کاسبانی که خار درچشم رادیدند؛ جنگل رانه!
با تمام توان به رقیب حمله میکنید و دریغ از یک جو اخلاق! نگرانِ امنیت شدهاید؟ چرا ۸۸ نگران امنیت نبودید؟ چرا وقتی آن رهگذر را فقط به جرم ریش داشتن برهنه کردید و قصد به آتش کشیدنش را داشتید، یادتان نبود که سوختن درد دارد؟
به گزارش پارس؛ وبلاگ آینده از آن حزب الله نوشت: حوادث وحشتناک اسیدپاشی که در اصفهان اتفاق افتاده است آنقدر تلخ است که بینیاز از محکوم کردن باشد. مگر میشود یک نفر انسان باشد و دلش از شنیدن این حادثه به درد نیایید؟ چه رسد به تصور لحظه وقوع آن و زندگی قربانیان بعد از حادثه که تا چند شب خواب را از آدمی میگیرد.
اسیدپاشی جزء آن دسته از جرائم است که آدم را بیش از پیش به فکر فرو میبرد که حتماً باید معاد و قیامتی باشد، که اگر نباشد چگونه میشود مجرم اسیدپاش را به سزای اعمالش رساند؟ چه مجازات و محکومیتی میتواند متناسب با جرم ارتکابی باشد؟
اما متاسفانه واکنشهای صورت گرفته پیرامون این حادثه تاسف بارتر است، تاسف بارتر از این جهت که اسیدپاشی یک استثناء است و به هر حال افراد مجرم قابل مهار. اما بیماری و مرضی که به سختی قابل درمان است. بیماری چرکینی که هر از چندگاهی زخم ش سر باز میکند و بوی تعفن آن مشام آدم را آزار میدهد.
هر حادثهای که اتفاق میافتد، هنوز دقایقی از آن نگذشته مسابقه من بیشتر خبر دارم راه میافتد و هرکس برای برنده شدن سعی میکند خبر فجیعتر و دست اول تری جور کند، و یک دفعه میبینی یک حادثه، ابعادی پیدا میکند که هیچ ارتباطی با ماجرا ندارد.
کاسبان اسیدپاشی، همانها که بعد از این ماجرا به اوجِ لذتِ رسانهای رسیدهاند. همانهایی که حقیرند و توان بیان صریح حرفهایشان را ندارند، همانها که توانایی هزینه دادن برای عقایدشان را ندارند و هر بار منتظرند تا موجی برآید و سوار بر موج ابراز عقیده کنند.
اما چون هیچ موجی همیشگی نیست، چند روزی جولان دارند و بعد دوباره به لانه میخزند تا موجِ بعدی و همیشه حسرتِ اینکه ایکاش یکبار بشود در ساحل با آنها روبه رو شد. با آنها روبرو شد و پرسید شما چه هستید؟ که هستید؟ به چیز معتقدید؟ دین و مسلک شما چیست؟
دین و مسلک به کنار. به اخلاق معتقدید؟ از تهمت زدن بیزارید؟ معتقدید باید اول دادگاه برگزار شود بعد کسی حصر شود یا دربارهاش نظر داد؟ پس چرا موج که برمیخیزد همه چیز را به یکباره فراموش میکنید؟ با تمام توان به رقیب حمله میکنید و دریغ از یک جو اخلاق!
نگرانِ امنیت شدهاید؟ چرا ۸۸ نگران امنیت نبودید؟ چرا وقتی آن رهگذر را فقط به جرم ریش داشتن برهنه کردید و قصد به آتش کشیدنش را داشتید یادتان نبود که سوختن درد دارد؟
میگویید شما نبودهاید؟ کسانی از فرصت سوءاستفاده کرده و آشوب کرده اند؟ به شما و عقایدتان چه ربطی دارد؟ سمعاً و طاعتا. پس چرا حالا عمل یک نفر که در یک جایی یک کاری کرده و هنوز هیچ چیز معلوم نیست را به همه مدافعان امر به معروف و حجاب نسبت میدهید؟ چرا؟ چون نفع میبرید بیخیالِ اخلاق؟
انتظار زیادی است که وقتی روی موج و هیجان، در اوجِ لذت هستید پاسخ این سوال را بدهید. اما لطفاً وقتی به ساحل رسیدید به جای خزیدن به لانه، پاسخگو باشید، دستِ کم به وجدانِ خودتان.
ارسال نظر