ماجرای شایعات درباره سلامتی رهبر انقلاب
اولین مدیرعامل خبرگزاری فارس از انتشار گزارش خبری در واکنش به شایعات مایکل لدین یهودی میگوید که بازتاب وسیعی نیز در بین رسانههای خارجی داشت.
به گزارش پارس، دست اندرکاران عرصه رسانه اذعان دارند که تولد «فارس» را باید یک اتفاق مهم در فضای رسانهای کشور دانست به همین جهت، انتقال تجربیات این رسانه تاثیرگذار طی این سالها، در تصمیم گیری در نحوه پوشش خبری رخدادهای تلخ و شیرین در داخل و خارج از کشور برای اهالی رسانه و مخاطبان این خبرگزاری، حائز اهمیت است.
مهدی فضائلی، نخستین مدیرعامل فارس از اسفندماه سال گذشته در سلسله مصاحبه هایی به تشریح تجربیات رسانه ای خود در این خبرگزاری پرداخته است.
در ۱۴ قسمت قبلی از این مصاحبه ها شرایط سیاسی زمان تأسیس فارس در سال ۸۱، امکانات خبرگزاری، انتخاب نام «فارس»، شیوه تربیت خبرنگاران چند منظوره، کسب تجربه سایر خبرگزاری ها، نحوه طراحی لوگو و گرافیک فارس، شرایط آغاز به کار رسمی خبرگزاری، نحوه گزینش و به کارگیری خبرنگاران از طیف های مختلف سیاسی، نحوه کار با خبرنگارانی از سلایق سیاسی متنوع و روابط صمیمانه در کنار سخت گیری هایی تا حد اخراج اشاره شده است.
تشریح دلایل موفقیت این خبرگزاری، وضعیت حقوق دریافتی خبرنگاران، اسپانسر مالی، وجود اتاق فکر در خبرگزاری، پیامدهای موفقیت فارس،ماجرای رفتن بعضی از خبرنگاران و عکاسان این رسانه به خارج از کشور و مرور اتفاقاتی که تجربه موقعیت های خاص خبری را برای خبرگزاری ایجاد می کرد نیز از موضوعاتی است که فضائلی درباره آنها گفته است.
در این بخش نیز به تجربه نحوه انتشار خبر خاص مربوط به مقام معظم رهبری پرداخته شده است که در ادامه می خوانید:
* در سال ۸۵ خبرگزاری فارس در شرایطی که بازار شایعات رسانه های خارجی درباره سلامتی رهبر معظم انقلاب داغ بود گزارشی را منتشر کرد که هیچ رسانه دیگری در داخل چنین کاری را نکرد، ماجرای این گزارش و تصمیم گیری نهایی برای انتشار آن را تعریف می کنید؟
فضائلی: شاید یکی از موضوعات درس آموز در سال ۸۵، فضاسازی رسانه های بیگانه درباره فوت مقام معظم رهبری بود! این شایعات در زمان امام (ره) هم منتشر میشد. رسانههای بیگانه اعلام کردند که مقام معظم رهبری فوت کردهاند و رسانهها در ایران اعلام نمیکنند.
ماجرا از گزارش مایکل لدین در دی ماه ۸۵ آغاز شد. مایکل لدین، یهودی و یکی از تحلیلگران ارشد انستیتوی اینترپرایز آمریکاست که به نومحافظهکاران وابسته است و شغلهای حساسی مانند مشاور امنیتی دولت آمریکا را هم در پرونده کاری خود دارد.
گزارش مایکل لدین شروعش این بود: "به نظر میرسد {آیت الله} خامنهای فوت کرده یا در حال فوت است که اگر اعلام شود معلوم نیست واکنش مردم چه خواهد بود. تا جایی که همه این حوادث مربوط به سرطانی است که به آن مبتلا است و ..."
* زمان انتشار این گزارش مصادف بود با کسالت سرما خوردگی حضرت آقا و مدتی بود ایشان حضور رسانهای نداشتند و انتشار این گزارش از سوی مایکل لدین بازتاب زیادی در جاهای مختلف داشت و چون کسی واکنش نشان نمیداد هر روز این شایعه قوت مییافت و بسیاری از حال حضرت آقا میپرسیدند که چرا خبری از ایشان نیست؟
در پیگیریهایی که داشتیم از اقدامی که به نحوی به این شایعه خاتمه بدهد خبری نبود.
به جمعبندی رسیدیم که باید دست به کار شویم. اوائل بهمن ۸۵ بود که گزارش خبری_ تحلیلی با تیتر "سلامتی رهبر انقلاب اسلامی؛ از شایعات تا واقعیت" را نوشتم. دوستان میگفتند این را نمیشود منتشر کرد. مردد شده بودم؛لذا یکی دو روز گزارش را نگه داشتم و بررسی می کردم که منتشر کنیم یا نه؟ تماسها ادامه داشت و از حال حضرت آقا سوال میکردند. یک روز نماز ظهر را که خواندم ، در حال تعقیبات نماز بودم و ذهنم مشغول به این موضوع بود که به جمع بندی رسیدم و مصمم شدم گزارش را منتشر کنیم. بلند شدم آمدم بالا و دکمه ارسال خبر را زدم و سپس برگشتم و نماز عصر را خواندم. از زمان ارسال خبر منتظر بودم که بازتاب و تبعات خبر چه خواهد بود.
* رسانه های خارجی این گزارش فارس را کار کردند؟
فضائلی: بله، به فاصله کوتاهی تقریباً بدون استثنا تمام رسانههای بزرگ دنیا BBC، شرقالاوسط، فرانسپرس، رویترز و ... خبر را کار کردند و فردای آن روز هم برخی روزنامههای داخلی این خبر را منتشر کردند.
بعدا" شنیدم در برخی نمازهای جمعه نیز هزاران نسخه از گزارش فارس تکثیر شده بود. منتظر عکس العمل دفتر رهبری بودیم ولی از ناحیه دفتر هیچ عکسالعملی دیده نشد و هیچ کسی به ما چیزی نگفت که علامت خوبی بود. البته بعداً پیگیری کردم و شنیدم گزارش به استحضار حضرت آقا رسیده و ایشان تبسمی کرده بودند!
* اما ریسک انتشار این گزارش خیلی بالا بود و ممکن هم بود واکنش های دیگری در پی داشته باشد.
فضائلی: گزارش به صورت شوک آور آغاز شده بود و عین آنچه که مایکل لدین نوشته بود را در ابتدای گزارش آوردم. یکی دو روز بعد هم بازتاب گزارش را منتشر کردیم که آن هم مورد استقبال زیادی قرار گرفت.
یک نکته کلیدی را من اینجا اشاره کنم که قبلاً هم در اصول حاکم بر خبرگزاری گفته بودم و آن بحث ریسکپذیری است. موضوعی را که ما منتشر کردیم رسانههای دیگر هم اطلاع داشتند اما اینکه یک رسانه هم موقع شناس باشد _موقع شناسی بسیار مهم است_ هم خلاقیت داشته باشد و هم سنجیده و ضمنا"با جسارت اقدام کند مهم است. موضوع بسیار حساس بود و باید با تدبیر انجام میشد و الا قطعا" تذکر جدی دریافت میکردیم و چنین تذکری بر روحیه همه تاثیر می گذاشت و جلوی برخی اقدامات شجاعانه دیگر را هم می توانست بگیرد.
وقتی گزارش را نوشتم بارها سبک و سنگین کردیم و دیدیم هیچ نکته منفی نمیتواند به این گزارش مترتب شود و ما دفاع خوبی از تک تک کلمات میتوانستیم داشته باشیم.همانطور که قبلا" هم گفتم اتقان در کار به ریسکپذیر شدن خیلی کمک می کند.
رسانه باید در مقاطع حساس وارد شود و شایعات را پایان دهد. یکی از کار ویژه های رسانهها که اطلاع رسانی است میتواند در این جهت باشد که شایعات مهمی که در جامعه است را مهر باطل بزند و اجازه ندهد جامعه مشوش شده و دچار اضطراب بشود.
* یکی از موضوعاتی که در شماره های قبلی از مصاحبه به آن اشاره گذرایی شد ماجرای اخراج خبرنگار فارس از وزارت کشور و پشتیبانی و دفاع خبرگزاری از این خبرنگار بود، درباره نقش حمایتی مدیران رسانه ها از نیروهای خبری هم می گویید؟
فضائلی: در زمانی که آقای پورمحمدی در دولت نهم وزیر کشور بودند در یکی از کنفرانس های خبری ایشان،خبرنگار ما که مرحوم عطا افشاری بود و خبرنگار توانمند و کاربلدی هم بود، سوالی از آقای پورمحمدی پرسیده بود که پاسخ آقای پورمحمدی به این سوال برای ایشان دردسر ساز و پرهزینه شد. تلقی آقایان در وزارت کشور این بود که این سوال تعمدا" برای گیر انداختن وزیر طراحی شده بوده لذا از دست آقای افشاری خیلی ناراحت شدند و او را از وزارت کشور اخراج کردند!
مشاور آقای پورمحمدی با من تماس گرفت که ایشان باید عوض شود.گفتم تا زمانی که دلیلش روشن نشود حتما" این اتفاق نمی افتد. قرار شد سی دی تصویری نشست خبری را برای من بفرستند تا بررسی کنم و بعد تصمیم بگیرم.
سی دی را ۲ بار دیدم و برایم قطعی شد که اشکالی به کار خبرنگار ما وارد نبوده و دلیلی نداشت که وزارت کشور از ما بخواهد آقای افشاری را تغییر دهیم. لذا تماس گرفتم و گفتم که آقای افشاری عوض نمی شود و ایشان هیچ تخلفی نداشته که بخواهم او را تغییر دهم.
فکر می کردند چون رابطه خوبی با آقای پورمحمدی داشتیم حالا باید حتما حرف آنها را بپذیریم. بد نیست این موضوع را هم اینجا بگویم که وقتی آقای پورمحمدی به وزارت کشور آمد، از طریق دوست مشترکی که داشتیم (خدایش رحمت کند) مرا برای همکاری دعوت کردند و چند مسئولیت را به طور همزمان پیشنهاد کردند که من گفتم از فارس نمی روم؛ مدتی ایشان پیگیری کرد و حتی ملاقات حضوری گذاشتند و اصرار خیلی زیادی کردند تا مرا متقاعد کنند که نشدم.
خلاصه چنین سابقه ای با آقای پورمحمدی داشتیم و بعد هم این ماجرای خبرنگار ما در وزارت کشور پیش آمد.
اخراج خبرنگار فارس از وزارت کشور بازتاب زیادی در فضای رسانه ای داشت و بنده هم محکم از خبرنگارمان دفاع می کردم و آنها هم محکم می گفتند که خبرنگار ما باید عوض شود.
این قضایا به وزیر ارشاد هم رسید و آقای صفارهرندی هم وساطت و میانجی گری می کرد که حل شود. خدمت آقای صفار گفتم اگر کوچکترین تخلفی از خبرنگار ما بود برخورد می کردم ولی چون تخلفی نبوده این را ظلم می دانم و انجام نمی دهم. چند نفر دیگر هم تماس گرفتند که زیر بار تغییر خبرنگارمان از حوزه وزارت کشور نرفتم.
رسانه های رقیب هم که سوژه پیدا کرده بودند رایزنی هایی را با خبرنگار ما می کردند تا از این فرصت استفاده خودشان را ببرندکه من با مرحوم افشاری صحبت کردم و گفتم شما اجازه سوء استفاده به اینها را نده که او هم مراقب بود و همین اتفاق هم افتاد.
چند روزی این تلاطم ادامه داشت تا آقای ذوالقدر معاون امنیتی و قائم مقام آقای پورمحمدی درخواست کرد جلسه ای داشته باشیم و موضوع را حل کنیم؛مشاور آقای پورمحمدی هم در جلسه حضور داشت.
بعد از قدری خوش و بش، آقای ذوالقدر گفت فلانی این قضیه را تمام کن! گفتم من آمادگی دارم تمامش کنم خبرنگار ما برمی گردد و قضیه تمام می شود. ایشان گفت: این یعنی شما شاخ وزارت کشور را شکستید! گفتم پس چگونه تمامش کنیم؟ آقای ذوالقدر گفت: شما خبرنگارتان را عوض کنید. گفتم این نمی شود چون این به این معنی است که شما شاخ خبرگزاری فارس را شکستید! این بحث ها ادامه پیدا کرد و تقریبا لاینحل شده بود.
گفتم من یک پیشنهاد برد – برد دارم! آقای ذوالقدر گفت مگر هسته ای است؟! گفتم ظاهرا این بحث، از هسته ای هم پیچیده تر شده است.
گفتم پیشنهادم این است که در همین شرایط آقای پورمحمدی از خبرگزاری بازدیدی داشته باشند و بعد از بازدید و مصاحبه، جابجایی را انجام دهیم. ایشان خیلی استقبال کرد و گفت پیشنهاد خوبی است و بعد از چند روز این بازدید انجام شد و وزیر به خبرگزاری آمد و مواجهه ای هم با آقای افشاری داشت و بعد از آن آقای افشاری دبیر سرویس استانها شد و خبرنگار دیگری برای وزارت کشور معرفی شد.
ضمن اینکه موضوع خاتمه یافت و نظر هر دو طرف هم تامین شد ارزیابی ها این بود که کفه خبرگزاری سنگین تر بود.
* این نحوه تصمیم گیری و مواجهه شما با موضوع و دفاعی که از نیروی خودتان داشتید چه تاثیری بر ادامه فعالیت خبرگزاری گذاشت؟
فضائلی: این ماجرا از جهات مختلفی حائز اهمیت است؛ اول بحث استقلال خبرگزاری مطرح بود. با اینکه می گفتند خبرگزاری ارتباط خوب و نزدیکی با دولت دارد در چنین ماجرایی وقتی وزیر کشور و تا حدودی وزیر ارشاد وارد شدند که ما تمکین کنیم، تمکین نکردیم و این پیام مهمی داشت که ما ضمن همراهی با دولت، شأن و استقلال خبرگزاری را به عنوان رسانه ای که اهداف بلندتری دارد مهم می دانیم.
دوم اینکه تعصب درست و منطقی در دفاع از خبرنگار داشتیم. چون اگر خبرنگاری واقعا خبرنگار باشد اصطکاک هایی با حوزه اش پیدا می کند و اگر از سوی رسانه ای که با آن کار می کند احساس پشتیبانی لازم را نداشته باشد این خبرنگار، انگیزه هایش سست می شود و کار خبری اش را درست انجام نمی دهد و بالعکس. البته این موضوع یک شرط دارد که حق با خبرنگار باشد و به عبارت دیگر عمل و رفتار خبرنگار قابل دفاع باشد؛چون اگر تخلفی بود حتما حمایت نمی کردیم و یک رسانه نباید از کار اشتباه خبرنگار خود دفاع کند و چنین کاری از نظر من رفتار قبیله ای است. موضع محکم ما در این ماجرا برای این بود که حق با ما بود و وقتی کار متقن انجام می دادیم محکم هم می ایستادیم.
بعد از این قضیه، خبرنگاران فارس احساس شخصیت مضاعفی پیدا کردند و دیدند مدیریت تا کجا از آنها حمایت می کند. این موضوع در سایر رسانه ها هم بازتاب خوبی داشت و پیغام های قابل تأملی به ما رسید؛ چون مشابه این مسئله در برخی رسانه های دیگر هم رخ داده بود اما آنها به راحتی خبرنگارشان را تغییر داده بودند.
این اقدام ما پیامی برای دستگاه های دیگر هم داشت که فکر نکنند به راحتی می توانند با خبرنگار فارس برخوردی داشته باشند و در مجموع خبرنگاران ما شأن بالاتری پیدا کرده بودند.
به هر حال خداوند کمک کرد تا این آثار مثبت رخ دهد.
ارسال نظر