد ولی اشاره به آن خالی از لطف نیست- لطف خدا منظور است- در میانه راه ماشین جوش آورد، با چند دقیقه درنگ و ریختن آب در رادیاتور، روشن شد ولی بلافاصله از حرکت ایستاد. این روشن و خاموش شدن تا مغرب طول کشید و دیدیم رفتن به منزل آیت‌الله طالقانی بی‌فایده است چون ایشان مطابق معمول برای اقامه نماز عازم مسجد هدایت شده بودند. تصمیم گرفتیم ماشین را کنار خیابان پارک کنیم و برویم. با ناامیدی استارت زدیم، روشن شد و انگار نه انگار که عیب و ایرادی داشته است. فردای آن روز آیت‌الله سعیدی پیغام دادند که بعد از رفتن شما آیت‌الله طالقانی تماس گرفته و گفته بودند، ساواک تلفن را شنود می‌کرده و دو اتومبیل با تعدادی ساواکی بیرون منزل کشیک می‌کشند. اگر بچه‌ها حرکت نکرده‌اند، بگوئید نیایند و...!).
چند روز بعد در دانشگاه تهران تظاهرات پرجمعیتی برپا شد و با برنامه‌ریزی قبلی و ابتکار مشترک آیات بزرگوار، سعیدی و طالقانی شعار «درود بر خمینی» در فضای دانشگاه طنین‌انداز شد. این شعار پرابهت و غرور‌آفرین حال و هوای خاصی به تجمع آن روز داده بود، گویی بروبچه‌ها گمشده خود را یافته بودند و قطعه کامل‌کننده پازل جنبش دانشجویی را پیدا کرده بودند.
2- تاریخچه جنبش دانشجویی دو قله بلند و افتخارآفرین را در خود جای داده است که هر یک از آنها به علت نقش‌ تعیین‌کننده و سرنوشت‌سازی که داشته‌اند، به مبدأ حرکت و یوم‌الله تبدیل شده‌اند، 16 آذر و 13 آبان. شناسنامه و هویت اصلی هر دو قله، خروش علیه آمریکا و جنایات این قدرت استکباری است، که اولی به عنوان «روز دانشجو» و دومی با تابلوی «روز مبارزه با استکبار» در تاریخ انقلاب اسلامی ثبت شده و هر کدام با مراسم خاصی به منظور بزرگداشت یاد و خاطره آن دو روز حماسی همراه است. در شناسنامه هر دو روز «مرگ بر آمریکا» با عنوان هویت این دو روز و به مفهوم مقابله با جنایات و غارتگری‌ها و آدم‌کشی‌های دولت آمریکا - و به قول حضرت‌امام(ره)، نه،مردم آمریکا- ثبت شده است. بنابراین بسیار بدیهی است که اگر در مراسم بزرگداشت این دو روز حماسی، فلش حرکت مراسم و جان‌مایه شعارها و سخنان ایراد شده سمت و سوی مقابله و مبارزه با آمریکای خونریز را نداشته باشد و شیطان بزرگ را به عنوان دشمن اصلی مردم و اسلام و انقلاب آدرس ندهد، نه فقط هویت واقعی این دو روز حماسی تحریف شده است، بلکه خون شهدای 16 آذر 1332 پایمال شده و حرکت  افتخارآفرین تسخیر لانه‌‌جاسوسی به نفع دشمن نادیده گرفته شده است. دقیقا مانند آن که، ایام محرم و در مراسم عزاداری سیدالشهداء علیه‌السلام، نامی از یزید و عمرسعد و شمر و ابن‌زیاد و جنایاتی که مرتکب شده‌اند به میان نیاید! و حال آن که برپایی مراسم عزاداری برای زنده نگه‌داشتن حماسه عاشورای حسینی(ع) و نشان‌دادن جنایت بزرگی است که یزیدیان آن زمان مرتکب شده و از سوی حرامیان این زمان تکرار می‌شود».
3- دیروز در سالروز 16 آذر و روز دانشجو آقای دکتر روحانی رئیس‌جمهور محترم کشورمان که در مراسم بزرگداشت این روز به دانشگاه علوم پزشکی ایران رفته بود، از هر دری سخن به میان آورد، غیر از ضرورت خروش علیه آمریکا و مقابله و مبارزه با جنایات این قدرت وحشی و آدمکش که مناسبت و شناسنامه اصلی 16 آذر است! درباره سخنان رئیس‌جمهور محترم در اجتماع به دقت برنامه‌ریزی و گزینش شده دیروز- که پرداختن به آن نوشته جداگانه‌ای می‌طلبد- گفتنی‌هایی هست که به چند نمونه از آن اشاره‌ای گذرا خواهیم داشت.
4- آقای دکتر روحانی در مراسم تجلیل از شهدای 16 آذر 32 برخلاف آنچه انتظار می‌رفت و هدف اصلی همایش بود، به جنایات آمریکا که شهادت مظلومانه سه شهید 16 آذر، بخشی از آن و صدها جنایت وحشیانه دیگر آمریکا از آن روز تا به امروز در ادامه آن بوده و هست، هیچ اشاره‌ای نکردند و فقط آنجا که قصد تقدیر و تجلیل از سیاست خارجی دولت خود را داشتند! به اشاره فرمودند امروز اگر همه قبول نداشتند که دولت جمهوری اسلامی ضد خشونت و افراطی‌گری است «چطور اعلام جمهوری اسلامی ایران برای جهان عاری از خشونت و افراطی‌گری در مجمع عمومی سازمان ملل با اتفاق‌آراء و مخالفت فقط دو سه کشور مثل آمریکا و اسرائیل به تصویب می‌رسد»؟!
ملاحظه می‌کنید که اینجا هم پای تعریف از دولت یازدهم در میان است و نه جنایات آمریکا و باید گفت: مگر طرح «گفتگوی تمدن‌ها»ی آقای خاتمی به اتفاق آراء- و حتی از سوی آمریکا و اسرائیل- در مجمع عمومی به تصویب نرسیده بود؟ و مگر پس از آن جرج بوش ایران را محور شرارت لقب نداد؟ بنابراین چگونه به تصویب طرح ضدخشونت خود دل بسته‌اید؟! 
5- آقای روحانی در مراسم دیروز، بار دیگر به منتقدان دولت تاختند و علاوه بر واژه‌هایی نظیر؛ بی‌سواد، بروید به جهنم، ناآگاه به مسائل جهان، بی‌شناسنامه و... این بار منتقدان سیاست خارجی دولت خود را 
«تازه به‌دوران‌رسیده»! نامیدند! 
6- در حالی که دست‌اندرکاران دولت محترم، از سخنرانی برخی منتقدان دولت به مناسبت 16 آذر در دانشگاهها جلوگیری کرده و به هیچ منتقدی اجازه حضور در مراسم دیروز را نداده بودند، آقای روحانی در چند جای سخنان  خود بر ضرورت نقد، نیاز دولت به انتقاد، دانشجو باید دیده‌بان باشد و... تاکید غلیظ داشتند! که این بخش از سخنان رئیس‌جمهور با عملکرد دولت ایشان در تناقض آشکار است. نیست؟! البته عقیده نگارنده آن است که لغو سخنرانی منتقدان پوست خربزه‌ای است که جریان نفوذی فتنه در دولت، زیرپای آقای دکتر فرهادی وزیر محترم علوم گذاشته‌اند که امید است دکتر فرهادی به این ترفند توجه ویژه داشته باشند.
7- رئیس‌جمهور محترم می‌فرمایند؛ «در این رفت و آمدها، و رأی اعتمادها یک نظرسنجی بسیار خوبی در دانشگاه‌ها صورت گرفت و آن نظرسنجی تائید کرد راه دولت یازدهم در دانشگاه‌ها مورد تائید اساتید و دانشجویان است»! مطابق اطلاعات موثق، نظرسنجی مورد اشاره جناب روحانی یک نظرسنجی «اینترنتی» بوده است و بعید است آقای رئیس‌جمهور ندانند که از نظر کارشناسان، نظرسنجی اینترنتی «کم‌ ارزش‌ترین» و «بی‌اعتبارترین» نوع نظرسنجی است و در میان اهل فن به مزاح با عنوان نظرسنجی
 «کلیک،‌کلیک، بنگ بنگ» از آن یاد می‌شود.
8- آقای دکتر روحانی در بخشی از سخنان خود، تاکید کرد که دولت از دیدگاه خود درباره اداره دانشگاهها عقب‌نشینی نمی‌کند و ضمن تائید چندباره گزینه‌های معرفی شده برای وزارت علوم که مجلس به آنها رأی اعتماد نداده بود و تائید عملکرد آقای فرجی‌دانا که از سوی نمایندگان مردم استیضاح و برکنار شده بود، اعلام کرد «امروز آقای دکتر فرهادی همان راه را ادامه خواهد داد» که باید گفت؛ اظهارات ایشان اولا؛ نادیده گرفتن جایگاه و رسالت مجلس در قانون‌اساسی است. ثانیا؛ بی‌احترامی به رأی ملت است که نمایندگان مجلس را برگزیده‌اند و ثالثا؛ آقای دکتر فرهادی به یقین با بقیه گزینه‌ها تفاوت ماهوی دارد و علاوه بر سوابق ایشان، اظهارنظر صریح وی که فتنه را خط قرمز می‌دانند نشان می‌دهد مانند بقیه گزینه‌ها نیستند.
9- و اما اکنون به خاطره صدر این یادداشت برمی‌گردیم و این که از جناب روحانی به عنوان رئیس قوه مجریه انتظار آن بوده و هست که با توجه به اطلاعات ایشان از نقشه راه دشمن  در مراسمی نظیر همایش دیروز، خط حرکت جنبش دانشجویی را تشریح و به عنوان شناسنامه و هویت این جنبش یعنی مقابله با توطئه‌ها و کینه‌توزی‌های آمریکا و متحدانش بر آن تاکید ورزند و ظرفیت عظیم جنبش دانشجویی را به نفع کفه خودی در مذاکرات علیه دشمن بسیج کنند.

حسین شریعتمداری