پس از مرگ معاویه، فرزندش یزید، خود را خلیفه مسلمین خواند و به والی مدینه نامه ای می نویسد و به او تاكید می كند كه برای او از مردم مدینه بویژه چند نفر از شخصیت های مهم آن روز از جمله حسین بن علی(ع) بیعت بگیرد و چنانچه از بیعت كردن خودداری كرد، او را به قتل برساند.

امام حسین(ع) پس از مذاكره با والی مدینه نه تنها به چنین بیعتی تن نمی دهد، بلكه  فرمودند:

انا لله‏ و انا اليه راجعون و علي الاسلام السلام اذ قد بليت الامة براع مثل يزيد و لقد سمعت جدي ‏رسول الله‏ «ص‏» يقول: الخلافة محرمة علي آل ابي سفيان
هنگامی كه افرادی همچون یزید (شراب خوار و قمارباز و بی ایمان و ناپاك كه حتی ظاهر اسلام را هم مراعات نمی كند) بر مسند حكومت اسلامی بنشیند، باید فاتحه اسلام را خواند.

شرح مذاکرات امام حسین با عمر سعد نیز در تاریخ موجود است.
نه تنها حرفی از مصالحه با یزید نیست که امام حتی جواب نامه عبیدالله را هم نمی دهد

به عمر سعد می گویند:
من خود به این دیار نیامده ام، بلکه مردم این دیار مرا دعوت کردند تا به نزدشان بیایم و با من بیعت کنند و مرا از دشمنانم بازدارند و یاریم نمایند، پس اگر ناخشنودند از راهى که آمده ام باز مى گردم
مقتل الحسین خوارزمى، ج 1، ص 241

وقتی عمرسعد نامه عبید الله را برایشان فرستاد فرمودند:
من هرگز به این نامه ابن زیاد پاسخ نخواهم داد. آیا بالاتر از مرگ سرانجامى خواهد بود؟! خوشا چنین مرگى!
اخبار الطوال، ص 253

و در شب تاسوعا هم عمر سعد را از جنگیدن و به شهادت رساندن خودشان بر حذر داشتند و به پیوستن به سپاه خود یا ترک جنگ دعوت کردند و فرمودند:
این گروه را رها کن و با ما باش که این موجب نزدیکى تو به خداست
بعد از انذارهای فراوان، امام وقتی می بینند عمر سعد از جنگ دست نمی کشد می گوید: تو را چه مى شود! خداوند به زودى در بسترت جانت را بگیرد و تو را در روز رستاخیز نیامرزد. به خدا سوگند! من امیدوارم که از گندم عراق، جز مقدار ناچیزى، نخورى
که عمر سعد ملعون با استهزا جواب می دهد: جو عراق مرا کافى است!

فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 164-166 و بحارالانوار، ج 44، ص 388-389

مطالعه بیشتر:
http://makarem.ir/Maaref/?lid=0&mid=246620&TypeInfo=25&CatID=23299