به گزارش پارس ، خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در حاشیه نگاری دیدار رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با نمایندگان ادوار مجلس نوشت: آقای هاشمی از وضع ناهنجار فرهنگی می‌گوید. از اینکه تا می‌گویند «فرهنگ» همه یاد «حجاب زنان» می‌افتند، مگر می‌شود عمری پشت مظاهر دینی پنهان شد و از خطای خود نگفت.گویی سهل‌گیری افراطیون فقط برای احمدی‌نژاد بود و سخت‌گیری‌هایش شده مال مردم. چه گناهان کبیره‌ای که بر او هیچش انگاشتند و چه خطاهای کوچکی که از مردم در بوق کرده‌اند!.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی، در متن این حاشیه نگاری آمده است:
امروز مجمع میزبان نمایندگان ادوار مجلس است. حضور پررنگ نمایندگان ملّت به گرمای 27 مرداد 93 افزوده است. صندلی‌ها به سرعت پر می‌شود. جا برای ایستادن هم باقی نمی‌ماند. مجلسی‌های دیروز و امروز برای دیدار هاشمی سنگ تمام گذاشته‌اند. اصلاح‌طلب و اصولگرا در کنار هم . آرایش‌ سیاسی مرسوم در کنار هاشمی فرو می‌ریزد. اینجا همه در صفی واحد جمع می‌شوند. صفی به نام «اعتدال». اعتدالی که نه ضلعی از اضلاع مثلث‌های سیاسی است و نه بخشی از اتحادهای سمبولیک. اعتدال ماهیت حرکت‌های ماندگار سیاسی است. ماهیت ماندگاری اصلاح‌طلبی و اصولگرایی. اعتدال‌گرایی میزان ماندگاری است.
جا پیدا کردن در جلسه امروز کار سهلی نیست. آن هم در میان میهمانانی که جمعی از آنان ایستاده‌اند. پس قید نشستن می‌زنم و گوشه‌ای می‌ایستم. جلسه بسیار جالبی است. همهمه زیاد و شنیدن حرف‌ها دشوار. فقط یک بیت شعر به گوش می خورد. یکی از نمایندگان اصولگراست که برای دیگری می‌خواند. «بنده پیر خراباتم، که لطفش دایم است / ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست!» وظیفه من فقط نقل این شعر بود. تعبیرش بماند برای شما.
آقای هاشمی که می‌آید همه به احترامش می‌ایستند. گویی «پدر مجلس» آمده. کهنه رئیس تمام مجلس‌ها از شورای اسلامی تا خبرگان رهبری. با تأیید بی‌بدیل امام که فقط در وصف او نوشتند. «مدرس حالا هم زنده است». صلوات نمایندگان تنها صدای استقبال از هاشمی است. از شعارهای آنچنانی هم خبری نیست. هاشمی، هاشمی است. چه با شعار و چه بی‌شعار. چه آیت‌الله بخوانندش یا نه. هاشمی، احترام خود را به اختیار می‌خواهد نه اجبار. فرق هاشمی با جدید‌الاسلام‌ها درست از همین جا آغاز می‌شود. اسلام شعار و اجبار یا اسلام عمل و اختیار. «هر لحظه اختیاری، نو نو دهد به جان‌ها/ وین اختیارها را، بشکسته اختیارش».
مجلسی‌ها که شروع به سخن می‌کنند. حرف زیاد آورده‌اند. از شاهکار احمدی‌نژاد در رشد منفی 5 درصدی اقتصادی برای نظام، تا شاه بیت انتخابات 92 و حضور هاشمی. از برخی گلایه‌ها از دولت و آقای روحانی، تا نقد صدا‌و‌سیمایی که ترمز خلاف‌گویی بریده است. حرف آخرشان هم این است که "آقای هاشمی! صدای ما را به روحانی برسان." با خودم می‌گویم روایت سنگ صبوری هاشمی تمامی ندارد. "چون سیب آورد این دعوا،که نیکو ظنّم از مولا / برای امتحان آن، زهرسو سنگسار آمد!."
آغاز سخن هاشمی از پایان سخن میهمانان است. «حرف‌ها و گلایه‌های شما را به گوش آقای روحانی می‌رسانم». هاشمی این را که می‌گوید جمله‌ای مشفقانه هم بر آن می‌افزاید. «گلایه‌ها را می‌رسانم ولی یادتان نرود روحانی میراث‌دار کوهی از مشکلات است». این یعنی که از "یاد نبریم که در چه چاهی بودیم و چگونه از آن درآمدیم؟." برخی گلایه‌ها از روحانی شاید ناشی از همین فراموشی باشد.
آقای هاشمی در ادامه از وضع ناهنجار فرهنگی می‌گوید. از اینکه تا می‌گویند «فرهنگ» همه یاد «حجاب زنان» می‌افتند مگر می‌شود عمری پشت مظاهر دینی پنهان شد و از خطای خود نگفت.گویی سهل‌گیری افراطیون فقط برای احمدی‌نژاد بود و سخت‌گیری‌هایش شده مال مردم. چه گناهان کبیره‌ای که بر او هیچش انگاشتند و چه خطاهای کوچکی که از مردم در بوق کرده‌اند.
هاشمی اگر از وضع ناهنجار فرهنگی می‌گوید. از نابودی اقتصاد هم می‌گوید. از آتش زدن به خرمن سیاست خارجی هم می‌گوید. تا روحانیت بداند که آغاز فرهنگ باید از خود آنها باشد. خیلی وقت است که مردم از زبان مسئولی عذر تقصیری نشنیده‌اند. حلالیتی نطلبیده‌اند. آقای هاشمی در ادامه موضوعی تاریخی را هم دوباره باز می‌کند. موضوع جنگ شیعه و سنّی بر سر خلیفه اوّل، خطر افراطی‌ها‌ی شیعه و تندروهای اهل سنّت. هاشمی می‌گوید: باید پرونده نزاع‌های مذهبی را برای همیشه ببندیم. چه زخمی بزرگ است این تنازع 1400 ساله. نمک‌پاشان این زخم را شاید لحظه‌ای درنگ بباید. برای پاسخی بر وجدان خویش.
آقای هاشمی در ادامه سخنانش سراغ تاثیرگذاری کلام رهبری در سالهای اخیر می‌رود. «رأی مردم، حق‌النّاس است». هاشمی انتقاد سختی دارد از بی توجهی به این کلام رهبری:  این کلام رهبری هم در صدا‌و‌سیما مظلوم است و هم درمقدمات انتخابات. مظلومیتی مضاعف در میان مدعیان ولایتمداری. بی توجهی به "حق‌النّاسی"که حتی خداوند هم نمی‌تواند از آن بگذرد، با هیچ عذری چشم پوشیدنی نیست. چه طنز تلخ و عجیبی دارد این تحجّر تاریخی.
هاشمی درباره نگاه رهبری به حق‌النّاس که می‌گوید، دوباره از حمایت ایشان از اعتدال واقعی می‌گوید. از اعتقاد عمیق ایشان به اعتدال. البته اعتدال رهبری را هم صدا و سیما سانسور می‌کند. مظلومیت رهبری در صدا و سیما هم در همین جاهاست. از حق‌النّاس می‌گویند، یک برنامه هم درباره اش نمی‌سازند. از اعتقاد به اعتدال می‌گویند، در لابلای حرف‌های ‌دیگر گمش می سازند و از مذاکره‌کنندگان هسته‌ای حمایت می‌کنند، عکسش عمل می‌کنند!.
توصیه آخر هاشمی به کانون نمایندگان ادوار، توصیه رسانه‌ای است. هاشمی می‌گوید باید رسانه داشته باشید. در مسائل کشور نظر بدهید. اگر ساکت باشید مردم یادشان می‌رود. روزنامه راه بیاندازید. سایت داشته باشید. الان زمان ایستادن نیست. کارهای رسانه‌ای را جدی بگیرید. جمله «اگر ساکت باشید» هاشمی، خیلی به دلم می چسبد. درسش را از خود آقای هاشمی گرفته‌ام. «ساکت نباشید» هاشمی، تندروی رسانه‌ای نیست. حضور مستمر رسانه‌ای است. حضور پررنگ در نقد و تحلیل. در ابتکار عمل رسانه‌ای. در پیشرو بودن طرح دیدگاه‌ها. «ساکت نباشید» هاشمی یعنی در سانسور کامل صداوسیما هم می‌شود گوش یک ملّتی به صدای شما باشد. «ساکت نباشید» هاشمی یعنی با این همه ابزارهای اطلاع‌رسانی، نشستن و گلایه کردن خطاست. "پیش بینایان خبر گفتن خطاست، کان دلیل غفلت و نقصان ماست!"
روایت مصلحت همچنان باقی است.