سیری در اندیشه جنبش القاعده/ سه اتفاقي كه باعث شد القاعده و ایران با هم اختلاف پیدا کنند
ایران و آمریکا از مسعود حمایت می کردند. بن لادن ابتدا بی طرف بود ولی در نهایت اعضای القاعده احمد شاه مسعود را ترورکردند.
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- حامد رضايي- تعریف سلفیه: تاکنون هیج تعریف جامع و کاملی از سلفیت ارائه نشده که تمامی جریانات مشهور به سلفی را در خود بگنجاند. اما برای جریان شناسی سلفیه ناگزیر به تعریفی از آن هستیم. مشهورترین تعریف از سلفی این است: «سلفی کسی است که قائل به برتری فهم سلف از خلف از دین باشد.» این رویکرد ابتدا توسط احمد بن حنبل مطرح شد و بعد از آن ابن تیمیه در قرن 8 هجری آن را منسجم کرده و بسط و گسترش داد. دلیل سلفی ها برای فهم برتر سلف از خلف روایتی از پیامبر است که می فرماید: بهترین امت کسانی هستند که هم عصر من اند، بعد از آنها کسانی می آیند و کسانی که بعد از آنها می آیند.(1)
سه موج سلفیه
موج اول
موج اول سلفیه با ابن تیمیه شروع می شود. ابن تیمیه در زمانه ای می زیست که مغول ها جهان اسلام را تسخیر و خلافت عباسی سقوط کرده بود. تلاش فکری ابن تیمیه در جهت پاسخ به این سوال است که چرا اوضاع مسلمین اینچنین وخیم گشته است؟ پاسخ اجمالی ابن تیمیه این است که مسلمانان از اسلام اصیل دور افتاده اند. اسلام اصیل، اسلام سلف است و ما باید به دوران سلف برگردیم. «توحید» مفهوم کانونی اندیشه ابن تیمیه و جریان سلفیت است. ابن تیمیه اصل و اساس اسلام را توحید دانسته و با ارائه قرائت نوینی از آن، به مقابله با مقولاتی چون شفاعت، توسل، تبرک، زیارت و ... می پردازد.
قرائت خاص ابن تیمیه از توحید زمینه ساز تکفیر در جهان اسلام می شود. هرچند خود ابن تیمیه تکفیری نبود. او با آنکه رویکرد شدیدا ضدشیعی داشت و حتی این ضدشیعی بودن اش گاهی اوقات به ضدیت با اهل بیت هم می رسد، اما هیچ گاه شیعه را تکفیر نکرد. او فقط غالیان شیعه که به «نصیری ها» در منطقه شام معروفند را تکفیر می کند.(2)
از دیگر ابعاد اندیشه ابن تیمیه که باید بدان اشاره کرد حدیث گرایی و ضدیت او با عقل است.(3) این رویکرد به همراه ظاهرگرایی او سبب زمینه سازی برای تعصب کور هوادارانش شده است. ابن تیمیه همچنین با اعلام جهاد علیه حکام مغول – که مسلمان هم شده بودند - و جنگ با آنان باب جدیدی در اندیشه سیاسی اهل سنت گشود و سبب زمینه سازی برای رویکردهای انقلابی در اهل سنت شد. ابن تیمیه حکومت های غیراسلامی را تکفیر می کند. او در کتاب «سیاست الشرعیه» می گوید ویژگی اصلی یک مسلمان نه در نماز و روزه که در «جهاد» است.(4) این پررنگ کردن مفهوم جهاد در هندسه اندیشه دینی بعدها در تشدید رویکردهای انقلابی نقشی به سزا داشت.
خلاصه اینکه قرائت خاص ابن تیمیه از توحید، زمینه ساز تکفیر در جهان اسلام و نیز نظریات سیاسی او زمینه ساز رویکردهای انقلابی در میان اهل سنت شده است. این دو رویکرد آن چنان که خواهیم دید تمام جریانات سلفی را متاثر از ابن تیمیه می سازد.
موج دوم سلفیه:
موج دوم سلفیه با محمد بن عبدالوهاب در قرن 12 شروع می شود. محمد بن عبدالوهاب با بسط نظریات ابن تیمیه در باب توحید، دایره تکفیر مسلمین را گسترش و هرکس که معتقد به اصول فکری وهابیت نباشد را تکفیر می کند.(5) قرائتی افراط گونه از توحید ابن تیمیه توسط محمد بن عبدالوهاب سبب می شود تا او خون بسیاری از مسلمانان را مباح شمرده و ابایی از کشتن آنها نداشته باشد.
اندیشه محمد بن عبدالوهاب با قدرت سیاسی آل سعود گره می خورد و این نقطه عطفی در تاثیرپذیری او از ابن تیمیه می گردد. چرا که رویکرد انقلابی ابن تیمیه وارد وهابیت نمی شود. وهابیون به دلیل درباری بودن، به هیچ وجه سیاسی نبوده و حتی هرگونه نصیحت آشکار به حاکم را هم برنمی تابند.
موج سوم سلفیه:
موج سوم سلفیه در دوران معاصر و پس از سقوط امپراتوری عثمانی و سلطه استعمار بر جهان اسلام شکل می گیرد. اگر به معنای ارائه شده از سلفیت در ابتدای مقاله رجوع کنیم، بزرگان این جریان را نمی توان سلفی نامید. اما به دلیل تاثیراتی که این افراد از ابن تیمیه پذیرفته اند میتوان آنان را سلفی نامید.
موج سوم سلفیه از ابوالعلاء مودودی شروع می شود. او قرائت جدیدی از مباحث ابن تیمیه در باب توحید ارائه داده و به جای «توحید قبور» بر « توحید قصور» تکیه می کند.(6) توحید قصور یعنی اینکه هیچ کس جز خدا اجازه حکومت نداشته و هیچ قصری در عرض قصر خداوند مقبول نیست. اینجا تعریفی سیاسی از توحید ارائه می شود. از دیگر سو رویکردهای انقلابی و جواز خروج علیه حاکم جائر نیز توسط مودودی بسط و گسترش می یابد. لذا فضای جدیدی بر روی جهان اهل سنت گشوده می شود که شباهتی با رویکرد وهابیت و حتی اهل سنت سنتی ندارد. بعد از مودودی، سید قطب این تفکر را منسجم کرده و بسط می دهد.
سید قطب شرک اصلی را شرک در حکومت دانسته و خروج علیه حاکم جائر را واجب می داند. او جوامع را به دو دسته اسلامی و جاهلی تقسیم کرده و تمدن غرب را نماد جاهلیت مدرن می داند. او جوامع اسلامی را هم به دلیل پیاده شدن احکام غیراسلامی غربی در آن، جامعه جاهلی می داند.(7)
کانون اندیشه سیدقطب «حاکمیت انحصاری خداوند» است که با ایجاد حکومت اسلامی میسر می گردد. حکومت اسلامی هم نه با نصیحت و موعظه که با جهاد و انقلاب تشکیل خواهد شد. سید قطب و مودودی رویکرد تقریبی داشته و معتقدند که همه مذاهب اسلامی باید در اتحاد با همدیگر به مصاف با جبهه کفر بروند.(8)
سیدقطب نگاهی حداکثری به دین دارد و دین را منحصر در در عبادات نمی داند. لذا رویکردهای اجتماعی و سیاسی در تفکر او پررنگ است. مفهوم مرکزی در این گفتمان «توحید قصور» است که وجهه ای کاملا سیاسی دارد. جنبش القاعده از دل این موج بیرون می آید.
حال باید به جریان شناسی سلفیت بپردازیم تا ریشه های فکری جنبش القاعده بیشتر نمایان گردد.
جریان شناسی سلفیه:
وهابیت: وهابیت را باید به دو شاخه وهابیت سنتی و وهابیت انقلابی تقسیم کرد. وهابیت سنتی در گفتمان «توحید قبور» زیست کرده و درگیر مقابله با مفاهیمی چون شفاعت، توسل، زیارت، تبرک و ... است. وهابیت سنتی به هیچ وجه سیاسی نیست و حتی نصیحت آشکار به حاکم را هم نمی پذیرد.
وهابیت انقلابی اما در دوره معاصر و با ورود اندیشه های سیدقطب به عربستان شکل می گیرد.(9) محمد قطب برادر سیدقطب، اندیشه های او را وارد عربستان کرده و جریانی در میان وهابیون شکل می دهد که «توحید قصور» را در مرکز گفتمان خود قرار می دهند. این جریان منتقد محافظه کاری وهابیت سنتی بوده و اطاعت بی چون و چرا از حاکم را نمی پذیرد. وهابیون انقلابی با آل سعود نیز درگیر شده و برای مثال جهیمان العتیبی با اشغال مسجدالحرام خواهان بازگشت حکام آل سعود به اندیشه های محمد بن عبدالوهاب می شود.
افراد این جریان به دلیل رویکردهای سیاسی و انقلابی خود، توسط وهابیون سنتی «خمینی های عربستان» لقب می گیرند.(10) بسیاری از این افراد که به دلیل اعتراض به ورود نیروهای آمریکایی به خاک عربستان در جریان جنگ خلیج فارس زندانی شده بودند، در زندان به القاعده می پیوندند. اسامه بن لادن دومین رهبر القاعده جزو وهابیون انقلابی است. او شاگرد عبدالله عزام است و عبدالله عزام شاگرد سیدقطب.
سلفیه جهادی
سلفی های جهادی کسانی هستند که به دلیل محافظه کاری های اخوان المسلمین از این جنبش منشعب شدند. این افراد که متاثر از سید قطب رویکردهای انقلابی پیدا کرده بودند، با انشعاب از اخوان سه گروه مجزا تشکیل دادند:
گروه اول سازمان شباب محمد به رهبری صالح سریه است. این گروه به تکفیر حکومت مصر پرداخته و سعی در برچیدن آن و ایجاد حکومتی اسلامی داشت. گروه دوم جماعت تکفیر و هجرت به رهبری شکری مصطفی است. این گروه علاوه بر حکومت ها، مردم را نیز تکفیر می کردند. چرا که معتقد بودند حکومت فاسد از بطن جامعه ای فاسد به وجود می آید.(11) رگه های افراط و تکفیر را در این گروه مشاهده می کنیم که بعدها در میان بعضی از گروه های اسلامگرا بسط پیدا می کند.
گروه سوم، گروه الجهاد به رهبری عبدالسلام فرج است. این گروه نیز به تکفیر حکومت مصر پرداخته و تنها راه ایجاد حکومت اسلامی را جهاد مسلحانه می داند. این مسئله زمینه ساز رویکردهای خشن آن ها می شود. آن ها حکام کشورهای اسلامی را مرتد دانسته و کشتن آنها را واجب می دانند. این گروه معتقد به این است که ابتدا باید کفر داخلی (حکومت مصر) را نابود کرد و سپس کفر خارجی. به عبارت دیگر ابتدا باید به جهاد با دشمن نزدیک پرداخت و سپس دشمن دور.
خالد اسلامبولی که انورسادات رییس جمهور مصر را ترور کرد، عضو این گروه است. ایمن الظواهری رهبر کنونی القاعده نیز در این ترور شرکت داشت و در زندان به رهبری گروه الجهاد رسید.
جریانات سلفی به گروههای دیگری چون دیوبندی ها، اخوان المسلمین، سلفیه زیدی و ... تقسیم می شود که به دلیل عدم ارتباط آنان با القاعده از پرداختن به آنان خودداری می کنیم.
شکل گیری جنبش القاعده
جنبش القاعده تلفیقی است از وهابیت انقلابی و سلفیه جهادی که متاثر از بزرگان موج سوم سلفیه به ایجاد حکومت اسلامی می اندیشیدند و در پی جهاد با کفار بودند.
اوایل دهه 80 میلادی شوروی افغانستان را اشغال می کند. همه مجاهدین به سمت افغانستان رهسپار می شوند تا برابر شوروی به جهاد بپردازند. عبدالله عزام، اولین رهبر القاعده، مجاهدین را از عربستان به افغانستان می برد. عزام یک فلسطینی الاصل و استاد دانشگاه اسلام آباد است که بعدها در دانشگاه های عربستان به تدریس می پردازد. او سلفی است اما وهابی نیست. از نظر او اگر دشمن به یک کشور اسلامی حمله کند، جهاد بر همه مسلمانان واجب عینی می گردد. لذا هم خود و هم شاگردانش به جنگ با شوروی می روند. اندیشه های او مانیفست سرنگونی حکومت های فاسد جهان اسلامی شد.(12) عزام رویکرد تقریبی داشت و درگیری درون جهان اسلام را نمی پذیرفت.(13)
هسته های اولیه القاعده در بین شاگردان عزام در افغانستان شکل می گیرد. ایجاد حکومت دینی مهمترین خواسته و موتور محرکه فعالیتهای القاعده است.
ایمن الظواهری در کتاب «سواران زیر پرچم پیامبر» گروه های اسلامی را به وحدت فرامی خواند و خطوط کلی آرمان القاعده را بیان می کند. او می گوید باید یک حکومت اسلامی تشکیل داد تا زمینه ساز احیای خلافت اسلامی و بازگرداندن مجد و عظمت از دست رفته مسلمانان باشد. (14)
جنبش القاعده قائل به فقه پویاست. از نظر آنان فقیهی که به دور از فعالیت های اجتماعی و رفتارهای سیاسی، صرفا بر اساس کتاب و مطالعه در پی فهم احکام دینی برآید فاقد شرایط کافی برای فقاهت است.(15)
«جهاد» از منظر جنبش القاعده
«جهاد» مهمترین مولفه اندیشه القاعده است. از نظر یک عضو القاعده زندگی با جهاد شروع می شود و با جهاد نیز ختم می گردد: من مجاهدم پس هستم! جهاد در نگاه القاعده محدودیتی ندارد و یک عضو القاعده در هر شرایطی نباید جهاد را رها کند.(16)
بن لادن هم جهاد را اولین وظیفه مسلمانان بعد از ایمان می داند. از نظر او جهاد تهاجمی است و هدف آن تثبیت حاکمیت خداوند روی زمین است(17)
ایمن الظواهری می گوید: جوانان مسلمان نباید منتظر اجازه گرفتن از کسی باشند، زیرا جهاد با آمریکایی ها، یهودیان و متحدان شان، یعنی منافقان مرتد، واجب عینی است. هر مسلمانی که به پیروی از اسلام علاقمند است، نمی تواند هیچ ندایی را برای توقف جهاد بپذیرد و نمی توان امت را از آن منصرف کرد.(18)
عزام رهبر اسطوره ای القاعده برخی علل اهمیت جهاد را اینگونه بر می شمارد: جلوگیری از تسلط کافران بر مسلمانان، ترس از آتش جهنم، عمل به فریضه جهاد و پاسخ به دعوت خداوند، ادامه دادن راه سلف صالح، استقرار جامعه اسلامی، حفاظت از مستصعفین زمین، شهادت و کسب مقام والا در بهشت، جلوگیری از بی حرمت شدن امت و سپر بلای آن شدن، حفاظت از عزت امت و نقش بر آب کردن توطئه دشمنان، حفاظت از سرزمین اسلامی و جلوگیری از فاسد شدن آن و ایجاد امنیت برای اماکن مقدس.(19)
اختلاف رهبران القاعده در تاکتیک ها
میان رهبران القاعده در تاکتیک های مبارزه و جهاد تفاوت های زیادی وجود داشت. عبدالله عزام اولین رهبر القاعده، معتقد بود که بعد از جنگ افغانستان، باید به جهاد با اسرائیل پرداخت. اگر عزام توسط سرویس های جاسوسی غربی به سرعت به شهادت نمی رسید، انتقال سیل عظیم مجاهدین از افغانستان به فلسطین دردسرهای بی شماری برای اسرائیل پدید می آورد که احتمالا دلیل ترور عزام نیز ترس از همین موضوع بوده است.
بن لادن دومین رهبر القاعده اما معتقد بود که اولویت جهاد، جهاد با آمریکاست. چرا که آمریکا ام الفساد است و با تضعیف آمریکا، اسرائیل نیز خود به خود تضعیف خواهد شد.
ایمن الظواهری سومین رهبر القاعده، از آنجایی که عضو گروه الجهاد مصر بوده، معتقد است اولویت جهاد، جهاد با دشمن نزدیک یعنی حکام فاسد کشورهای اسلامی است. اما رهبران القاعده همواره آزادی بیت المقدس را پیش شرط برپایی خلافت اسلامی می دانسته اند.(20)
این سه تاکتیک متفاوت از سه رهبر القاعده و همچنین استقلال نسبی رهبران میانی القاعده سبب شده تا رویه واحدی را از القاعده شاهد نباشیم.
ساختار القاعده
ساختار القاعده ابتدا شکلی هرمی داشت. اما امروزه به حالت افقی تغییر شکل داده و هسته های مستقل از هم شکل گرفته است که از طریق اینترنت با هم مرتبط اند.(21)
این بی نظمی ساختاری القاعده سبب شده تا اعضای قدیمی آن نسبت به وضع موجود اعتراض کنند. آنان معتقدند جوانانی که امروز وارد القاعده می شوند، هیچ آگاهی درستی از اصول القاعده ندارند.(22) طبیعی است که در پی این بی نظمی ها ورود افراد نفوذی در ساختار القاعده نیز افزایش پیدا کند. عدم وجود صافی مناسب برای ورود اعضای جدید به القاعده نیز سبب عدم انتقال آرمان های نسل اول القاعده به نسل های بعدی به طور کامل شده است.
تکفیر مسلمین در القاعده
عبدالله عزام نخستین رهبر القاعده تکفیری نبود. حذیفه عزام پسر او می گوید:
«پدر من نه تنها کشتن مسلمانان بی گناه، بلکه کشتن اهل ذمه – خواه یهودی و خواه مسیحی – را بر اساس تعالیم اسلام حرام می دانست... در افغانستان به جز عده انگشت شماری که این حربه را علیه متجاوزان روس به کار می بردند، گروه های قدرتمندی که به تکفیر این و آن بپردازند، وجود نداشت. همان عده انگشت شمار نیز کمی بعد چنان گرفتار تندروی شدند که پدر مرا نیز مرتد اعلام کردند. از مدت ها پیش در القاعده درباره «تکفیر» نظریه پردازی شده و کمی بعد عملی یافته بود. اما به تازگی آن را به صراحت اعلام و اجرا می کنند. من فکر می کنم تحولاتی که به تدریج در این سازمان رخ داده باعث شده است تئوریزه کردن «تکفیر» در القاعده جنبه عملی پیدا کند. شیخ اسامه بن لادن که من از نزدیک او را می شناسم به هیچ وجه اهل تکفیر کردن مسلمانان نیست. ریشه این تفکر و عامل غلبه آن بر ساختار فکری القاعده، گروه های جهادی مصری و نیز برخی دیگر از الجزایری ها همچون «حمدالجزایری» و «ابن قیم» هستند... سال 1998 از این جهت مبدا دوره جدید – عملی شدن تکفیر مسلمانان – است که القاعده بر تردید خود مبنی بر جنگیدن با مسلمانان و آلوده شدن به فتنه جنگ داخلی یا اعتقاد ارتداد مخالفان مسلمان طالبان، غلبه کرد و به صفوف جنگجویان طالبان پیوست. این رویداد نوعی تغییر دیدگاه بود. سازمان القاعده و مردی که پیش از آن جنگ با مسلمانان را فتنه می دانست، تحت تاثیر افکار ایمن الظواهری، اتحاد با او و پیوستن به جبهه طالبان در جدال با گروه های مسلمان در سال 1998 تغییر رویه داد.»(23)
بن لادن اما به دلیل ریشه های وهابی خود، رگه های نظری تکفیری دارد ولی در عمل تکفیری نیست. او هم مانند عزام نوک پیکان جهاد را علیه کفار غیرمسلمان نشانه می گیرد و تا حد ممکن از درگیری داخلی در جهان اسلام اجتناب می ورزد.
حذیفه عزام معتقد است که تکفیر را ایمن الظواهری به القاعده آورد اما ایمن الظواهری، هرچند خشونت طلب است و بعضا به درگیری درون اسلامی معتقد است و بدان عمل می کند ولی نظرا تکفیری نیست. الظواهری عزام را به سازشکاری متهم می کرد و مشی او مبنی بر مبارزه مسالمت آمیز با رژیم های اسلامی را زیر سوال می برد.(24)
ابومصعب زرقاوی، رهبر القاعده عراق اما تکفیری است. او رسما شیعیان را کافر دانسته به جنگ با آنان می رود. این اختلاف رویکردها به دلیل ساختار افقی القاعده است که سبب می شود تعارضات زیادی در دیدگاه های افراد القاعده وجود داشته باشد.
خشونت طلبی در القاعده
باید میان تکفیر و خشونت طلبی تمایز گذاشت. القاعده در سیر زمان به سمت خشونت طلبی سیر کرده اما غالب اعضای آن تکفیری نبوده اند. البته استثنائاتی چون القاعده عراق وجود داشته و اکنون نیز در سوریه بعضی از این افراد حضور دارند. حذیفه عزام معتقد است که خشونت طلبی و علمیات انتحاری را الظواهری به القاعده آورد.(25)
تئوری انتحار را الظواهری به القاعده آورد. او می گفت باید جنگ با کفار را به میان مردم کشید.(26) بن لادن رهبر معنوی القاعده بود و ظواهری طراح راهبردی و نظریه پرداز سیاسی و عقیدتی این سازمان.(27) ظواهری رسما از اعمال خشونت آمیز حمایت می کند و اعمال مسالمت آمیز را بی نتیجه می داند. (28)
البته ظواهری در کتاب «سواران زیر پرچم پیامبر» میگوید که باید ترجیحا آمریکایی ها را مورد هدف قرار داد و کاری نکرد که عواطف مسلمانان خدشه دار شود. او معتقد بود که باید افکار عمومی مسلمانان با القاعده همراه گردد و خشونت بیش از حد و همچنین خشونت علیه سایر مسلمانان سبب دوری افکار عمومی از القاعده می شود. لذاست که ظواهری چندی پیش کشتار شیعیان را حرام اعلام کرد.
بن لادن از ابتدا روحیه جنگ و ستیز نداشت. هنگامی که برای نخستین بار به افغانستان اعزام شد، کار او حمایت مالی و اداری از مجاهدین بود.(29) او در ابتدا به کارهایی مانند تحریم کالاهای آمریکایی و اسرائیلی یا شکایت به نهادهای بین المللی را انجام میداد. اما ظواهری این کارها را بی فایده دانسته و تنها راه را جهاد اعلام می کند.
کشته شدن بی گناهان در حملات القاعده از ابتدا مخالفانی در میان رهبران این جنبش داشت. ابومصعب سوری از رهبران القاعده به خاطر اینکه در 11 سپتامبر 3000 شهروند بی گناه آمریکایی کشته شدند به مخالفت با بن لادن و ظواهری پرداخت.
توجیهات شرعی کشتن شهروندان عادی
رهبران القاعده برای توجیه کشته شدن عده ای از شهروندان بی گناه در عملیات های این جنبش توجیهات زیر را می آورند:
1 – مقابله به مثل: مطابق آیه 194 سوره بقره که می فرماید اگر کسی به شما حمله کرد، شما نیز با روشی مشابه به او حمله کنید، نتیجه گرفته می شود که اگر دشمن تاکتیکی را به کار برد که در اسلام ممنوع است، این تاکتیک برای مسلمانان هم شرعی است.
2 – ناتوانی در تمایزگذاری بین شهروندان و جنگجویان
3 – مشارکت شهروندان در عمل، حرف یا ذهن با دشمنان
4 – ضرورت جنگ بعضی از اعمال را اجتناب ناپذیر می کند. سازمان تجارت جهانی دژ دشمن بود که باید منهدم می شد.
5 – در دوران پیامبر هم با استفاده از منجنیق، عده ای از مردم عادی هم کشته می شدند.
6 – اگر دشمن مردم عادی را سپر انسانی خود قرار داد، حمله به آنان جایز است.
7 – پیمان شکنی دشمن(30)
القاعده و آل سعود
بن لادن و القاعده هیچ گاه رابطه خوبی با آل سعود نداشته و آن را کافر و فاسد می دانسته است.(31) آل سعود هم القاعده را گمراه می داند.(32) بعد از جنگ افغانستان، عزام شهید شد، ظواهری به مبارزه با حسنی مبارک پرداخت و بن لادن به درگیری با آل سعود. حمله به برج های خُبُر در سال 1996 و مجتمع مسکونی کارگران خارجی ریاض در سال 1995 نمونه ای از این درگیری هاست. بن لادن قائل به لزوم براندازی حکومت آل سعود بود ولی تا سال 1991 آن را علنی نکرد.(33)
پس از حمله صدام به کویت، بن لادن می خواست که با صدام بجنگد. آل سعود اما مانع او شد و به نیروهای آمریکایی اجازه ورود به خاک عربستان جهت مقابله با صدام را صادر کرد. این عمل آل سعود خشم بن لادن را برانگیخت. او معتقد بود عربستان سرزمین مقدسی است که کعبه در آن واقع شده و کفار نباید در آن ورود پیدا کنند. اوج مخالفت های بن لادن با آل سعود از این جا شروع شد. او پس از مدتی ممنوع الخروج است و پس از اتمام ممنوع الخروجی اش، از عربستان خارج شد و دیگر به این سرزمین بازنگشت.
رژیم سعودی چندبار خواستار آشتی با بن لادن شده که بن لادن این پیشنهادات را نپذیرفته است.(34)
پدیده ای به نام ابومصعب زرقاوی
ابومصعب زرقاوی فردی است که ابتدا در گروه های تبهکار در اردن مشغول بود. مشروبات الکلی می نوشید و به اعمالی چون چاقوکشی و توزیع مواد مخدر مشغول بود. او در اواخر دهه 80 به اسلام افراطی گرایش پیدا می کند.(35)
پس از اشغال عراق توسط آمریکا، نیروی رزمی القاعده به شدت تحلیل رفت. از سوی دیگر ابومصعب زرقاوی توانسته بود تشکیلات نظامی قوی به نام گروه «توحید و جهاد» در عراق راه اندازی کند. القاعده که عراق را بسیار مهم می دانست، علیرغم اختلافاتی که با زرقاوی داشت، برای احیای نیروی رزمی خود به همکاری با زرقاوی روی آورد. زرقاوی تکفیری بود و با شیعیان می جنگید. بن لادن با کشتن شیعیان و شهروندان عادی مخالف بود اما زرقاوی به شرط کشتار شیعیان با بن لادن بیعت کرد. (36) زرقاوی در 25 آوریل 2006 تلویحا اعلام کرد که به صورت مستقل عمل می کند و به توجیهات رهبران القاعده کاری ندارد.(37)
عبدالباری عطوان در کتاب خود می گوید مرگ زرقاوی توسط آمریکا، هم آمریکایی ها، هم دولت عراق و هم رهبران القاعده را خوشحال کرد. رهبران القاعده معتقد بودند که او چهره القاعده را نزد افکار عمومی مخدوش کرده است.(38)
انعطاف القاعده در مسائل مذهبی
القاعده در مسائل مذهبی بسیار منعطف است. القاعده با اینکه جبنشی سلفی است اما از تمام مکاتب، حتی از بین صوفی ها طرفدار و نیرو دارد. مثلا یونس خالص از رهبران جهادی افغانستان صوفی مسلک بود. او به زیارت، شفاعت، تبرک و ... اعتقاد داشت و به آن عمل می کرد. در حالی که سلفی ها به شدت مخالف این اعمال هستند.(39)
فقط می توان گفت که شیعیان جایی در القاعده ندارد. البته روی کاغذ مانعی برای حضور شیعیان در القاعده وجود ندارد، اما شرایط سیاسی – اجتماعی اجازه چنین حضوری را نمی دهد.
القاعده و شیعیان
عبدالله عزام رویکردهای قوی ضدشیعی نداشت. او معتقد بود که نباید در داخل جهان اسلام میان گروه های اسلامی درگیری پیش آید. بن لادن اما به دلیل ریشه های وهابی اش، شیعیان را مرتد می دانست، اما می گفت که مبارزه با شیعیان اولویت ما نیست.(40)
بن لادن هم معتقد به درگیری درون اسلامی نبود. عبدالباری عطوان در کتاب خود می گوید بن لادن زمانی که در سودان زندگی می کرد، امام خمینی را الگوی خود می دانست.(41) بن لادن مهمترین مرحله زندگی اش را کنفرانس عربی – اسلامی ای می داند که در آن تمام جریانات مقاومت اسلامی در آن شرکت داشتند. فی المثل یکی از افراد شرکت کننده در این کنفرانس عماد مغنیه به نمایندگی از حزب الله لبنان بوده است.(42)
ظواهری شیعیان را نه مرتد و نه کافر، که منافق می داند. از نظر او می شود و باید با منافقین جنگید. اما دشمن مشترک القاعده و ایران یعنی آمریکا، سبب شده تا این دو به هم نزدیک شوند و یا اینکه حداقل از رویارویی با هم بپرهیزند.
سه اتفاق باعث شده که القاعده و ایران و شیعه با هم اختلاف پیدا کرده و از هم دور شوند:
1 – اولین اختلاف مسئله درگیری احمدشاه مسعود با طالبان در افغانستان بود. ایران و آمریکا از مسعود حمایت می کردند. بن لادن ابتدا بی طرف بود ولی بعدها به دلیل بیعتی که با ملاعمر رهبر طالبان بسته بود به جبهه او پیوست. در نهایت اعضای القاعده احمد شاه مسعود را ترورکردند.
2 – دومین اختلاف بر سر اشغال عراق توسط آمریکا اتفاق افتاد. آنچه در این اشغال اتفاق افتاد، اسقاط یک حاکم سُنّی به نام صدام و زمینه سازی برای به حکومت رسیدن شیعیان بود. این مسئله سبب بدبینی القاعده نسبت به شیعه و ایران شد. بعضی القاعده ای ها معتقد بودند که ایران و آمریکا در یک تبانی، حکومتی شیعه در عراق سر کار آورده اند. همکاری بعضی از گروههای شیعه عراقی با آمریکا نیز این بدبینی را تشدید کرد.
3 – اما شاید مهمترین اختلاف ایران و القاعده بر سر بحران سوریه باشد که در آن ایران و القاعده رسما در دو جبهه در مقابل هم قرار می گیرند. بحران سوریه، سبب شد تا القاعده به درگیری درون جهان اسلامی بپردازد و این زمینه را برای ارتجاع به موج دوم سلفیه آماده می کند.
ارتجاع به موج دوم سلفیه
موج دوم سلفیه با رویکردهای وهابی به درگیری درون جهان اسلام می پرداخت. بحران سوریه سبب شده تا این خطر دوباره احساس شود که القاعده به این بیماری دچار شده و درگیر جنگهای طائفه ای و مذهبی گردد. این گزاره با توجه به برنامه ریزی های حکومت سعودی و نیز از بین رفتن رهبران قدیمی القاعده بخصوص بن لادن، و نیز از هم پاشیده شدن مبانی گفتمانی القاعده در اثر بی نظمی تشکیلاتی در آن قوت گرفته است.
گفتنی است سازمان تروریستی «دولت اسلامی عراق و شام» گروهی منشعب شده از القاعده است. این گروه را نباید با القاعده یکسان پنداشت. چرا که این گروه هم اکنون در سوریه علاوه بر اینکه با حکومت بشار اسد می جنگد، با القاعده نیز در حال جنگ است! گروهک داعش گرایشات وهابی داشته و فی المثل به تخریب مقابر می پردازد. در حالی که اعمال این چنینی هیچ جایگاهی در القاعده ندارد.
اما با همه این تفاسیر با توجه به فضای فرقه گرایانه ای که در اثر بحران سوریه در جهان اسلام پدیدار شده، احتمال ارتجاع القاعده به تفکرات منحط وهابی وجود دارد.
پانوشت:
hamedrezaei.blog.ir
1 - عطوان، عبدالباری، سازمان سری القاعده، ص 217
2 – العماد، عصام، خبرگزاری تسنیم http://www.tasnimnews.com/Home/Single/246062
3 - زاهدی، سعید، ماضی استمراری: سلفی گری در جهان اسلام از وهابیت تا القاعده، انتشارات عابد، ص 9
4 - مهدی بخشی شیخ احمد، جهاد؛ از ابن تیمیه تا بن لادن، علوم سیاسى ،1385 شماره 34
5 - احمد زینی دحلان، فتنه وهابیت، ترجمه همایون همتی، انتشارات مشعر، ص 39
6 - ریچارد میشل، تاریخ جمعیت اخوان المسلمین، ترجمه سیدهادی خسروشاهی، انتشارات وزارت خارجه، ص 79
7 – هرایر دکمیجان، جنبش های اسلامی معاصر، انتشارات کیهان، ص 153
8 – زاهدی، سعید، ماضی استمراری: سلفی گری در جهان اسلام از وهابیت تا القاعده، انتشارات عابد، ص 97
9 - نعیمیان،ذبیح الله، جریان نوسلفی ها در دوران معاصر، مطالعات انقلاب اسلامی، زمستان 1386، شماره 11
10 - نعیمیان،ذبیح الله، جریان نوسلفی ها در دوران معاصر، مطالعات انقلاب اسلامی، زمستان 1386، شماره 11
11 - زاهدی، سعید، ماضی استمراری: سلفی گری در جهان اسلام از وهابیت تا القاعده، انتشارات عابد، ص 99
12- مهدی بخشی شیخ احمد، جهاد؛ از ابن تیمیه تا بن لادن، علوم سیاسى ،1385 شماره 34
13- مهدی بخشی شیخ احمد، جهاد؛ از ابن تیمیه تا بن لادن، علوم سیاسى ،1385 شماره 34-به نقل از: عزام، عبدالله، دفاع از سرزمین اسلامی، ص4
14 - عطوان، عبدالباری، سازمان سری القاعده، ص 91
15 - اسماعیلی، حمیدرضا، بازشناسی اندیشه سیاسی القاعده، فصلنامه مطالعات منطقهای جهان اسلام، سال هشتم، شماره ۳۰ و ۳۱
16 - علی عبدالله خانی، کتاب امنیت بین المللی (4)، موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر، ص 180
17 - مهدی بخشی شیخ احمد، جهاد؛ از ابن تیمیه تا بن لادن، علوم سیاسى ،1385 شماره 34
18 - علی عبدالله خانی، کتاب امنیت بین المللی (4)، موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر، ص 213
19 – علی عبدالله خانی، کتاب امنیت بین المللی (4)، موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر، ص 180
20 - عطوان، عبدالباری، سازمان سری القاعده، ص 92
21 - عطوان، عبدالباری، سازمان سری القاعده، ص 27
22 - البحری، ناصر، سایه به سایه با بن لادن، ترجمه محمود بهفروزی، انتشارات جامی، ص 234
23 – حذیفه عزام، «آیا شبکه های اطلاعاتی در القاعده نفوذ کرده اند؟»، ترجمه سعید آقاخانی، شرق، 26 / 7 /1384
24 - عطوان، عبدالباری، سازمان سری القاعده، ص 84
25 – حذیفه عزام، «آیا شبکه های اطلاعاتی در القاعده نفوذ کرده اند؟»، ترجمه سعید آقاخانی، شرق، 26 / 7 /1384
26 - زاهدی، سعید، ماضی استمراری: سلفی گری در جهان اسلام از وهابیت تا القاعده، انتشارات عابد، ص 145
27 – عطوان، عبدالباری، سازمان سری القاعده، ص 18
28 - عطوان، عبدالباری، سازمان سری القاعده، ص 92
29 - عطوان، عبدالباری، سازمان سری القاعده، ص 85
30 - مهدی بخشی شیخ احمد، جهاد؛ از ابن تیمیه تا بن لادن، علوم سیاسى ،1385 شماره 34
31 - عطوان، عبدالباری، سازمان سری القاعده، ص 69
32 - عطوان، عبدالباری، سازمان سری القاعده، ص 81
33 - عطوان، عبدالباری، سازمان سری القاعده، ص 168
34 - عطوان، عبدالباری، سازمان سری القاعده، ص 176
35 - عطوان، عبدالباری، سازمان سری القاعده، ص 192
36 - عطوان، عبدالباری، سازمان سری القاعده، ص 108
37 - عطوان، عبدالباری، سازمان سری القاعده، ص 277
38 - زاهدی، سعید، ماضی استمراری: سلفی گری در جهان اسلام از وهابیت تا القاعده، انتشارات عابد، ص 7
39 - عطوان، عبدالباری، سازمان سری القاعده، ص 292
40 - البحری، ناصر، سایه به سایه با بن لادن، ترجمه محمود بهفروزی، انتشارات جامی، ص 251
41 - عطوان، عبدالباری، سازمان سری القاعده، ص 56
42 - عطوان، عبدالباری، سازمان سری القاعده، ص 63
ارسال نظر