پزشکیان نه روحانی را اصلاحطلب میداند نه موسوی را
من یادم است آقای خاتمی در دولت با یک سری از وزرا دعوا کرد که چرا نزدید در دهن آنها خیلی عصبانی بودند آقای خاتمی را این طور عصبانی ندیده بودم یکی از اینها رفته سخنرانی زده حرفهای ساختار شکنانه کرده و یک سری از این افراد جوابش را ندادند عصبانی بود که چرا این کار را نکردید واقعا این چیزی که در آن جلسه من دیدم برای خودم هم جالب بود.
به گزارش پارس، برنامه این هفته شناسنامه به مرور سوابق و کارنامه مسعود پزشکیان وزیر بهداشت دولت اصلاحات و نماینده فعلی مردم تبریز در مجلس شورای اسلامی پرداخت.
مشروح متن برنامه «شناسنامه» که به تهیهکنندگی محمد صراف و سردبیری محمدحسین رنجبران تولید میشود به شرح ذیل است.
مجری: بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
سلام عرض میکنم خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند. امروز شناسنامهی بزرگواری را ورق خواهیم زد که زبانی بسیار صریح دارند. در عین این که فوق تخصص جراحی قلب هستند اما با زبان صریح خودشان هم بسیاری از مسائل سیاسی را جراحی میکنند و به جزئیاتش به صورت دقیق میپردازند. ایشان یک فرد علمی است ولی نه فقط علم روز بلکه از جوانی به تدریس و تقدیق در علوم قرآنی و نهج البلاغه به صورت خاص برای جوانها پرداخته است. در طیفهای سیاسی میگویند به اصلاح طلبان نزدیک است، اما به گفتهی خودشان، اصلاحات را اثر بخشی کارآیی مدیریت و عدالت معنا میکند و هر کسی که این معنا را از اصلاحات داشته باشد، ایشان به آن نزدیک است. دکتر مسعود پزشکیان وزیر خوش نام اسبق وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی و نمایندهی مجلس شورای اسلامی. سلام
پزشکیان: خدمت شما و بینندگان عزیز سلام عرض میکنم و درود میفرستیم بر روان پاک شهدا و امام شهیدان. خدمت شما هستیم.
مجری: از جراحی هایتان شروع کنیم، آخرین عمل قلبی که انجام دادید کی بود؟
پزشکیان: دیروز بود.
مجری: برای چه کسی بود؟
پزشکیان: من چون مستقلا زیاد عمل نمیکنم، برای این که از مهارت دور نمانیم و بتوانیم کار کنیم و فردا اگر لازم شد، کاری غیر از طبابت نداشته باشیم و دست مان نلرزد و فراموشمان نشود هفتهای یکی دو سه روز با بچهها میرویم عمل میکنیم، تبریز، تهران.
مجری: من شنیدم فقط تبریز میروید.
پزشکیان: بچههایی که در تهران هستند، مریضهایی که دارند را با هم عمل میکنیم.
مجری: معمولا چقدر میگیرید از هر عمل؟
پزشکیان: من که هیچ وقت از مریض پول نگرفتم و نمیگیرم؛ آن چیزی که از نظر دولت میدهند.
مجری: خصوصی کار نمیکنید؟
پزشکیان: نه من مجوز مطب هم برای خودم نگرفتهام، نه مجوز مطبی دارم. میتوانستم بگیرم؛ همهی پزشکها میگیرند؛ من معتقدم طبابت تجارت نیست؛ در دنیا هم به این نتیجه رسیدهاند که طبابت تجارت نیست. انسان کالا نیست که ما طبابت را بخواهیم خصوصی کنیم. در کل دنیا به خصوص در کشورهایی که روی خصوصی سازی حرف دارند و خصوصی سازی میکنند و میگویند همه چیز را به بازار واگذار کنید، خودشان سلامتشان را به خصوصی و بازار واگذار نکردند.
مجری: چند درصد از طبیبهای ما اعتقاد شما را دارند؟
پزشکیان: آمار ندارم. سیستم کشور ما متاسفانه طبیبهای ما را که اکثرا بچههایی درسخوان، مودب، خوش برخورد بودند؛ کسانی که طبیب میشوند تا زمانی که درس میخوانند جز نفرات اول کلاسشان هستند، ولی سیستم طوری بار میآورد که همه را سوق میدهد به آن سمتی که نباید رفت؛ تقصیر پزشکان ما نیست. تقصیر سیستمی است که این طور درست میکند. ما هیچ وقت برای طبیبی که دارد در سیستم برای مردم کار میکند، زیاد احترام قائل نیستیم، بزرگان ما قائل نیستند، همین بزرگان ما میروند در مطب خصوصی کسی که پول میگیرد و خارج از روال کار میکند قرارداد میبندند، او را تحویل میگیرند و به او احترام میگذارند و آدمی که سرش را انداخته پایین پول نمیگیرد و صادقانه خدمت میکند میگویند حتما بلد نیست، مگر میشود آدم بیست میلیون برای عمل نگیرد و مفت عمل کند؟ حتما گیری دارد.
مجری: بزرگان سیاسی؟
پزشکیان: یعنی مجلس، قوه قضائیه، دولت، یعنی ما خلاف آن چیزی که مینویسیم در قانون خلاف آن در بهداشت و درمان عمل میکنیم و در نتیجه نمیتوانیم درست کنیم.
مجری: خیلی از آقایان سیاسی برای مریضیهای خودشان همین کار را میکنند.
پزشکیان: من هم همین را میگویم.
مجری: این کاری که رهبر معظم انقلاب کردند پیام این چنینی دارد.
بستری شدن مقام معظم رهبری در بیمارستان دولتی یک اقدام استثنایی بود
پزشکیان: کاری که مقام معظم رهبری کرد استثنائی است، یعنی از ایشان همین انتظار میرفت کاری که حضرت امام کردند یعنی کاری که کردند غیر از بیمارستان دولتی جای دیگری نرفت و تمام بحث و دغدغهی حضرت امام این بود که همان کاری که برای من میکنید برای مردم هم همان کار را بکنید یعنی آن چیزی که انتظار از جامعهی اسلامی میرود و یک انتظار دور از ذهن و اعتقاد نیست، آن است که ما سفرهای که برای خودمان پهن کنیم برای مردم همان سفره را پهن کنیم ولی متاسفانه این طور نیست.
مجری: در آمد وکالت بیشتر است، وزارت یا طبابت؟
پزشکیان: طبابت که اگر در دولتی کار کنید بیشتر از اینها است، خصوصی کار کنید که خیلی بیشتر است، وکالت پولی ندارد به آن شکل؛ در قبال اینها وزارت که اصلا نداشت پولی که در وزارت میدادند آن موقع فکر میکنم یک میلیون تومان میدادند و کلی دنگ و فنگ داشت، در صورتی که بیرون کسانی که جراحی قلب میکنند برای هر عمل چقدر میگیرند. روند سیستم پرداختی در جامعهی ما بسیار ناعادلانه است.
مجری: مسئولیت کدامش بیشتر است و سخت تر است؟
پزشکیان: بستگی دارد؛ قانون گذاری ویژگیهای خاص خودش را دارد. همان طور که حضرت امام فرمودند و مقام معظم رهبری هم فرمودند، مجلس درست شود مملکت درست میشود. اگر مجلس بتواند حرف درست را و قانون درست را بنویسد، در کشاورزی، در طب، در صنعت، در اقتصاد، در فرهنگ حرف درست بنویسد و بعد بر این حرف درست، درست نظارت بکند دولت مسئول اجرا است.
مجری: در زمان دانشجویی تان در دانشگاهها جریانهای چپ و مارکسیستی فعال بودند، ولی شما رفتید جریانی برای بچه مسلمانها راه انداختید. کلاسهای قرآن و نهج البلاغه و الحمدلله موفق بودید. الآن وضع دانشگاهها و بچه مسلمانها را در دانشگاه چطور میبینید؟
پزشکیان: قبل از این که جلسه شروع شود با یک سری از این بچهها صحبت میکردیم. جو طوری بود برای این که از اعتقادمان دفاع کنیم مجبور بودیم خیلی مطالعه کنیم. جو آن موقع ضد اسلام و اعتقاد و باور بود و یکی که میخواست در دانشگاه باشد و ادعا بکند، نمیتوانست بدون منطق و دلیل حرف بزند. با الآن خیلی فرق داشت ما برای این که اسلام و باورمان را ثابت کنیم مجبور بودیم بنشینیم مطالعه کنیم. بررسی کنیم. اکثر کتابها را میخواندیم جلساتی را میگذاشتیم که مشتری داشت و همه هم کار میکردیم به صورت تیمی و اعتقادمان هم بر اساس باور اسلام و دین مان بود و راهی که امامان ما و امام رفته و ما افتخار میکردیم که این راه را میرویم و هیچ وقت احساس ضعف در قبال چپیها نکردیم.
به همین دلیل در دانشکدهای که بودیم بیشترین رای را در بین همان مجاهدین امت و گروههای دیگر مذهبی آوردیم و اکثریت را ما به دست گرفتیم. در هیچ کدام از این دانشکدهها این طور بود، ولی در دانشکده پزشکی ما این اتفاق افتاد. حتی انقلاب فرهنگی از دانشکدهی ما شروع شد. حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی آمده بود سخنرانی کند چپیها جلسهی ما را به هم زدند. ما دانشگاه را بستیم و آنها را بیرون ریختیم و گفتیم دانشگاه اگر دموکراسی است، ما حرف خودمان را میزنیم، شما حرف خودتان را بزنید. چرا جلسهی ما را به هم میزنید؟ این برخورد غیر منطقی آنها باعث شد دانشگاه را بستیم و حضرت امام پیام دادند که دانشگاهها بسته شدند.
فضای مورد مطالبه مقام معظم رهبری درخصوص کرسیهای آزاداندیشی در دانشگاهها وجود ندارد
مجری: الآن اوضاع چطور است؟
پزشکیان: متاسفانه الآن ما آن جو و فضای آزادی که حتی مقام معظم رهبری اشاره میفرمایند کرسیهای آزاد اندیشی باشد در دانشگاه نداریم و نبود کرسیهای آزاد اندیشی و بحث و جدلها خود به خود صفر و صد کرده جریانات را. من در دانشگاه جلساتی که بشود بحث آزاد کرد و با منطق با دانشجو صحبت کرد نمیبینم. ما باید کرسیهایی درست بکنیم و بدون این که به کسی انگ بزنیم، بتوانیم باور و اعتقاد خودمان را در ذهن آنها و در باور آنها روشن و شفاف کنیم. به تصور من دین ما، اعتقاد ما، راه ما، آن قدر منطق علمی و استدلالهای محکم پشت سرش است که ما میتوانیم با دانشجوها بنشینیم و بحث کنیم و قانع اش کنیم. چنین جوی ما در دانشگاه متاسفانه نداریم.
مجری: چرا بعد از 35 سال به این مدل درست نرسیدیم؟ مدت کمی نیست
پزشکیان: روشهای ما غلط بود. روشی که ما به کار میبریم درست نیست. ما ضعف خودمان را به گردن دیگران میاندازیم. من چون قادر نیستم جواب شما را بدهم راحت به شما میگویم ضد دین در صورتی که 98 درصد کسانی که انقلاب شد به جمهوری اسلامی رای دادند و واقعا هم جو آن موقع جو آزادی بود. کسی را زور نگفتند بیاید رای بدهید. ما در عمل نتوانستیم آن چیزی که به آن معتقد بودیم را پیاده کنیم. بچههای خوب ما و آنهایی که واقعا ارزشی، عالم و امتحان داده بودند در جبههها از دست ما گرفتند و شهید کردندو بزرگان روحانی ما را شهید کردندو حضرت علی علیه السلام در یکی از خطبهها میگوید دشمنان از بیرون بر شما حکومت میکنند و بعد هم آدمهای بطن دار توانمند عالم را از بین شما مثل دانههایی که مرغ برمیچیند برمیدارند.
شما نگاه کنید چه کسانی شهید شدند و چه کسانی ماندند. آن بچههایی که رفتند شما کم دیده باشید. ما میدانستیم آن بچهها چه کسی هستند و چقدر توان دارند میتوانستند برای این مملکت کار کنند. آنها اگر میماندند مملکت ما این نبود که الآن است. آنها میدانستند چه کسانی را از ما بگیرند و متاسفانه گرفتند.
مجری: شما سرباز سپاه ترویج بودید، میروید زابل و آن جا هم کلاس نهج البلاغه و قرآن میگذارید و توبیخ میشوید از طرف رژیم، این آغاز بود یا قبل از این شروع کرده بودید؟
پزشکیان: نه ما از بچگی در مساجد و هیئتها بزرگ شدیم و بیشتر مطالب را از همان جا گرفتیم. در ارومیه که بودیم، به مسجدی میرفتیم که یک روحانی بود که درس نهج البلاغه و قرآن میداد. درس را طوری میداد که ما نیم ساعته هم قرآن میخواندیم، هم نهج البلاغه و هم نماز را میخواندیم و طوری بود که مسخره نمیکرد اگر آدم بلد هم نبود. میگفت آفرین خیلی خوب بود، بگو خوب گفتی. همین که او ما را تشویق میکرد دفعهی دیگر دلمان میخواست بیشتر بگوییم. آن جلسهها باعث شد انگیزهی بیشتری پیدا کنیم.
در این مطالب و در کلاسها و هنرستان من رفتم درس خواندم. بعد از سیکل هنرستان در ارومیه یک سری معلمها داشتیم که به باور و اعتقاد ما خیلی راحت بی احترامی میکردند، مسخره میکردند و ما مجبور بودیم جواب پیدا کنیم. میآمدیم کتاب میخواندیم و از روحانیت سوال میکردیم. بعضی وقتها حتی خود ما را متهم میکردند. میگفتند شما منحرف شدید. این حرفها چیست؟ ولی من باید جواب پیدا میکردم. این ما را وادار میکرد مطالعه کنیم برای دفاع منطقی از آن چه که داریم.
با یک استاد در کلاس نمیشود جنگید. باید جواب داد. در نتیجه ما کتابهای مذهبی آن زمان را میخواندیم. اعم از اقتصادی و فرهنگی و دینی. برای این که بتوانیم جواب سوالات را بدهیم. خیلی هایشان را بعضی وقتها پیدا میکردیم میدیدیم به درد نمیخورد. کتاب دیگری میخواندیم. این کتابها باعث شد ما بتوانیم جواب سوالات یا شبهات را بدهیم. در زابل کارهایی که کردیم برای ما خیلی سازنده بود. قبل از آن هم ما در چه ارومیه و چه مهاباد که بودیم و به دنیا آمدیم و درس میخواندیم، کلاسها را میگذاشتیم. با بچهها مینشستیم مطالعه میکردیم و معنی میکردیم قرآن را. تفاسیر مختلف را میخواندیم، ولی آن جا ما را بیدار کرد و ما فهمیدیم اگر بخواهیم فردا در رژیمی که شاه است بمانیم با وضعیت دیپلم نمیشود. برگشتیم از نو یک دیپلم دیگر گرفتیم.
مجری: توبیخ شان چطور بود؟
پزشکیان: آن موقع ما را فرستادند به جاهایی که دیگر بدترین جا است. البته من آن موقع که آمده بودند گفتم شما میخواهید با من چه بکنید؟ از آذربایجان غربی؟ شمال غرب کشور من را آوردید به جنوب شرق. لطف کنید بفرستید افغانستان. میخواهید با من چه بکنید؟ ما جوان بودیم و برای ما مهم نبود که میخواستند چه بکنند. جای دور انداختند، بیندازند. هر چه قدر دور بیندازند.
مجری: آن موقع با امام آشنا شده بودید؟
پزشکیان: نه؛ آن موقع هنوز نه. آن جا حاج آقا طباطبائی بود. در جریان 72 تن شهیدی که در هفت تیر شهید شدند نماینده زابل بود. آن موقع در مسجدشان بودند و بعد از یک مدتی اجازه داده بودند بچههایی که مذهبی بودند با آن مسجد رابطه داشتند ما هم با آن بچهها بیشتر با آن رابطه با پیامها و نامههای امام آشنا شدیم برای خودمان برنامه داشتیم بچهها را جمع کرده بودیم یک موتور داده بودند از این روستا به آن روستا برای تبلیغات مذهبی میرفتیم در همان روستایی که بودیم مسجد درست کردیم هر بچهای که در روستا بود نماز خوان کردیم
مجری: 29 بهمن 56 کجا بودید؟
پزشکیان: تبریز بودیم. برادر من آن موقع تیر خورد به پایش و دستگیر شد و بعد در زندان بود. یک مدت بعد آزادشان کردند.
مجری: شما دانشجوها بودید؟
پزشکیان: بله
مجری: دانشگاه تبریز هم برای خودش خیلی انقلابی داشته
پزشکیان: اکثر این اتفاقات در تبریز اتفاق افتاده. انقلاب فرهنگی از دانشکدهی ما شروع شد .خیلی چیزها از آن جا شروع شد
مجری: چه کسانی بودند هم دورهای ها؟
پزشکیان: آقای مهرعلیزاده بود، حاج آقای مقدم، آقای رحیم صفوی. خدا بیامرز مهدی باکری، حمید سلیمی آن جا بود. آل اسحاق آن جا بود. آنهایی که شهید شدند عبدالعلی زاده و مهر علی زاده سردار علایی که الآن هستند کیتچیان و خیلیها همهی بچههای انقلاب مال آن دانشگاهها بودند آن موقع آدم در سختی داشت پخته میشد
مجری: کیف هم میکردید.
پزشکیان: آدم وقتی در حال رفتن به جلو است احساس زندگی میکند.
مجری: نخستین مسئولیت تان بعد از انقلاب چه بود؟
پزشکیان: مسئول پاک سازی و بازسازی بیمارستانها و دانشگاه شدیم. آن موقع هم ما وقتی مسئول شدیم یک بخش نامه کردیم به همه که باید با این چهارچوب بیایید. البته رفتیم با دادگاه انقلاب و بچهها هماهنگ کردیم. هنوز بحث حجاب و اینها نشده بود بعد از آن دو ماه بعد دولت اعلام کرد که این اتفاقات باید بیفتد.
مجری: شما در سال 57؟
پزشکیان: بله همان لحظه که مسئولیت را بگیریم، برای این که بتوانیم در روند انقلاب قرار بگیریم قبلا آمدیم با مجموعه کسانی که سیاست گذار بودند در شهر هماهنگ کردیم. با بچههای دانشجو هم هماهنگ کردیم که اگر اعتصاب بکنند یا مشکلی پیش بیاید، بیمارستان با مشکل مواجه نشود. مجموعه جریاناتی که بودند هماهنگ کردیم و بعد آمدیم فرصت دادیم و گفتیم تا این فرصت کسی که میآید باید با این شکل بیاید. یک سری اعتراض کردند. ما نشستیم با ایشان حرف بزنیم گفتیم بیرون با شما حرف نداریم، ولی بیمارستان این چهارچوب را دارد
مجری: یادتان است گفته بودید با چه مشخصاتی بیایند.
پزشکیان: بله باید روسری داشتند لباس آستین بلند میپوشیدند شلوار میپوشیدند. یک حجاب باید با مانتو میداشتند.
مجری: حجاب هنوز قانون نشده بود. شما گفتید باید این کار را بکنید.
پزشکیان: بله اجرا هم کردیم بعد از ده روز همه. البته ما در جریانات پاک سازی و بازسازی یک نفر را اخراج نکردیم نشستیم حرف زدیم توجیه کردیم و قبول کردند و اجرا کردند کسی نمیخواست حداقل بعد از انقلاب با انقلاب مقابله بکند غیر از عدهای که آنها هم عقدهای بودند و بحث شان جدا است
مجری: در هشت سال دفاع مقدس هم بسیجی بودید هم پزشک؛ در یک عبارت کوتاه اگر هشت سال را توصیف کنید چه میگویید؟
پزشکیان: نمیدانم توصیف اش سخت است.
مجری: صحنهای که تا به حال نگفته باشید جایی و در ذهن تان همیشه مانده؟
پزشکیان: سختیها همیشه انسانها را ذات انسانها را نشان میدهد الآن از انقلاب گفتن و از ولایت گفتن و از دین گفتن و دفاع کردن کار سختی نیست آن جایی که میدان عمل است و باید باشی اگر نشان دادی مردی وگرنه الآن بلند شی حرف بزنی و تهمت بزنی یک عدهای را بی خودی خراب کنی درست کنی کار سختی نیست معلوم نیست چه کسی راست میگوید دروغ میگوید در میدان عمل ذات انسانها نشان داده میشود در جبهه بچهها میآمدند میرفتند و جاهایی که امکان رفتن است ولی امکان برگشتن دیگر نیست آنهایی که میماندند خیلی کم بودند و آنهایی که میماندند معلوم بود چه کسانی هستند در نتیجه آدم در آن امتحان است میفهمد چه کسی ماندگار است چه کسی نیست برای همین است که میگویم چه بچههایی را از دست دادیم بچههایی که اگر میماندند مملکت را میتوانستند از این رو به آن رو بکنند
مجری: چهارده خرداد 68 کجا بودید چه میکردید
پزشکیان: تبریز بودیم ما دقیقا یادم نیست چه کار میکردیم ما آن موقع بیمارستان بودیم کشیک بودیم دیگر شب هم تا صبح عمل کرده بودیم وقتی بیدار شدیم بچهها آمدند گفتند چون ما خبر نداشتیم دیگر خیلی ناراحت شدیم بچهها را هم برداشتیم با خانواده یک ماشین داشتیم آمدیم تهران
مجری: اگر بخواهید احساس خودتان را نسبت به امام بگویید چه میتوانید بگویید؟
پزشکیان: امام بود به معنای واقعی، آن چیزی که واقعا احساس میکند یعنی امامی بود که آدم در مقابلش بدون این که بخواهد، سکوت میکرد و میپذیرفت خیلی وقتها ما اعتقادات و باورهایی داشتیم که گاها با حرفهایی که حضرت امام میگفت نمیخواند ولی وقتی حضرت امام میگفت آدم خود به خود تسلیم میشد بدون این که بخواهد حرفی بزند برای این که احساس میکرد با صداقت و با عمقی که ایشان دارد میگوید حتما حق با ایشان است
مجری: حرفهایی که بعضی عناصر خارج نشین و به اصطلاح اصلاحات اول گفتگو هم گفتیم شما از اصلاحات یک تعریفی دارید و میگویید هر کس در این تعریف بگنجد را اصلاحات میدانید. جدیدا یکی که زمان اصلاحات معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد بود که اصلاح طلبها امام را قبول نداشتند از اول این حرفها را آدم میشنود و شما میشنوید بالاخره به عنوان کسی که شما نزدیک تر هستید به آنها چه حسی به شما دست میدهد؟
پزشکیان: طیفی که درست میکنند از صفر است و صد و متاسفانه بین آن کسی که دارد میافتد و بین آن کسی که در وسط است ما فرق نمیگذاریم من آن چیزی را که تصور میکنم و الآن دغدغهاش را دارم این است که مهم ترین بحثی که ما در این مملکت ما را میتواند در مقابل دشمنان و کشورمان را میتواند بیمه بکند و نگاه دارد وحدت ما است هر حرکتی که بتواند وحدت ما را به هم بزند به ضرر جامعهی ما است به ضرر اسلام و انقلاب و نظام است ولی این که چگونه باید این وحدت را ایجاد کرد به نظر من عدالت است یعنی ما اگر بر مبنای عدالت عمل بکنیم یک تعداد از این آدمها این حرفها را میزنند خب بزنند ولی اکثریت این آدمها کسانی نیستند که این حرفها را میزنند چون من خیلی از این بچهها را میشناسم.
مجری: دوم خرداد 76 ستاد آقای خاتمی بودید؟
پزشکیان: نه من ستاد هیچ کسی نبودم
مجری: به چه کسی رای دادید
پزشکیان: به آقای خاتمی
مجری: فکر میکردید رای بیاورد
پزشکیان: نه
مجری: علت این که فکر نمیکردید چه بود؟
پزشکیان: بالاخره بیشتر جریانات و روندها به دنبال افراد خاصی بودند و آن چیزی که برای من مهم بود در حضرت امام هم همین بحث است وقتی که شورای نگهبان یک عدهای را به عنوان این که صلاحیت دارند انتخاب میکند نباید ارگانها و گروههای مختلف دنبال یکی راه بیفتند باید اجازه بدهند مردم خودشان تصمیم بگیرند اگر قرار است کسی انتخاب شده است انتخاب بکنند اگر قرار است من انتخاب بکنم بگذارند هر کسی حرفش را بزند و بعد انتخاب بکنند جو آن طوری نبود جو طوری بود یکی را میخواست انتخاب شود ولی عکس العمل طور دیگری شد.
مجری: از دوم خرداد 76 تا تیر 84 چه اتفاقی افتاد که این جریانی که میگویید بالاخره به یک صورتی خودش را نمایان کرد آمد وسط میدان در قبال یک جریان دیگری که شاید میخواست خودش را به نوعی قدرت را به دست بگیرد ایستاد چرا این قدر کم رنگ تر شد چه اتفاقی افتاد که رنگ باخت؟
پزشکیان: من زیاد تحلیل این طوری نمیتوانم بکنم ولی چیزی که من آن موقع در دولت هم که بودم چه قبل از آن چه بعد از آن و الآن هم معتقدم این است که توسعه بدون نگاه به اقشار آسیب پذیر بی معنی است ما حق نداریم توسعه را به هر قیمتی ببریم بالا این که رشد اقتصادی را بکنیم هفت درصد هشت درصد باید اقشار آسیب پذیر را نگذاریم زیر دست و پا له شوند و به بهای له شدن آنها به رشد اقتصادی برسیم ما محرومین را نادیده گرفتیم و وقتی آنها را نادیده گرفتیم هر چه قدر هم حرف درست بزنیم مشکل حل نمیشود شما فکر میکنید اروپا در مقابل کمونیسم چطور ایستاد؟ علت این که اینها ماندند و کمونیست نتوانست نفوذ کند برای این است که اینها یک تامین اجتماعیهایی را در یک حداقلهایی برای اینها به وجود آوردند مردم مشکل نداشتند ما در بیمارستان وقتی وزیر شدم مردهی مردم را در بیمارستان تحویل نمیدادند مگر میشود در نظام اسلامی یکی مرده دیگر باید ولش کرد میگفت بیا پول بیار بعد مرده ات را ببر این برازندهی نظام ما بود؟
مجری: شما خیلی تلاش میکردید
پزشکیان: من میگویم این روند نگاه به این طرف نبود تلاش ما در حقیقت دعوای ما در آن موقع چه در مجلس چه در دولت
مجری: میخواهید بگویید همهی وزرا و دولت مثل شما فکر نمیکردند
پزشکیان: اصلا نگاه این نبود ما وقتی میگفتیم پول برای سلامت بدهید برای آموزش پرورش اینها میگفتند هزینه است، پول برای بهداشت درمان یعنی هزینه، پول برای آموزش یعنی هزینه
مجری: پول برای کجا میرفت؟
پزشکیان: نفت و برق و گاز، میگویند ما اقتصادی هستیم داریم در میآوریم مشکل ما همین دو تا است یعنی آموزش و پرورش و سلامت
مجری: شما در دولت آقای خاتمی چطور وزیر بهداشت شدید؟ آیا معاون سلامت شدن شما که آقای الهادی شما را گذاشتند پیش درآمد یا مقدمهای بود برای وزیر شدن
پزشکیان: من نمیدانم ما در تبریز کارهایی که کردیم کارهای از نظر مدیریتی در دانشگاه علوم پزشکی اوایل همه ما را مسخره میکردند باور نمیکردند شعار دادیم بسیج ساخت پانصد خانهی بهداشت بدون اعتبار در عرض دو ماه همه خندیدند گفتند طرف مدیریت نکرده نمیداند چون دولت با اعتبارش دو ساله درست میکرد ما بدون اعتبار گفتیم پانصد تا آن هم دو ماهه خندیدند گفتند شدنی نیست اصلا مدیریت بلد نیستید این حرف را میزنید ما چون سابقهی زابل را داشتیم مسجد را بی پول درست کرده بودیم میدانستیم چطور پول گرفت با بچههای بسیج نشستیم به فرماندهان گفتیم شما حاضر هستید کمک بکنید گفتند بله کمک میکنیم ما هم گفتیم درست میکنیم در وسط کار آنها نیامدند ولی ما راه را رفتیم برای این که گفته بودیم ما به جای پانصد تا شش صد درست کردیم البته دو ماهه نشد شش ماهه شد سال بعد پنجاه مرکز درمانی را در شهر بدون اعتبار شروع کردیم و همه را تمام کردیم دیگر باور کرده بودند دیگر بچههای بسیج اول مسخره میکردند بعد آمدند کمک کردند مرکز ساختیم خانه ساختیم هر چه که دلتان بخواهد ساختیم برای هیئت علمی فضا درست کردیم سالن ورزش درست کردیم همه اش هم بدون اعتبار 30.00 بدون این که اعتبار داشته باشیم با مشارکت مردم و با جابه جایی یک سری از مسائل کارمان را بردیم جلو و تمام کردیم
مجری: تشویق هم شدید
پزشکیان: نه تشویق که چه عرض کنم یک بار در وزارت بهداشت اولا آمدند پرونده درست کردند معاون بهداشتی میگفت پول ما را برداشته معاون درمان میگفت پول ما را برداشته چون بالاخره باید از یک جایی پول برداشت نمیشود که و بعد آمدند یک گروه نظارتی برای ما پرونده 27 برگ درست کردند که آن جا کمبود است ولی بعدا وقتی آمدند دیدند و ما به آن پولها دست نزدیم مگر میشود ما حقوق کارمند پزشک را ندهیم تشویق آن چنانی نشدیم ولی تنبیه مان نکردند چون وقتی شروع کردیم این کار را تا تنبیه هم رفته بودیم گفته بودیم به هدف میرسیم حالا ما را برای این کار مجازات هم بکنند مشکلی نیست چون ما برای روستا میخواهیم این کار را بکنیم میخواهم بگویم ما کارهایی کردیم که خارجیها آمدند دیدند دبیر کل بهداشت جهانی را آوردند ایران آمد تبریز کار ما را دیدند
مجری: به واسطه همین شدید معاون سلامت؟
پزشکیان: بعد ما را دعوت کردند رفتیم مصر گزارش دادیم چه کار کردیم بحث پزشک خانواده بحث ارجاعات بحثهایی که الآن در جریان است ما داشتیم اجرا میکردیم هدف این بود که هیچ ایرانی پول دار غیر پول دار این کسی که آدم دارد یا ندارد همه را باید تحت پوشش قرار دهیم و خدمتی که انجام میدهیم عادلانه باشد وقتی هم آمدیم وزارت دنبال همین کار بودیم
مجری: بعد معاون سلامت شدید؟
پزشکیان: معاون سلامت شدیم برای این که همان راه را در کشور بتوانیم پیگیری کنیم
مجری: بعد وزیر شدید؟
پزشکیان: بعد هم وزیر شدیم وقتی دیدم دو نفر از بچههای نیروی انتظامی آمدند دم در ایستادند گفتم چه شده گفتند شما را کاندیدا کردند برای وزارت من را ندیده بودند فقط اسم داده بودند بعد از این بود ما رفتیم خدمت جناب آقای خاتمی و بعد صحبتهایی را کردیم و نهایتا دیگر معرفی شدیم
مجری: شرطی شروطی ایشان یا شما نگذاشتید؟
پزشکیان: نه چیز خاصی نگفتیم
مجری: یکی از موضوعاتی که در زمان وزارت شما مطرح شد جنجالی هم شد در مورد موضوع تقلب در آزمون دستیاری بود در زمان شما برخوردی به ظواهر امر رسانهای نشد تا این که در سالهای بعد ادامه پیدا کرد و زمان خانم دستجردی اتفاقاتی افتاد و شما وزیر نبودید گفتید عوامل اصلی جز دستگیر شدهها نبودند
پزشکیان: جوی که درست کردند شما نمیتوانید سیستم جایی را پیدا کنید که تقلب نیست بالاخره ما درس خواندیم تقلب هم میکردیم میشد میدانستیم چه کسی دارد تقلب میکند امتحان را لغو میکردند؟ چطور میشود امتحان را لغو کرد؟ بتوانی مستندی بگیری تا بر اساس آن استناد لغو کنی یا برخورد کنی
مجری: وقتی سوال لو میرود
پزشکیان: باید مستندی وجود داشته باشید ما به مجلس میرفتیم میگفتند مستند بدهید نمیشود مستند نداد و بعد گفت این طوری شده و یا وقتی سوالی را آمدند گفتند این کار را کردند ما بگوییم لغو کردیم امتحان را روشی که ما برای امتحانات داریم میکنیم مجموعهی سیستمی که آن جا است اگر قرار باشد بگوییم همهی اینها این کار را کردند بدون این که بشناسیم چه کسی این کار را کرده نتیجه اش چه است؟ بی اعتمادی است در جامعه که به وجود میآید و خیلی چالشها داشتیم ما را کشاندند مجلس گفتند سند بدهید گفتیم یقین داریم گفتند مستند بدهید شما یقین دارید فلان کار را کردم میتوانید مستند ندهید؟
مجری: دورهی خانم دستجردی چه بود که گفتید عوامل اصلی دستگیر نشدند اطلاعاتی داشتید؟
پزشکیان: نمیدانم چه گفتم. چه کسانی را دستگیر کردند؟ در زمان ما یک عده آدم را دستگیر کردند یک هفته یک ماه در زندانهای انفرادی نگاه داشتند بعد گفتند ببخشید اشتباه کردیم
مجری: چطور شد وزیر بهداشت دولت اصلاحات در مجلس اصلاحات استیضاح شد فنی بود یا سیاسی
پزشکیان: من را آن موقع در مجلس قرار نبود رای بدهند چون اکثریت آن زمان مجلس که جلسه گذاشته بودند من جز کسانی بودم که از 180 رای 50 رای به من بدهند قرار نبود روز اول رای بیاورم. ما آمدیم حرف مان را بزنیم آن موقعی هم که گفتند میخواهی وزیر شوی اتاق ما دو طبقه پایین تر از آقای دکتر فرهادی بود یک لحظه فکر کردم اگر رفتیم آن جا که چی؟ هیچ احساسی نکردم وزیر شدن اتفاقی است مگر این که بار مسئولیتی است به روی دوش آدم. در نتیجه برای من مهم نبود رای بدهند یا ندهند مهم این بود که من از باور و اعتقادم نمیتوانستم عدول بکنم در نتیجه آن موقع آن اتهاماتی که به ما میزدند آن موقع میگفتند شما راست هستید الآن میگویند چپ ایم ما واقعا نمیدانیم راست بودیم چپ بودیم سر در نمیآورم ما چه کسی هستیم بالاخره ما چهارچوبی معتقدیم
مجری: در مجلس که فراکسیون اکثریت مشارکت بود به شما رای نداد بعد که رای آوردید اشکال اصلی که گرفتند استیضاح کردند چه بود
پزشکیان: خیلی روشن بود ایشان میخواستند ما آدم عوض کنیم چه کسی را بگذاریم نگذاریم
مجری: شما زیر بار نمیرفتید
پزشکیان: چرا من گفتم آن آدمی که میگویید این کارها را کرده این ارزیابی من است من وزیر این مملکت ام شما باید قانون را از من پی گیری کنید من نمیتوانم خلاف قانون کاری انجام بدهم شما قانون را عوض کنید بگویید بعد از این مجلس و نمایندهها مدیر میگذارند من حرفی ندارم شما بگذارید ولی اگر قرار است من بگذارم و جواب شما را بدهم من آدمی را میگذارم که خودم بخواهم
مجری: چطور شد استیضاح شدید و رای بالاتری آوردید
پزشکیان: باید از مجلس بپرسید. من آن روزی که استیضاح شدم همهی دفتر دستکام را برداشتم که دیگر برنگردم وزارت ما قرار نیست به خاطر اعتقادمان بیاییم خودمان را کوچک کنیم یا معامله کنیم به هر حال به یک چیزهایی معتقدیم بنده حاضر نیستم به هر قیمتی آن ارزشها را بفروشم خب وزیرم نکنند میخواهم چه کنم؟ وزارت بار سنگینی است به دوش مردم که وزیر هستند و باید جواب مردم را بدهیم دردی که آدم میکشد این است که ما جواب مردم را نمیدهیم و حرفهای گنده میزنیم
مجری: مجلس ششم یکی از پرتنش ترین مجلسها است اگر بخواهید مجلس ششم را ارزیابی کنید چه میگویید
پزشکیان: من بیشتر از نظر بهداشتی درمانی میگویم چه ششم چه هفتم برای من فرقی نمیکرد بد ترین موقع آن موقعی بود که میرفتم مجلس برای این که توقعاتی از من داشتند یک تعدادی البته خب خیلی از نمایندهها الآن هم هستند هیچ وقت توقع غیر قانونی از وزارت ندارند
مجری: شما آن موقع دولتی هم بودید یک اتفاق تلخی هم افتاد مقام معظم رهبری هم اشاره میکنند تحصن مجلس ششم بود
پزشکیان: متاسفانه آن روند روند درستی نبود
مجری: یک جوری گفته میشود کل دولت آن موقع هم موافق قضیه بود چطور بود طیف بندی
پزشکیان: نه من یادم است آقای خاتمی در دولت با یک سری از وزرا دعوا کرد که چرا نزدید در دهن آنها خیلی عصبانی بودند آقای خاتمی را این طور عصبانی ندیده بودم یکی از اینها رفته سخنرانی کرده حرفهای ساختار شکنانه کرده و یک سری از این افراد جوابش را ندادند عصبانی بود که چرا این کار را نکردید واقعا این چیزی که در آن جلسه من دیدم برای خودم هم جالب بود این طور نیست دولت موافق بود یک تعداد شاید ولی خود آقای خاتمی دعوا کرد که شما باید میزدید در دهان آن کسی که این حرف را زد و آن آدم خیلی نزدیک بود به آقای خاتمی علی رغم این میگفت چرا به دهانش نزدید و با او برخورد نکردید
مجری: یک جایی گفته بودید در زمان وزارت به شما گفته شد اگر مریضی به شما مراجعه کرد اگر توانایی پرداخت هزینه را نداشت اجازه بستری شدن به بیمار ندهید در جشن روز پرستار در سالن همایشهای هلال احمر مازنداران گفتید
پزشکیان: اصلا من همیشه عکس این را میگفتم
مجری: گفتید کسی به من گفته
پزشکیان: بله مشکل ما قانون بود فرد مرده بود میگفتند پول بیار بدهیم در قانون گفته بودند اگر پول ندارد بستری نکن من وزیر یک مملکتی اسلامیام من را ول کنند در جامعه کسی پول نداشته باشد درمانش میکنم هر کاری از دستم بر میآید کمک میکنم حالا من شدم وزیر این مملکت میگویند این آدم اگر آمد پیشت پول نداشت حق نداری بستری کنی این چه وزارتی است داده اند دست من؟ به چه دردم میخورد من وزیری شوم آدم بدبختی که نمیتوانم جوابش را بدهم من جواب ندهم چه کسی جوابش را بدهد ؟
مجری: اصلاحیه برای قانون بدهید، دولت، مجلس.
پزشکیان: ما در دولت و مجلس دعوایمان سر همین بود البته آن موقع مجلس باعث شد بحث بیمهی تصادفات آمد،بحث روی تخت بیمه کردن آمد، بحث بیمه کردن روستاییها آم،د همهی آن کارها از آن جا شروع شد یعنی قوانین آمدند طوری طراحی شدند یک کسی آمد در بیمارستان پول نداشت ما نمیگفتیم برو
مجری: این قانون که میگفت مریض اگر پول ندهد بستری نمیشود کی تصویب شده بود
پزشکیان: دقیقا یادم نیست اصلا بیمهای که اینها سال 72 و 73 که میگفتند بیمهی همگانی راه انداختیم خود گردانی بیمارستانها بیمه معنی اش این بود کسانی که کار نمیکنند و جایی پناهی ندارند ول معطل هستند برای این که آنها بیمه نیستند بیمه یا اداری است یا تامین اجتماعی آن کسی که بیمه نیست چه کار باید بکند اینها پشت تریبون میگفتند ما عزت را میخواهیم به مردم برگردانیم کدام عزت را میخواهید برگردانید؟ آن کسی که پول ندارد چه خاکی بر سر کند. بیمارستان را خود گردان کردند یعنی اگر کسی پول ندارد باید پول بدهد آن کسی که بیمه بود بیمه آن کسی که بیمه نبود چه کار باید بکند؟ تازه در بیمه که پول به او نمیدادند وقتی به بیمه پول نمیدهی که نتوانی پوشش بدهد بیمه هم بی اعتبار است باز باید از جیبت بدهی خیلی بد شده بود بهداشت و درمان چیزی که دولتهای گذشته را با مشکل مواجه کرد نحوهی این طرز برخورد بود. توسعه را نمیشود به هر قیمتی رفت. در توسعه حتما باید آدمهایی که فقیرند را دید نباید گذاشت اینها زیر دست و پا له شوند
مجری: سال 84 دکتر پزشکیان در ستاد کسی فعالیت کرد؟
پزشکیان: نه
مجری: به چه کسی رای دادید
پزشکیان: به آقای رفسنجانی رای دادم در هر دور
مجری: چرا رای نیاورد؟
پزشکیان: به خاطر نگاه اقتصادی همان نگاه توسعهای به هر حال زمان آقای رفسنجانی من رئیس دانشگاه بودم و آن موقع به من دستور داده بودند تعدیل نیروی انسانی بود 340 نفر را باید اخراج میکردند آقای دکتر مرندی وزیر بودند گفتم حکم من را لغو کن من هیچ کسی را لغو نمیکنم من قرار نیست بیایم این جا یک عده را اخراج بکنم نان یک عدهای را قطع بکنم به خاطر این که رئیس دانشگاه شوم نکردم من نمیگویم نباید مدیریت نیروی انسانی کرد این کسانی که زندگی میکنند آدم هستند ما حق نداریم با آدم با خشونت برخورد کنیم به هر دلیلی من را غلط آوردند من حق ندارم او را از زندگی ساقط کنم من را دیوان محاسبات به خاطر این که یک آدمی را پول نداشته رایگان درمان کردم دخل و تصرف در اموال دولت کرده بارها کشیدند دیوان محاسبات که حق نداشتی رایگان کنی اگر در بیمارستان این آدم میمرد کسی از من سوال میکرد ولی آدمی که میخواست بمیرد و پول نداشت من نگذارم بمیرد به من میگفتند تو چرا رایگان کردی این چه وضعیتی بود که درست کردیم برای من قابل قبول نبود و نمیکردم
مجری: شما که به انصاف تاکید دارید اگر بخواهید منصفانه به هشت سال ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد نگاه بکنید یکی از مهم ترین نقاط ضعف و قدرتش را بگویید کدامها را میگویید؟
پزشکیان: نقاط ضعف اش بی قانونی است، راحت در دور اول گفت من قانون برنامه چهارم را قبول ندارم، دور دوم هم همان قانونی که خودشان آورده بودند در رابطه با بهداشت و درمان اجرا نکردند بقیهی چیزها را نمیدانم اینها را یقین دارم که ده درصد خالص هدفمندی را اجرا نکردند، در صورتی که خودشان آورده بودند قانون اول را اجرا نکرد قانون دوم را هم که خودش آورده بود اجرا نکرد نمیشود کسی که مجری قانون است قانون را زیر پا بگذارد هر چقدر هم خوب باشد نمیدانیم از خوبی چه بگویم هر کسی که بی قانونی میکند هر چیز خوبی وقتی در جهت قانون نیست یعنی بد است
مجری: شما باز از دورهی وزارت برگشتید در حوزهی درمان و وزارت سه سال فعالیت کردید در بخشهای طبابت گفتید اندازهی سی سال من پول در آوردم
پزشکیان: دولت داد، من ندادم از کسی پول نگرفتم
مجری: چه شد که با این درآمد دوباره برگشتید در مجلس
پزشکیان: بالاخره ما تا آن موقعی که از وزارت تمام شد یادم نمیآید یک روزی تفریح کرده باشیم گردش رفته باشیم یا حتی فرصت این که شمال برویم و هر کسی میگفتند ما شمال نرفتیم این جاها را نرفتیم میخندید مگر میشود در این مملکت زندگی بکند آن جاها را نرود قبل از انقلاب یک جور درگیر بودیم حین انقلاب یک جور دیگر از آن طرف باید درس میخواندیم بعد جنگ و جبهه بعد در دانشگاه باید درس میخواندیم تازه بعد از مدیریت که اینها ما را گفتند برگردید بروید سر کار این جا گفتیم حاضریم کمک کنیم چون بحث پزشک خانواده راه افتاده بود چون ما میدانستیم چه باید بکنیم قبول نکردند ما برگشتیم در تبریز هم گفتیم بگذارید کمک کنیم قبول نکردند ما رفتیم طبابت در آن سه سال دیدم آدم ول میگردد هر وقت دلت خواست میآیی میروی کسی کاری به کارت ندارد پول هم در میآوری تازه زبانت هم دراز است کسی هم نمیرسد بگوید خوردی دزدیدی بردی رانت خوردی خداوکیلی بعد از یک مدتی از خودم بدم آمد یک عده رفتند شهید شدند یک عده رفتند زندگی شان را دادند این انقلاب مفت به این جا نرسیده بود من بیایم زندگی ام را بکنم آمدم گفتم فرصتی است در قانون گذاری با تجربههایی که داریم کمک کنیم انصافا مردم رای دادند آن موقع من علی رغم این که نه پول آن چنانی خرج کردم جو هم علیه ما بود دانشگاه مدرسه آمده بودند پزشکیان زدایی بکنند از بالا تا پایین ولی من اولین رای آوردم اولین کسی بودم در دورهی اول آمدم همه ماندند دورهی دوم
مجری: بعضی وقتها عکسهایی از شما منتشر میشود در صحن اصلی مشغول دیدن عکسهای رادیولوژی دوستان تان هستید و توصیه و اینها همیشه همین کار را میکنید
پزشکیان: کسی به آدم مراجعه میکند من اگر کاری از دستم برمیآید دوست دارم مشکل مردم را حل کنم و آن چیزی است که از دست ما برمیآید هر جا باشد شما صحن مجلس حتی در فرودگاه در ماشین هم بیاید جلویم را بگیرد اگر از دستم برمیآید سعی میکنم حل کنم و این که آدم بتواند مشکل یکی را حل بکند نعمتی است
مجری: در صحن آقای لاریجانی و اینها تذکر ندادند
پزشکیان: نه مشکل مجلس ما این است که زیادی قانون مینویسیم ما باید به آن چه که نوشتیم نظارت کنیم اگر مجلس نظارت میکرد دولت وزارت خانهها خلاف قانون عمل نمیکردند
مجری: 88 در ستاد کسی بودید؟
پزشکیان: نه من خودم بودم من هیچ وقت در هیچ چیزی به این صورت وارد نشدم ولی خودم بودم از آقای موسوی هم تبلیغ میکردم اما نه در ستادی
مجری: یک صحبتهایی از شما منتشر شد برخلاف برخی اصلاح طلبها گفتید نفر اصلی که در فتنه دست دارد و انتخابات را زیر سوال بردند با اصلاح طلبها ارتباطی ندارد بعد خیلیها به شما هجمه کردند
پزشکیان: نتیجهی کار ما باید وحدت و انسجام ملی باشد حرکتهایی که باعث میشود این وحدتها به هم بخورد بزرگان ما باید فکر کنند ببینند باید چه کاری بکنند تا این نتیجه کم تر به این نتیجه برسد
مجری: گفتید قانون را پایبند باشیم و احترام بگذاریم آمدید من واقعا شما را به انصاف قبول دارم حرف قلبی خودم است گفتید کسی که قانون را رعایت نمیکند من چه از خوبی اش بگویم. قبول دارید در 88 اگر قانون رعایت میشد
پزشکیان: اگر رعایت میشد این اتفاقات نمیافتاد
مجری: ممکن است تلخ بوده باشد مگر خود شما 92 ثبت نام نکردید حالا نمیدانم احراز صلاحیت نشدید یا انصراف دادید ولی اعتراضهایی داشتید اعتراض هم نکردید یک جایی خواندم ما بستری را آماده نکردیم اگر کسی نقد بکند بتواند آزادانه زندگی اش را هم راحت بکند شما الآن دارید کلی نقد میکنید آزاد هم هستید
پزشکیان: نه روش من با روش آنها فرق میکند ما در جوی به وجود آمدیم خیلی راحت میگفتند خدا نیست سیستم شما غلط است و ما جواب شان را میدادیم ما مجبور بودیم مطالعه کنیم و ثابت کنیم راه ما درست است آنها هم راه شان را میرفتند الآن طرف میگوید من نیستم میگویند نه بی خود کردی آن موقع این حرف را زدی میگوید حالا دیگر نمیزنم میگویند نه حتما زدی ما راهی را که داریم در دانشگاه سوال اولی بود که از من کردید ما در دانشگاه باید اجازه بدهیم ما را نقد بکنند ما نباید بترسیم برای این که من تصور میکنم اعتقاد ما پایههای علمی باور ما خیلی محکم است به شرطی که من پایهها را بتوانم پیدا کنم و دانشجو را توجیه بکنم
مجری: رهبری صراحتا میگوید خدا لعنت کند آن کسانی که نمیخواهند دانشگاه را سیاسی بکنند جو را جوری ایجاد بکنید که از رهبری هم انتقاد بکنند
پزشکیان: مشکل کار ما این است آدمی را میفرستیم که سواد و تجربه و علمی برای چانه زدن با دانشجو را ندارد دانشجو سوال میکند زود یک برچسب میچسبانند
مجری: شما در انتخابات ریاست جمهوری 92 چند اظهار نظر قابل تامل داشتید مثلا دوازده خرداد 92 گفتید که اصلاح طلبها آقای روحانی را نامزد خودشان نمیدانند و حضور فعال اصلاح طلبها را هم در عرصهی انتخابات بعید دانسته بودید
پزشکیان: نمیدانم کی این حرف را زدم دوازده خرداد بعد از تایید صلاحیتها بود؟ آقای دکتر عارف بودند؟ اگر بوده باشد حرفم درست بوده وقتی آقای دکتر عارف انصراف داده مسئله عوض شده جغرافیای زمان و جغرافیای حرف خیلی مهم است
مجری: حضور فعال اصلاح طلبها چه بود؟ هم آقای عارف حضور داشت هم بعدش
پزشکیان: بله میدانم تعداد زیادشان با آقای دکتر عارف همکاری میکردند با آقای دکتر روحانی نبودند وقتی آقای دکتر عارف کشید کنار گفتند با آقای روحانی هستند
مجری: شما گفتید بعید میدانم اصلاح طلبها حضور فعال داشته باشند
پزشکیان: بله من تصور نمیکردم آقای دکتر عارف بیاید کنار یعنی من این حرفها را فکر میکردم در روندی که میرود شدنی نیست. روند عوض میشود حرف هم عوض میشود
مجری: در 10 اردیبهشت 92 گفتید بعید میدانم با این شرایط حماسه سیاسی خلق شود
پزشکیان: در بحثهای اجتماعی لحظه به لحظه همه چیز عوض میشود شما نمیتوانید بگویید چرا دو روز پیش این حرف را زدی الآن این را میزنی آن حرف در آن جو درست بود ولی این جو نه
مجری: بعد از انتخابات گفتید با این اشخاصی که دور آقای روحانی جمع شده اند بعید میدانم دولت فرا جناحی تشکیل شود الآن هم بر این اعتقادید؟
پزشکیان: الآن فراجناحی است؟ هست؟
مجری: از همهی جناحها که هستند
پزشکیان: نمیدانم اگر شما میگویید هستند، هستند
مجری: نیستند ؟
پزشکیان: من این نوع جناحها را زیاد از نظر علمی به آن شکلی که شما تعریف میکنید تعریف نمیکنم
مجری: فراجناحی را چه تعریف میکنید؟ تخصصی صرف؟
پزشکیان: نه ما اگر بخواهیم در سیستمی چهارچوبهای علمی را در نظر بگیریم باید روندی را تعریف کنیم کارایی اثر بخشی بحثهایی که حضرت علی علیه السلام در مورد انتخاب مدیران شاخصههایی دارد اگر بخواهم وارد شوم باید کلی برای شما از این بحثها بخوانم تجربه داشته باشد در این رابطه گذشتهی امتحان دادهای داشته باشد از نظر مدیریتی هیچ سابقهی بدی نداشته باشد به اضافهی این که بتواند در حقیقت در جریانات مختلف آن تجربهی خودش را صادقانه پیاده بکند شما از مدیریتهایی که الآن وجود دارد بعضیها هستند در بحثهای مثلا این سیستم آن چنان کار نکرده اند یا اگر کار کرده اند نتایجی که داشته اند نتایج خوبی نبوده فراجناحی یعنی از این آدمهایی که اعتراض میکنند از اصول گرایان وزیر باشند هستند؟ من نمیشناسم یا مثلا از این یکی طرف از اصلاح طلبها باشند چه کسانی هستند؟
مجری: آقای جهانگیری آقای فرهادی
پزشکیان: نه یک گروهی است مال آقای رفسنجانی اینها با هم هستند جدا هستند
مجری: آقای آخوندی
پزشکیان: نه
مجری: خانم ابتکار
پزشکیان: بله آن فقط محیط زیست هستند دیگر چه کسانی را میشود گفت؟
مجری: از وزرای دیگر از ذهن ما پاک شده اند
پزشکیان: به آن شکل نیست اینها کارگزاران هستند بیشترشان
مجری: آقای مجید انصاری معاون پارلمانی
پزشکیان: یک معاون پارلمانی دیگر که. اصول گرایشان چه کسی است؟
مجری: اصول گرایی از آنهایی که اعتراض میکنند تند هستند ندارند اصول گرای میانه دارند آقای رحمانی فضلی آقای پورمحمدی
پزشکیان: کمی تا قسمتی
مجری: با چه انگیزهای شما آمدید انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کردید؟
پزشکیان: بیشتر بچهها فشار میآوردند در یک جوی ما هم بیاییم چون میگویند جو و فضا را برای انتخابات آدم میتواند چه کار کند و اینها من زیاد دنبال این کارها نبودم
مجری: انصراف دادید؟
پزشکیان: نه صلاحیت ما احزار نشد اصلا نرفتم بگویم چرا رد کردید چه شد
مجری: یک اشاره کردید به نامزدی هاشمی رفسنجانی گفتید چون راه رفتهها به میدان آمدهاند نیازی به حضور در انتخابات ریاست جمهوری نیست
پزشکیان: من معتقدم آقای رفسنجانی هم از نظر تجربه هم از نظر نفوذ و ارتباطات خیلی میتوانست. چون من رفت خدمت ایشان در رابطه با بحث اقتصادی و نگاه مردمی که داشت و انتقادی که آن موقع داشتم هنوز هم دارم من زمانی که آقای رفسنجانی رئیس جمهور بود و خیلیها میگفتند هر چه که آقای رفسنجانی میگوید همین است به من میگویند تو ضد آقای رفسنجانی هستی میخواستند من را خراب بکنند میگفتند تو ضد دولت هستی یعنی ضد آقای رفسنجانی هستی برای این که همان موقع خیلی از سیاستهایی را که در رابطه با بحث اقتصادی بود قبول نداشتیم و عمل هم نمیکردیم در چارچوب قانون و اعتراض میکردیم و میگفتند ضد دولت هستی ولی با تمام این اوضاع فکر میکردم آقای رفسنجانی اگر بیاید میتواند مشکلات منطقهای را هم حل بکند و این اختلافات را تا حدودی حل بکند تا حدودی البته نمیدانم چون به هر حال باز یک مقدار تصور میکنم ما نیاز به این داریم که با هم آشتی کنیم
مجری: آقای روحانی را راه رفته میدانستید
پزشکیان: من آقای روحانی را زیاد نمیشناختم ارتباط زیادی نداشتم بعدا رزومه را خواندم دیدم نماینده بوده این کارها را کرده به ایشان رای دادم
مجری: خیلی ممنون خودم لذت بردم ان شاء الله مردم هم لذت برده باشند ان شاء الله همین طور زبان صریح دغدغههای عدالت طلبانه تان حفظ شود و به درد مردم برسید.
پزشکیان: از خدا میخواهیم در قبال خون شهدا تلاشی که کردیم روندی که دنیا ما را میبیند مملکتی درست کنیم با همان چشم اندازی که مقام معظم رهبری تعریف میکند دعواها را جمع کنیم دست به دست هم دهیم توحید کلمه و توحید عمل داشته باشیم
مجری: خیلی ممنون. ان شاء الله اگر عمری باقی باشد هفتهی دیگر هم خدمت شما میرسیم ما را از نظرات شما بهره مند بکنید. التماس دعا خدا یار و نگهدار
ارسال نظر