به گزارش پارس مهدی محمدی در وطن امروز نوشت : خبر مذاکره دوجانبه ایران و آمریکا به طور رسمی و علنی درباره موضوع هسته‌ای، تقریبا ناگهانی اعلام شد. گفته شده بیل برنز و وندی شرمن امروز و فردا با عباس عراقچی در ژنو ملاقات خواهند کرد. اگرچه این تنها بخشی از مذاکرات دوجانبه‌ای است که ایران بنا دارد قبل از دور آتی مذاکرات با اعضای گروه ۱+۵ انجام دهد اما بی‌شک مهم‌ترین آنها هم هست.

مهم‌ترین پیام این مذاکرات این است که دوطرف تصور می‌کنند مذاکرات ایران و ۱+۵ به نتیجه خواهد رسید؛ اگر ایران و آمریکا به طور دوجانبه به نتیجه رسیده باشند. تجربه توافق ژنو هم همین را تایید می‌کند. اگرچه هرگز رسما تایید نشده ولی می‌دانیم مذاکرات محرمانه با سالیوان و برنز در مسقط نقش مهمی در صورت‌بندی توافق ژنو داشت و زمانی که در آذر ماه ۹۲ تیم‌های ایران و ۱+۵ روبه‌روی هم نشستند در واقع یک متن از پیش آماده و به اندازه کافی مذاکره شده جلوی روی آنها قرار داشت. درست است که فرانسه در آن مذاکرات تلاش کرد به ایران ثابت کند توافق با آمریکا همه چیز نیست ولی در نهایت دیدیم متن توافق شده با پیش‌نویس مورد توافق میان ایران و آمریکا تفاوت چندانی نداشت.

ظاهرا دولت آقای روحانی دوباره درصدد تکرار آن تجربه است. پیش‌فرض دیدارهای امروز و فردا این است که اولا ایران با آمریکا مذاکره می‌کند و آمریکا با سایر اعضای ۱+۵ و ثانیا به‌رغم وجود اختلاف‌های بسیار، از آنجا که اراده سیاسی برای توافق در دو طرف وجود دارد، رسیدن به یک توافق غیرممکن نیست.

احتمالا مهم‌ترین عاملی که به ترتیب داده شدن مذاکرات دوجانبه سطح بالا میان ایران و آمریکا منجر شده این است که هیچ یک از دو طرف ولو اینکه می‌دانند امکان حقوقی تمدید توافق ژنو وجود دارد، به لحاظ سیاسی علاقه‌ای به این کار ندارند. من عقیده دارم درباره مخاطرات سیاسی تمدید توافق بویژه از سوی کنگره اغراق شده و همانطور که منابع آمریکا در هفته گذشته نوشتند کنگره درنهایت ریسک به هم زدن بازی را نخواهد پذیرفت و مهم‌ترین کاری که می‌کند بالا بردن قدرت چانه‌زنی تیم آمریکاست اما روشن است که برای دولت‌های روحانی و اوباما بهتر آن است که قبل از ضرب‌الاجل ۲۰ ژوئیه به توافق برسند و کار به تمدید توافق ژنو نکشد. دیدار برنز و شرمن با عراقچی احتمالا بیش از هر چیز با هدف سرعت دادن به مذاکرات و تبدیل گفت‌وگو به مذاکره و تبادل نظر به بده بستان صورت گرفته، کاری که جز با افزایش سطح و اختیارات طرف آمریکایی ممکن نبود.

خطوط قرمزی که ایران در وین ۴ روی میز گذاشت کار را برای آمریکا دشوار کرده است. در اصل ایران می‌خواهد ظرفیت غنی‌سازی فعلی خود را حفظ و فقط درباره طرح‌های توسعه‌ای آن در آینده مذاکره کند، ایده‌های آمریکا برای بازطراحی قلب رآکتور اراک را نپذیرد، تمام تحریم‌ها یکجا لغو شود، اجازه ورود آمریکا به حوزه‌های نظامی را ندهد و همه محدودیت‌ها بر برنامه تحقیق و توسعه خود را منتفی کند. طرح این اصول از سوی ایران در مذاکرات وین۴ آمریکایی‌ها را از خلسه ناشی از توافق ژنو خارج کرده است. تصور آمریکا تا پیش از وین ۴ این بود که ایران در نهایت به یک ظرفیت سمبلیک غنی‌سازی راضی خواهد شد، فردو و اراک را عملا تعطیل می‌کند و لغو تدریجی تحریم‌ها را هم به شرط آنکه در گام اول تحریم‌های مهمی لغو شود خواهد پذیرفت. سوگمندانه باید گفت منشأ اصلی بروز چنین سوءتفاهمی در ذهن آمریکایی‌ها هم آدرس‌های ارسال شده از سوی خود دولت بود؛ آدرس‌هایی که کم و بیش به آمریکا می‌گفت لغو تحریم‌ها برای ایران آنقدر مهم است که در نهایت از واگذار کردن هیچ امتیازی فروگذار نخواهد کرد.

اکنون روشن است تحت چه شرایطی ایران توافق نخواهد کرد. به عبارت دیگر، شرایطی وجود دارد که تحت آن شرایط ایران ترجیح می‌دهد تحریم بماند تا اینکه به یک توافق بد رضایت بدهد. آمریکایی‌ها هم از این شرایط به‌خوبی آگاهند و هم می‌دانند این تصمیمات در ایران به عنوان سلسله‌ای از اصول تخلف‌ناپذیر برای اعمال در مذاکرات اتخاذ شده و اینگونه نیست که ایران اکنون این اصول را مطرح کرده است برای اینکه در انتهای خط امتیاز بگیرد و از آنها کوتاه بیاید. به عنوان نمونه، شاید زمانی آمریکا تصور می‌کرد ایده برچیدن بخش زیادی از ماشین‌های سانتریفیوژ در ایران دست‌یافتنی است و توافق ژنو هم که در آن پذیرفته شده برنامه هسته‌ای ایران در طول گام نهایی بشدت محدود خواهد شد به این توهم دامن زد ولی حالا حتی در ادبیات مقام‌های آمریکایی هم می‌توان دید که دریافته‌اند ایده برچیدن چندان واقع‌بینانه نیست و بهتر است به فرمولی فکر کنند که در آن هیچ نوعی از برچیدن ماشین‌ها از ایران درخواست نشده باشد. ۲ روز پیش یک منبع آمریکایی نوشته بود اینکه ایران درنهایت چه تعداد ماشین را می‌تواند حفظ کند به خیلی چیزها از جمله به میزان شفافیتی بستگی دارد که بر برنامه غنی‌سازی ایران اعمال خواهد شد. برای من، معنای این عبارت چیزی جز این نبود که آمریکایی‌ها در جست‌وجوی یک راه گریز هستند و کم‌هزینه‌ترین راه گریز برای آنها هم این است که به جای اصرار بر محدودیت، بر درخواست شفافیت بیشتر از ایران تمرکز کنند. واقعا وقتی برنامه هسته‌ای ایران به اندازه کافی شفاف است چه تفاوتی می‌کند ایران چقدر ماشین سانتریفیوژ داشته باشد؛ مگر اینکه طرف‌های مذاکراتی تصمیم گرفته باشند با اصرار بر برچیدن تعداد زیادی از ماشین‌ها ایران را تحقیر کنند.

اکنون که تیم ایرانی دوباره تصمیم گرفته با آمریکایی‌ها رویارو بنشیند، باید بر یک اصل مهم دیگر تاکید کند و آن اصل این است که ایران درباره نساختن سلاح مذاکره می‌کند نه درباره نداشتن فناوری که یکی از کارکردهای آن می‌تواند ساخت سلاح هسته‌ای باشد. به عبارت دیگر، بازی مهار توان گریز هسته‌ای ایران یک بار برای همیشه باید پایان داده شود. اینکه آمریکایی‌ها می‌گویند هدف اصلی مذاکرات، محدود کردن ظرفیت غنی‌سازی ایران تا حدی است که زمان گریز هسته‌ای به حدود یک سال برسد، حتی از دید فردی مانند گری سیمور هم مسخره است، چرا که وی می‌گوید اگر ایران زمانی تصمیم به گریز هسته‌ای بگیرد قاعدتا این کار را جلوی دوربین‌های آژانس انجام نخواهد داد، اگرچه مهم‌ترین حقیقتی که سیمور به آن اشاره نمی‌کند و آن را باید از افرادی مانند جیمز کلاپر، مدیر اطلاعات ملی آمریکا شنید این است که اساسا گریز هسته‌ای یکی از هدفگذاری‌های ایران برای برنامه غنی‌سازی نیست چرا که اگر چنین بود مدت‌ها پیش باید و می‌توانست چنین کاری را بی‌سر و صدا انجام دهد. ایران باید این موضوع را برای آمریکایی‌ها روشن کند که اگر مقصود از مهار توان گریز هسته‌ای ایران پیدا کردن بهانه‌ای برای برچیدن زیرساخت غنی‌سازی صنعتی در ایران است، آن وقت باید مذاکرات را از همین حالا شکست خورده دانست. همین که آمریکا حاضر نیست به جای محدودیت روی شفافیت تمرکز کند، نشان دهنده آن است که مساله Break out بیش از آنکه یک نگرانی واقعی باشد، نوعی بهانه‌جویی و تولید استدلال برای باج‌خواهی از ایران است.

یکی از تصمیم‌های سختی که آمریکایی‌ها باید بگیرند و می‌تواند واقع‌گرایی بیشتری به مذاکرات تزریق کند این است که از مذاکره براساس منطق Break out دست بکشند و مذاکره براساس تخمین نیازهای واقعی ایران را جانشین آن کنند. تنها در این صورت است که سرعت مدنظر آنها در فرآیند مذاکرات ایجاد خواهد شد. تیم ایرانی نیز اگر واقعا در پی نتیجه است باید بر این موضوع اصرار کند و الا محتمل‌ترین سناریو این است که مذاکرات بی‌نتیجه ادامه می‌یابد، توافق ژنو ۶ ماه دیگر تمدید می‌شود و در انتهای سال جاری میلادی در حالی که دیگر زمانی باقی نمانده، مذاکرات گرفتار شکستی بازگشت‌ناپذیر خواهد شد.

مذاکره رودر رو با آمریکا اگرچه ممکن است برای برخی که همتایان آمریکایی خود را با نام کوچک صدا می‌کنند دیگر عادی شده باشد ولی برای ایران انقلابی همچنان تصمیمی دشوار است. اگر آمریکایی‌ها واقع‌بینی بیشتری پیشه نکنند و خود را برای گرفتن تصمیم‌های دشوار آماده نکرده باشند تنها اتفاقی که خواهد افتاد این است که مردم ایران درباره آمریکا واقع‌گراتر خواهند شد. حتی اگر مذاکرات هسته‌ای به نتیجه نرسد، برای ایران انقلابی، این دستاورد کمی نیست که روشن شود آمریکا کشوری لجوج و غیر قابل اعتماد است نه آن موجود منطقی و خیرخواهی که در چند ماه گذشته عده‌ای می‌خواستند برای ملت ایران تصویر کنند. به این معنا- و فقط به این معنا- فرآیند آتی یک مسیر برد- برد برای ایران است.