ماجرای اعتراض بهزاد نبوی به حکم امام / تحلیل شرایط کشور در زمان انتقال مسئولیت رهبری
در هیئت دولت آقای بهزاد نبوی آمد مطرح کرد که این چه وضعی است مگر ما می توانیم این طوری مناسبات بین المللی را برقرار کنیم؟!
پايگاه خبري تحليلي «پارس»-حسین فدایی دبیر کل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی در آستانه ارتحال ملکوتی حضرت امام خمینی (ره) و بیست و ششمین سالروز آغاز رهبری مقام معظم رهبری طی گفتگویی، نقطه نظرات خود را در باره پیشینه انقلاب اسلامی و دلایل قیام امام(ره) و مدیریت امام خمینی و رهبر معظم انقلاب در بحران های ۳۶ ساله پس از پیروزی انقلاب اسلامی را تشریح کرد که متن کامل آن در ذیل می آید:
مقدمات و زمینه ها و پیشینه انقلاب
مقدمات، زمینه ها و پیشینه ی انقلاب که منجر به قیام امام خمینی(ره) شد، چه بودند؟
من تصورم بر این است که بسیاری از سئوالات و ابهاماتی را که در رابطه با انقلاب اسلامی مطرح است برای این است که مقدمات و زمینه ها و پیشینه ی انقلاب، خوب برایمان درک و تبیین و تحلیل نشده است. لذا زمانی می توانیم خوب انقلاب اسلامی را بفهمیم ، خوب امام خمینی را درک کنیم که یکسری موضوعات را درک کنیم. آن هم از منظر سیاسی من می گویم نه از منظر مباحث فکری و فلسفی و عمیق چون اگر بخواهد عمیق بشود، بحث دیگری می طلبید. ما مبانی اندیشه امام ، اندیشه امام نه به لحاظ اندیشه سیاسی باز یعنی امام چگونه به جهان نگاه می کرد ، به انسان نگاه می کرد ، به تاریخ نگاه می کرد، به فلسفه تاریخ، به جامعه و باورهای امام در حوزه های مسائل دینی چه بود؟ مسائل اسلامی چه بود؟
ماهیت قدرت های استعماری و استعمار نوین
به قول امروزیها میخواهم زمینی صحبت کنم. همین ورود به تاریخ معاصرمان که در تاریخ معاصرمان، تاریخ معاصر هم باز قید می زنیم از اول قاجار به این طرف را که مباحث مختلف را مرور کنیم یک سرفصلی که به نظرم می رسد، ماهیت قدرت های استعماری در تاریخ معاصر ماست و کارکرد اینها در انقلاب اسلامی چگونه بود و چه مراحلی را طی کرد؟ حالا قبلا پرتغالی ها چه کردند با این کشور را بگذریم. ولی این روس و انگلیس مشخصا در دوره قاجار با این مملکت چه کار کردند؟ چه بر سر این مردم آوردند؟ و دوران لشکر کشی قدرت ها تقریبا و مشخصا بعد از جنگ جهانی اگر به اتمام رسید، نوع استعمار اینها استمرارش چگونه بود؟ برای همه ما و موجب سرافکندگی برای هر ایرانی و ایران است که انگلیسی ها و روس ها بشینند نقشه ایران را جلویشان گذاشته و یک خط بکشند و بگویند این طرف مال ما و این طرف هم مال شما!!! چه جولانی دادند در این کشور؟ چه اتفاقاتی افتاد.
به نظرم می رسد که این را باید خوب تحلیل کرد. بعد هم منتهی می شود به استعمار نوین و بعد هم در نهایت نظام تک قطبی در جهان؛ یعنی دو قطبی حاکم بر جهان شرق و غرب که حالا تک قطبی شدنش بعد از انقلاب اسلامی بوده است. این یک سرفصل را باید برای نسل جوانمان خوب تبیین و تحلیل کرد که روشن شود عملکرد قدرت های حاکم بر جهان چگونه بود؟ کدام اینها در کشور ما آمدند و به اندازه یک ابسیلون دنبال تامین منافع ملی ما بودند؟ یک کسی بیاید از این روشنفکرها و تحلیل گرها و پژوهشگران بگویند این قدرت استعماری این قدرت خارجی که در ایران آمد در این صد صدو پنجاه ساله آمدند درون کشو، یک ابسیلون دنبال تامین منافع ملی کشورمان بودند؟! یکی بیاید ادعا کند و اثبات کند. بلکه برعکس شیره این کشور را کشیدند. هرکاری که توانستند برای اینکه این کشور را چپاول و غارت کنند، از هر کاری کوتاهی نکردند این یک سرفصل مهم است که باید به آن پرداخت.
بی لیاقتی در عملکرد شاهان قاجار و پهلوی
استبداد قبل و بعد دوره قاجار چه تفاوتی با هم داشت؟
مطلب دوم ناکارآمدی و بی لیاقتی در عملکرد شاهان قاجار و پهلوی است که این را تبیین و تحلیل کردن، ضروری است. قبل از ورود مدعیان منور فکری در کشور ما پادشاهان کشور ما آدم های مستبد و قلدری بودند. برای اینکه در قدرت بمانند عملکردی داشتند. پدیده ای به عنوان توجیه رفتارشان برای دین ستیزی نداریم. مگر نبودند که تئوریزه کنند دین ستیزی را ولی در دوران قاجار مشخصا هر چه به پایان قاجار نزدیک می شویم استبداد شکل جدیدی به خود می گیرد. متاثر می شود از غربزدگی؛ استبداد قبل از قاجار استبدادی است که دنبال تامین قدرت، به صورت قومی و بصورت ایلی و بصورت طایفه ای است.در مملکت حکومت می کند. در دوره قاجار و در اواخر دوره قاجار این استبداد متاثر می شود از جریان مدعیان منور الفکری در کشور و رنگ غربزدگی پیدا می کند و یک نوع استبداد استعماری شکل می گیرد . یک نوع استبداد غرب.زده شکل می گیرد که این قبلا نبوده است .
ماهیت اندیشه ها و مکاتب سیاسی و روشنفکران بیمار
روشنفکری در کشور ما چگونه پدید آمد؟ روشنفکران توجیهگر چگونه افرادی بودند؟
یک سرفصل هم بحث ماهیت اندیشه ها و مکاتب سیاسی است که وارد کشور می شود که در یک دسته بندی کلی مارکسیست ها و لیبرال ها و اینها وارد می شوند. حالا آنهایی هم که معتقدند به اومانیست و اصالت فرد و اصالت انسان این هم در قالب لیبرال ها عرض اندام می کنند .ماهیت این مکاتب را وقتی بررسی کنید یک خروجی کلی دارد. اینها مشترکا حالا هر جریان دیگری هم بوده است هر مکتب دیگری که وارد شد که اینها قبل از قاجار ورود پیدا می کنند در کشور ما یک ماهیت دعوت به خود چه خود فردی و چه خود جمعی چه خود نظام سیاسی اجتماعی پارلمانی ، چه خود نظام سیاسی اجتماعی شاهنشاهی، فرق نمی کند ماهیتشان دعوت به خود است و تقابل و بازدارندگی از حاکمیت الهی است. این هم یک ویژگی این هم یک سرفصل است که برایمان باید خوب تبیین بشود که چه اتفاقی در این کشور افتاد.
یک اتفاق دیگری افتاد در این کشور باز ما در قبل از قاجار که آدم های تحصیل کرده در کشورمان کم نداشتیم بودند ، دانشمند بوده، نخبه بوده، همه تیپ آدم داشتیم حتی نخبگان و اندیشمندانی که با حکام موجود مخالف بودند، نقد داشتند، اینها را داشتیم؛ ولی در دوره قاجار به بعد یک اتفاق عجیبی در این کشور می افتد که اکثریت قابل توجه کسانی که تحصیلات عالیه دارند، اینها رفتند غرب از طبقه اشراف و دربار و پولداران و متمکنین هستند و وقتی که وارد کشور شدند اساساً دگرگون صدرصد شدند و ماهیت رفتاری شان یک ماهیت ضد دینی نه غیر دینی ضد دینی، ضد دین اسلام، ضد دین تشیع، تشیع انقلابی شد.
دقت کنید. فرمایش آقا این است که روشنفکری در کشور ما بیمار و معیوب متولد شد. علتش هم این است که اساسا زمینههای اجتماعی و دینی که در غرب بود یک ضدیت با کلیسا بود و اینها همان ها را فهمیدند و آمدند داخل و آمدند در کشور ما. وقتی هم مخالفت داشتند با استبداد مخالفتشان با استبداد از چه منظری بود؟ از منظر این نبود که دنبال حاکمیت حق هستند. دنبال این بودند که ما با این استبداد مخالفیم که چی؟ مخالفیم که فلان شاه قاجار انقدر اختیاراتش زیاد است و باید محدود کنیم و مشابه آن چه که در غرب هست، حکومت بکند و مجلس به وجود بیاید و الا مشروطه اصیلی که ملت ایران و علما و روحانیون دنبال می کردند، ماهیتاً با اینها مخالف بود. نقطه مشترکشان نفی شاه بود. نقد استبداد قاجاری بود. چون مبانی شان درست نبود، وقتی جریان مردمی و علما و روحانیت قدرتمند شد با دربار ساختند و اتئلاف کردند مشترکاً مقابل روحانیت و مرجعیت و مردم ایستادند.این خیلی چیز عجیبی است که در کشور ما اتفاق افتاد . جریان روشنفکر نما در کشور ما مدعیان روشنفکری ماهیتاً غرب زده شد و در عمل و رفتار هم با دربار ساختند و هم اینکه بسیاری از اینها با استعمار ساختند و عوامل و مزدوران استبداد شدند.
شما نگاه کنید که بزرگانشان فراماسونر هستند. جالب است شما یک روشنفکر در دوره رضا پهلوی می خواهید مطرح کنید حرف از فروغی است. در ذهن خیلی ها هست خب این فروغی کیست ؟ فروغی فرماسونری است که عضو کابینه رضا خان هم در اول آن و هم در وسطش و هم در آخر دولتش هست و توجیه گر استبداد رضا خانی بود. خیلی عجیب است حالا بقیه شان ذکاالملک، آقای مصدق مثلا، این هم عضو کابینه رضا خان بوده میدانید که؟ آن هم توجیه گر رضا خان است که از بقایای قاجار است. پس یکی دیگر از سرفصل هایی که باید تبیین و تحلیل کنیم جریان مدعی روشنفکری در تاریخ معاصر است. یک سرفصل هم تحلیل وضعیت اقتصادی و فرهنگی است که اوضاع اقتصادی کشور چه بود و اوضاع فرهنگی جامعه چه وضعی داشت .
انحرافات فکری و جابجایی سلطنت از قاجار به پهلوی
یک سرفصل هم تحلیل انحرافات فکری در جامعه است. انحرافات فکری از فرقه سازی هایی شکل گرفت. بعضی ها به یاس مبتلا شدند در مقام یاس و نا امیدی توجیه گر رفتار خودشان شدند یا بالاخره دست استعمار در کار بود. فکر اینکه ما جهان پر از ظلم و جور بشود تا آقا امام زمان بیاید و ما باید منتظر ظهور باشیم و برای ظهور هم هیچ نیازی نیست کار خاصی بکنیم، مجاهدتی بکنیم با ظلم مخالفت بکنیم نه از این فکر ها هم بود . یک سرفصل هم ناهنجاری های اخلاقی ، اجتماعی بود در دوره عصر قاجار و پهلوی نقل و انتقال به اوج خودش رسید و اراذل و اوباش در هر گوشه ای حاکم بوده و حکمرانی می کردند و ناامنی در کشور بسیار زیاد شد و مشکلات اخلاقی جدی به وجود آمد ، هرج و مرج به وجود آمد؛ قحطی به وجود آمد ، با به وجود آمدن نفس این ناهنجاری ها و ناامنی ها زمینه ظهور و توجیه گر شکل گیری جابجایی سلطنت از قاجار به پهلوی شد.
خفقان دوران پهلوی تا کجا پیش رفت؟
یک سرفصل مهم خفقان دوره ی پهلوی است. در دوره پهلوی خفقان آنقدر زیاد شد که در مجلس، رضاشاه قهر کرد، استعفا داد و رفت. ۱۰۰ نفر نماینده بودند ۸۰ نفر امضا کردند برای بازگشت رضا شاه چون تهدیدهای زیادی به مجلسی ها شکل گرفته بود . تهدید کردند و رضا شاه معروف شده بود که هر طرح و لایحه ای می خواهد باید تصویب بشود و نهایتا این کسی که می خواست بیاید روی کار از شرکت در مراسم امام حسین و دست بوسی و پابوسی علما و امام رضا رسید به جایی که مستقیم با دین مبارزه کرد. بحث کشف حجاب رضاخان را می دانید، ضرب و شتم مرحوم شهید بافقی را می دانید، بحث به توپ بستن حرم امام رضا را میدانید، خلع لباس روحانیت را می دانید و بحث شهادت شهید مدرس را می دانید. رضاخان خیلی صریح و روشن دستور شهادت شهید مدرس را داد و در دوره ای که ما یک مقدار لمس کردیم اگر کسی رساله امام خمینی را نگهداری می کرد ، بازداشت و زندانی می شد. اگر جلسه تفسیر نهج البلاغه گذاشته می شد، کسی تبیین می کرد، جلسه را بهم می زدند. برگزاری جلسهای که علمای آن روشنفکر و انقلابی بودند اصلا امکان شکل گیری نداشت. افراد را می گرفتند و خیلی وضع بدی بود.
فساد دربار و هیئت حاکمه دوره پهلوی
سرفصل بعد فساد دربار و هیئت حاکمه دوره پهلوی است. اعضای کابینه اینها کی بودند؟ تیمورتاش مثلا کی بود؟ دانه دانه ی اینها را اگر بررسی کنیم که چقدر فاسد و آلوده بودند، تیمورتاش که ابتدا آدم روس ها و جاسوس روس ها است، بعد آدم انگلیسی ها می شود. بعد می گسار و شراب خوار و زنباره آنقدر کثیف و لجن بود که همه می دانستند که این هرکسی را هر زنی را می دید به دنبال هوس بازی بود و رحم هم نمی کرد و بعد هم این نقطه ضعفش را انگلیسی ها فهمیدند. یک کسی را فرستادند دم دست او و وی مدت ها با او بود. تمام اطلاعات درون کشور را به دست انگلیسی ها و روس ها می دادند. آدم های پست و کثیفی بودند، دائم الخمر. یک سرفصل هم علل انحراف در نهضت مشروطه و و نهضت ملی است که من ورود پیدا نمی کنم و این را هم باید خوب بدانیم. امام اینها را درک کرد؛ علت انحراف در مشروطه را امام خوب درک کرد.
چرایی حمایت و پشتیبانی قدرت های حاکم از جریانات روشنفکری
چرا روشنفکران به اصطلاح مصلح پیروز نشدند؟
یک سرفصل هم چرایی حمایت و پشتیبانی قدرت های حاکم از جریانات روشنفکری و همچنین از جریانات دولت حاکم یعنی پهلوی و قاجار است. خیلی قابل توجه است انقلابیون مشروطه محل امنشان می شود سفارت انگلیس!!! چه اتفاقی می افتد؟! یک همچنین طراحی کردند یا در مقام مخالفت با قاجار و دولت های قاجار اینها می شوند جریان منورالفکری به اصطلاح در آنجایی که جریان روحانیت دارد غلبه می کند و پیروز می شود، همه دست به دست هم می دهند و می شوند مخالف!!! سردار جنگل که حرکت می کند هم روس ها و هم انگلیس ها هم این منورالفکر ها همه با آن مخالفت می کنند! جبهه تشکیل می دهند جبهه واقف، خوب این هم یک بحثی است بالاخره سرفصلی است که می شود به آن پرداخت.
یکی هم چرایی عدم موفقیت خود جریان روشنفکری و مصلحین در جهان اسلام است. بالاخره قبل از ما سید قطب، شیخ شلتوت، محمد عبده ، سید جمال الدین اسد آبادی هست. بالاخره به عنوان مدعیان اصلاح در عصر خودشان کارهایی انجام دادند و موفق نشدند. چرا موفق نشدند؟ تبیین چرایی اش خودش یک داستان است. یک پدیده دیگری که در کشور ما شکل گرفت که از آثار و نتایج همان جریان مدعیان روشنفکری است و آن ورود پدیده التقاط در دین است. یا تفسیر مادی از دین کردند که با نهضت آزادی تقریبا شروع شد با مجاهدین خلق و فرقانی ها ادامه پیدا کرد حالا اینها چه خسارتی را به اسلام وارد کردند؛ به اسلام به تشیع به مسیر رو به تکامل اسلامی، به مبارزات ملت ایران این ۱۴ سرفصل به نظر من پیشینه قیام امام بود.
اولین نامه امام درباره قیام لله بود
اگر بخواهیم فقط و فقط یک انگیزه و آن هم انگیزه اصلی را از قیام امام خمینی کشف کنیم، به نظر شما چیست؟
اگر ما می خواهیم حرکت امام خمینی ، انقلاب اسلامی را خوب فهم و درک کنیم از این ها باید اطلاعات و تحلیل مشخصی داشته باشیم و ورود پیدا کنیم که امام کیست وچه کرد؟ در سال احتمالا ۱۳۲۷ هجری شمسی اولین نامه ای که از امام در صحیفه ی امام ثبت است و در موزه یزد نگه داری می شود، نامه ای است که در آن دعوت به لله می کند. بروید نامه را ببینید که چه قدر زیبا و عمیق است . امام از کجا شروع می کند؟ امامی که در ۲۷ سالگی کتاب شرح تفسیر دعای سحر را می نویسد که الان برخی کسانی که اسم آیت الله روی خودشان می گذارند به نظر من یک صفحه اش را نمی توانند بخوانند، یعنی بفهمند!
بعضی از اینها که اسم خودشان را گذاشتند آیت الله یا سردمداران جریان دوم خرداد هستند و دم از خط امام می زنند و مدعی خط امامی هستند اصلا نمی فهمند امام چی گفته است؟ نمی توانند بفهمند یک صفحه از صحیفه ی امام را یا مصباح الشریعه را یا کتاب های دیگر امام را یا کشف الاسرار که امام وقتی که وارد می شود دعوت به خدا می کند . این نامه در اوایل سلطنت محمدرضا است نزدیک ۱۰ سال مانده تا ۴۲ ... یعنی می خواهم بگویم که امام زمانی که شروع میکند که وارد صحنه شود بحث از قیام لله و دعوت به خداست. درواقع همه چیز را نفی می کند هر چیزی را که غیر از دعوت به خدا هست نفی می کند و در این موضع می ایستد و تا آخر هم امام هیچگاه عقب نشینی نکرد. هیچگاه در این مدت ۶۰ -۷۰ سال که شما می خواهید بگذارید دیگر از سال ۲۳ بگیرید تا سال ۶۸ در این مدت ۴۵ سال که آغاز حضور رسمی سیاسی امام است در واقع این نامه آغاز حضور رسمی امام است به لحاظ سیاسی است.
امام هیچگاه دست از اصول برنداشت
آیا امام از ایستادگی بر روی اصول و ارزش ها هیچگاه کوتاه نیامدند؟
امام هیچگاه دست از اصول برنداشت. هیچگاه دست از ارزش ها برنداشت. روی اصول و مواضع ایستاد. هیچ وقت نسبت به استعمار به نظام سلطه به آمریکا نسبت به آنها کوتاه نیامد. هیچ وقت نسبت به دیکتاتوری کوتاه نیامد. نسبت به نظام شاهنشاهی کوتاه نیامد. این موضع امام بود. موضع امام هیچگاه جریان منورالفکری آلوده و منحرف را تائید نکرده است. هیچوقت امام جریان التقاط را تائید نکرد. شما نگاه کنید برخی از این کسانی که به عنوان شاگردان امام، بستگان و نزدیکان امام دم از امام می زنند، اسم امام را یدک می کشند، هیچ ویژگی امام را ندارند. امام در رابطه با جریانات روشنفکری زمان که حتی در حوزه ها رواج داشت، مثل کتاب شهید جاوید که منشا اختلاف بین علما شده بود، موضع داشتند. شما باز در همین صحیفه ی امام مراجعه کنید چند جا امام هم پیام کتبی دارد هم سفارش کرده به بعضی از آقایان که به سید احمد بگوئید وارد این قضایا نشود. امام چگونه بصیرانه از لابه لای طراحی های نظام سلطه و دشمنان و منحرفین و جاهلین عبور می کند و ماهرانه عبور می کند. این مسیر امام است. چون می خواهم ربط بدهم به زمان حاضر من مثال ها را می زنم که ملموس بشود. در مقام مقابله با استعمار و سلطه گران یک مورد گیر نمی آورید که امام کوتاه آمده باشد در مقام رعایت اصول و ارزش های دینی و فرهنگ ملی و فرهنگ اسلامی یک مورد را ندارید که امام کوتاه آمده باشد.
امام در داستان بازرگان و منافقین هم کوتاه نیامد
مواجهه امام در حوزه های سیاسی داخلی مثلا با بازرگان و یا گروهکهایی مانند منافقین چگونه بود؟ و آیا امام اهل مماشات با چنین جریاناتی بودند؟
در حوزه سیاسی و جریانات سیاسی و گروه های سیاسی یک مورد ندارید که امام کوتاه آمده باشد. اگر هم در داستان بازرگان خودش حکم می دهد باز خود امام در سال ۶۸ میگوید که به توصیه دوستان من به ایشان حکم دادم. می گوید من هیچ وقت با نخست وزیری بازرگان موافق نبودم. قسم جلاله می خورد و می گوید . منتظری هم همینطور . بعد می گوید به توصیه دوستان ، به حکم آقای بازرگان هم که مراجعه می کنید در همان حکم آقای بازرگان هم توصیه می کند، بدون وابستگی به تشکیلات حزبی (نهضت آزادی) در حکم ذکر می کنند.
یا درباره جریان منافقین که آن موقع اسم مجاهدین خلق را به یدک میکشیدند که می دانید، منافقین را بعضی از علما تایید کردند و تلاش کردند از جمله آقای هاشمی رفسنجانی که تلاش زیادی می کرد که موافقت علما را برای تائید منافقین بگیرد و امام هرگز حاضر نشد منافقین را تائید کند. و وقتی که آن آقای روحانی و حق شناس رفتند نجف، امام می فرماید چندین دفعه آمدند پیش من که خودشان را معرفی کنند و توجیه کنند. بعد ها امام این را گفت در دوران نهضت امام به این متعرض نشد. بعد از اینکه انقلاب به پیروزی رسید و دست به اسلحه بردند و مقابل جمهوری اسلامی اعلام مبارزه مسلحانه کردند؛ امام فرمود که اینها امدند پیش من نهج البلاغه گفتند و فلان !!! بعد فرمودند من یاد آن داستان کاتولیک تر از پاپ افتادم و مطرح کردم که دیدم اینها از یک آخوند هم بیشترند که می خواهند نهج البلاغه را هم یاد من بدهند. بیشتر از من آخوند اینها دارند از نهج البلاغه دم می زنند و بهشان هم گفتم که کارتان به نتیجه نمی رسد. پس امام نسبت به جریانات سیاسی التقاطی و انحرافی ، نسبت به فرهنگ، نسبت به دیپلماسی بین المللی امام قاطع و انقلابی فکر می کردند.
امام هیچوقت آمریکا را به عنوان دشمن اصلی فراموش نکرد
نحوه مواجهه امام در مناسبات بین المللی از ابتدا با آمریکا چگونه بود؟
شما بروید سرتاسر صحبت های امام را نگاه کنید از سال ۴۲ امام هیچوقت مسئله اصلی نظام مناسبات بین المللی و دشمن اصلی ما که آمریکا است، را فراموش نکرد؛ هیچوقت. تعجب می کنیم که این کسانی که الان می گویند ما شاگرد امام بودیم خودشان را منسوب می کنند، کجای خط امام این بوده است؟! تعجب بار تر این است که یک عده هم این را قبول می کنند و فریب اینها را می خورند.
امام و برخوردهای انقلابی در مسائل فرهنگی و بین المللی
نسل جوان و انقلابی ما می خواهد بداند، برخوردهای امام خمینی در موضوعات بین المللی و فرهنگی مثل لایحه قصاص، سلمان رشدی،معرفی کردن اوشین به جای الگوی حضرت زهرا(س) و... توام با مماشات و سازشکاری بود یا اینکه توام با برخورد و بشدت انقلابی بود؟
در موضوع بحث های فرهنگی و زیر سئوال بردن ارزش های دینی و احکام دینی وقتی که جبهه ملی لایحه قصاص را سال ۶۰ فکر کنم باشد، اطلاعیه دادند امام اعلام کرد اینها را که مرتد هستند و بعد باید تکلیفتان را روشن کنید. وقتی که سلمان رشدی ملعون خبیث آن کتاب را نوشت، امام او را واجب القتل دانست ، در هیئت دولت آقای بهزاد نبوی آمد مطرح کرد که این چه وضعی است مگر ما می توانیم این طوری مناسبات بین المللی را برقرار کنیم؟! در اعتراض به صحبت های حضرت امام ، یا اگر یک گوینده رادیو در گزارشش الگوی زنان را اوشین معرفی کرد، امام حکم ارتداد فرد را داد.با طرف تند برخورد کردند ، کجا امام از اصول کوتاه آمد؟
امام نسبت به بی عفتیها، بی توجهی به ارزش های دینی کجا کوتاه آمد؟ در حوزه اقتصاد که از اول امام گفت که شما محاصره اقتصادی کنید، ما مرد رمضانیم. یادتان هست ما مرد رمضانیم. این را جایی مطرح فرمودند که اگر در چاه های نفت ما هم بسته بشود، حالا مضمون را دارم می گویم، این باعث شکوفایی ملی اقتصاد ما خواهد شد. این هم در حوزه اقتصادی، این مباحث روز است که الان درگیریم . همه اینها در مقطع زمان اتفاق افتاده وهم اکنون با آن مواجهیم، در حوزه بین الملل داستان عربستان خیلی جالب است که امام می فرماید: اگر ما از صدام بگذریم از آل سعود نخواهیم گذشت ، خیلی شفاف و روشن، امام موضع گیری کرده است.
بعضی امروز جرات ندارند مواضع امام را از روی متن بخوانند!
چرا برخی از کسانی که داعیه خط امام هم دارند، امروز ابا دارند که از مواضع امام خمینی سخن بگویند؟
اصلا بعضی ها جرات نمی کنند موضع گیری های امام را از روی متن بخوانند که ببینند امام چه گفته است، در حوزه بین الملل نسبت به آمریکا نسبت به مرتجعین منطقه ، انرژی متراکم مستضعفین عالم را باید سازماندهی کنید، هسته های مقاومت تشکیل دهیم. اینهایی که مدعی امام هستند،حاضرند امروز این مطالب را بگویند؟ بگویند هسته های مقاومت نسبت به مستضعفین جهان نسبت به آمریکا و نظام سلطه سازماندهی کنیم . جرات دارند اصلا بخوانند از روی مطالب امام که این فرمایشات امام است. بعد چه جور رویشان می شود با پرویی و دریدگی بیایند بگویند ما خط امام هستیم؟!
بعضی ها میگویند برای اینکه دروغ گفتن، راست جلوه کند، دروغ بزرگ بگو! برای اینکه دروغ گفتنت ایجاد شبهه و سئوال نکند!این حکایت جریان فکری مدعیان داخلی ماست. بزرگترین دروغ را می گویند که ما در خط امامیم، که هرگز در خط امام نبوده و نیستند . این را من تخفیف می دهم چون یک زمانی زحماتی کشیدند و تلاش هایی کردند جای خودش ولی الان حتما نیستند. خب در عالم سیاست اینگونه با ملت رفتار می کنند. اینها کجا خط امامی هستند؟ بزرگترین خائنان به امام اینها هستند. اینها دارند خیانت می کنند و امام را جور دیگری معرفی می کنند. امام این نیست که اینها دارند میگویند. امام همانی است که در صحیفه امام است. همانی که در صحیفه نور است. همانی که در انقلاب است همانی که در صفحه تلویزیون است مردم ما در جبهه های جنگ بودند تبعیت میکردند همانی که رهبرمان دارد می گوید نماد عینی امام تجلی اش در رهبری ماست.
امام حفظ نظام را از اوجب واجبات می دانست
برخی از کسانی که دوره امام را درک کردند، در فتنه ۸۸ لغزیدند و حتی تا مرز براندازی نظام پیش رفتند؛ آیا اینها می توانند امروز داعیه خط امام داشته باشند؟
امام فرمود که حفظ نظام از اوجب واجبات است. این امام فرمود که حفظ جمهوری اسلامی از حفظ جان امام واجب تر است ، حفظ جان امام زمان ، این امام است شما حفظ کردید جمهوری اسلامی را یا او؟ موقعی که همه جبهه ظلم و استکبار در بعد از ۲۲ خرداد سال ۸۸ بسیج شدند بر این مملکت بر علیه این کشور ، علیه ولایت ، علیه ولایت فقیه شما کمک کردید به نظام سلطه! حداقل زمینه سازی کردید ! حداقل تماشا کردید! حداقل کف زدید برای کسانی که آشوب کردند ! خب این جایگاه و منزلت امام که در این انقلاب برای خدا ایستاد؛ برای خدا قیام کرد و برای خدا مقاومت کرد و نتیجه اش هم به بار نشست. انقلاب به پیروزی رسید و الان شما بعد از ۳۶ سال ایستادید. در زمانی که زیر پای استعمار در این کشور له کردند شرق و غرب روس ها و انگلیس ها در این کشور هر کاری را که خواستند بر سر این ملت آوردند و الان مجبورند با شما روبرو در یک میز بشینند. شما یک طرف هستید و آنها هم یک طرف و این عزت را از امام بدست آوردیم.
امامی که برای خدا قیام کرد و از اول گفت که ما حاکمیت خدا را می خواهیم. نگفت ما التقاط می خواهیم؛ نگفت حاکمیت لیبرال می خواهیم؛ نگفت ما در مقابل آمریکایی ها کوتاه بیائیم؛ نگفت ما مردم را نباید به دین دعوت کنیم. نگفت ما نباید ارشاد کنیم، نگفت که ما نباید امر به معروف و نهی از منکر بکنیم. برعکس بود. این چه امامی است شما معرفی میکنید؟ چه دینی است که شما معرفی میکنید؟ این منشا بسیاری از مشکلات در کشور شده است. خیانتی که منورالفکرها در دوره ی معاصر به کشور کردند، خط خیانت هنوز ادامه دارد و اینها یا جاهلند یا مغرضا و یا مزدور که اینگونه خودشان را مرعوب نظام سلطه می دانند . مگر آمریکا از خدا بزرگتر است؟
این چه حرفی است که می زنید؟ کجای کار هستید؟ کدام یک از انبیا در صحنه دعوت غیر از خدا کردند که ما که ادامه خط انبیا هستیم بیائیم از قدرت های روز و جهان بترسیم؟ البته همین حرفها را که من میزنم بروید کنارشان انقدر قشنگ صحبت میکنند؛ انقدر صغرا و کبرا میکنند که رفتار و گفتارشان را موجه جلوه دهند. بزرگترین خدمت را به ملت به انقلاب به امام به شهدا کسانی کرده و میکنند که از روی معرفت و بصیرت به این جمع بندی رسیدند که باید پشتیبان ولایت فقیه بود که به کشور آسیبی نرسد. یعنی همان جمله ای که امام رضوان الله تعالی علیه فرمودند.
تحلیل شرایط کشور در زمان انتقال مسئولیت رهبری از امام به مقام معظم رهبری
آقای فدایی! در زمان انتخاب حضرت آیتالله خامنهای به عنوان رهبر جمهوری اسلامی و جانشین حضرت امام، کشور در چه شرایطی به سر میبرد؟ به هر حال تصور عمومی بر این است که حضرت امام، رهبری بودند که تقریبا همه گروهها از ایشان تبعیت میکردند اما بعد از انتخاب حضرت آیتالله خامنهای برخی گروهها ایشان را رقیب خود میدانستند و تلاش میکردند ایشان را به یک جریان سیاسی منتسب کنند.
دشمنان انقلاب اسلامی در زمان حضرت امام، جبهه واحدی را علیه امام و انقلاب اسلامی سامان دادند؛ برای براندازی جمهوری اسلامی، جنگ را بر ایران تحمیل کردند و توطئههای مختلفی از قبیل کودتاها، راهاندازی جریانات و گروهکهای مسلحانه و حمایت از آنها و همچنین ایجاد اختلاف میان مسئولین را در پیش گرفتند. اما به این جمعبندی رسیدند که با وجود امام نمیتوانند نقشههای خود را پیش ببرند فلذا باید برنامهریزی خود را برای بعد از امام دنبال کنند. این برنامه برای دشمنان خارجی و نظام سلطه بود، برای دشمنان داخلی و جریان ضدانقلاب هم بود و از سوی جریانات انحرافی که به دنبال کسب قدرت بودند خود را دوستدار انقلاب اسلامی معرفی میکردند دنبال میشد.
همه این گروهها برنامهریزی کرده بودند که پس از امام نقشه خود را به پیش ببرند. شرایط داخلی کشور پس از حضرت امام، که تقریبا با پایان جنگ نزدیکی تاریخی دارد، شرایط خاص و ویژهای بود. مسائل اقتصادی، ناهنجاریهای اجتماعی، ویرانیها و خرابیهای ناشی از جنگ، داستان مهاجرین جنگی، فرصت نداشتن برای مسائل فرهنگی، فکری، آموزشی و... مشکلاتی بود که ما در این دوره با آنها دست و پنجه نرم میکردیم. بخشی از مشکلات در این مقطع در جامعه مشهود بود. انتظار مردم این بود که نیروهای انقلاب پس از جنگ وارد میدان سازندگی شوند و حرکت و مدیریت انقلابی، حزباللهی و بسیجی را برای حل مشکلات کشور ادامه دهند. جریان خط سوم و دوستداران آقای منتظری هم که برای دوره بعد از امام برنامهریزی کرده بودند در عرصه سیاسی فعال شدند. جریان روشنفکرنماها نیز در این مقطع فعال شدند.
خط سوم برای بعد از امام برنامهریزی کرده بود
آیا میتوانیم این گروه را هم بخشی از جریان خط سوم بدانیم؟
فدایی: همارز آنها بودند و با آنها همراهی همراهی میکردند. مدعیان روشنفکری و امثال خط سروش و جریانات دیگر که بعدها به حلقه کیان معروف شدند. شرایط سنی حضرت آقا در زمان انتخاب به رهبری، تفاوت زیادی با حضرت امام داشت؛ چراکه ایشان از شاگردان امام محسوب میشدند فلذا موقعیت علمی و فقهی ایشان برای بسیاری از مردم، علما و حوزویان ناشناخته بود.
شرایط بین المللی رهبری مقام معظم رهبری
در آغاز رهبری مقام معظم رهبری، در محیط بین الملل چه انفاقی افتاده بود؟
ما با شرایطی مواجه بودیم که دشمنان جنگ را بر ما تحمیل کرده بودند تا به براندازی نظام منتهی شود اما در اثر مقاومت ملت ایران تغییر موضع داده بودند و دیدند نمیتوانند کاری از پیش ببرند فلذا بر این مساله تمرکز کردند که جنگ به گونهای به اتمام برسد که پیروزی نداشته باشد. در عین حال جبهه واحدی را در مقابل جمهوری اسلامی تشکیل دادند که ابرقدرتهای شرق، غرب، ضدانقلاب، مرتجعین دولتهای منطقه و برخی کشورهای اروپای غربی در آن حضور داشتند؛ راهبرد ایران هراسی و شیعههراسی را در دستورکار خود قرار دادند تا انزوایی را در عرصه بینالملل برای جمهوری اسلامی رقم بزنند.
راهبرد دیگر برای جلوگیری از صدور انقلاب اسلامی، جلوگیری از توسعه انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی بود؛ تا بیداری اسلامی، جایگاه و منزلت خود را در عرصه بینالملل پیدا نکند، به راهاندازی جریانات انحرافی و افراطی دست زدند و پایههای جریانات همچون القاعده را بنا نهادند و طراحی کردند تا جاذبیت انقلاب اسلامی را در اذهان مجاهدین مسلمان دنیای اسلام و حتی خارج از اسلام از بین ببرند، جاذبیت شیعه را بگیرند. در این مقطع با افول و سقوط ابرقدرت شرق، با شعار نظام تکقطبی و نظم نوین جهانی مواجه شدیم که یک دهکده جهانی با مدیریت آمریکاییها و نظام سلطه است. پدیده جدیدی در دنیا شکل گرفت که در امتداد استعمار نوین بود و آن تئوری تغییر در کشورها بود؛ این پدیده را تئوریزه کردند، به آن شکل علمی و آکادمیک دادند و انقلابهای رنگی و مخملین را سامان دادند.
مجهز شدن نظام سلطه به شبکه رسانه ای ماهواره و ابزار اینترنت و یکپارچگی جریان مدعی روشنفکری
در این مقطع با یک ابزار قدرتمند رسانهای به نام ماهواره مواجه شدیم که در سطح بینالمللی گسترش یافت. طراحی رسانههای گسترده و سامان دادن به یک امپراتوری خبری را در دستورکار قرار دادند. نظام سلطه همچنین به ابزارهای فنی جدید مانند اینترنت و شبکههای اجتماعی مجهز شد. علاوه بر اینها، مدعیان روشنفکری ما، به طور یکپارچه خود را در اختیار نظام سلطه قرار دادند. بنابراین در مقطعی که حضرت امام به لقاءالله میپیوندند و مقام معظم رهبری جانشین ایشان میشوند، با یک فضای داخلی خاص مواجه هستیم و با شرایط ویژه بینالمللی روبهرو هستیم؛ حالا رهبری جدید و جوان به صحنه آمده و میخواهد انقلاب را از بلایای فکری، سیاسی و تهدیدات دشمن عبور دهد.
در این شرایط انتظار طبیعی همه آزادیخواهان جهان، عقلای عالم، نخبگان متعهد و مردم ایران از جریانات سیاسی و موثر این است که همه ظرفیتها به طور یکپارچه در خدمت رهبری و در تبعیت از مقام معظم رهبری وارد صحنه شوند. اما آیا این اتفاق افتاد؟ به نظر میرسد که برخی نخبگان سیاسی موثر و جریانات سیاسی، آزمایش خوبی را پس ندادند و نتوانستند رسالت مورد انتظار عقلای عالم را برآورده سازند. به غیر از داستان دشمنان خارجی و داخلی، جریانات روشنفکری التقاطی و انحرافی، زمینههای دو جریان سیاسی جدید داخلی ایجاد و تقویت شد.
یعنی دو جریانی که در مقابل جانشین حضرت امام بودند.
دو جریانی که خط امام و رهبری را ادامه ندادند و موقعیت و جایگاه رهبری را تقویت نکردند؛ گاهی تضعیف کردند، گاهی مانع شدند و گاهی مشکلات جدی ایجاد کردند. یکی زاویهگیری جریان قدرتطلبی که متعلق به اطرافیان آقای منتظری است؛ یعنی همان جریان خط سوم و منسوبین به ایشان و دیگری ملی مذهبیها. یعنی یکی جریان روشنکری ملی مذهبیها بود و دیگری زاویه گرفتن عناصر موثر از درون خیمه انقلاب. آرام آرام زاویه گفتمانی تحتعنوان گفتمان توسعه شکل گرفت و تحتعنوان گفتمان توسعه اقتصادی، نسبت به مسائل فرهنگی کشور، مسائل اقتصادی عدالتمحور و مسائل اقتصادی کمتوجهی شد. این رفتار به تدریج به یک گفتمان زاویهدار نسبت به اصل گفتمان انقلاب اسلامی تبدیل شد.
اگر ما قبول کنیم که شرایط داخلی و شرایط بین المللی آنگونه که شما ترسیم کردید، بوده است؛ این سئوال مطرح می شود که طرفداران و وفاداران به نظام و سیاسیون و تشکلها و احزاب چه وظیفه و تکلیفی داشته و دارند؟
هر ذهن اولیه منصف آزاد اندیشی می گوید وقتی که شما این تهدیدات بیرونی را دارید و این آسیب های داخلی را دارید بهترین راه برای استمرار خط امام و شهدا و مسیر انقلاب اسلامی این است که ید واحده بشوید ، اتحاد داشته باشید ،گوش به فرمان رهبرتان باشید . غیر از این است؟ ولی آیا این اتفاق افتاد؟ این جوری شد؟
از زمان انتخاب حضرت آیتالله خامنهای بهعنوان جانشین حضرت امام، شاهد اتفاقات گوناگونی در برهههای مختلف هستیم و به تناسب دولتهایی که بر سر کار بودند، میتوانیم این اتفاقات را بررسی کنیم. در دوره دولت سازندگی از سوی برخی جریانات انحرافات اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و اشرافیگریها در درون دولت رخ داد که رهبر معظم انقلاب تلاش کردند با گفتمانسازی، در برابر این جریانات بایستند و جلوی برخی تحرکات سیاسی را که باعث ایجاد بدعتهایی در گفتمان انقلاب میشد، گرفتند. با وجود قدرتی که این جریان داشت، رهبر معظم انقلاب چگونه توانستند آن را مدیریت کنند و از آسیبهای اجتماعی که ممکن بود از قبل دیدگاههای اقتصادی و اجتماعی - فرهنگی آنها ایجاد شود، جلوگیری کردند؟
علیرغم اینکه ما از یک قانون اساسی پیشرفته برخوردار هستیم، یک نظام کارآمد را در قانون اساسی پیشبینیکردهایم و توانستهایم در عصر جدید نشان دهیم که دینمداری و اسلامسالاری با مردمسالاری قابل جمع کردن است و این یکی از دستاوردهای بزرگ نظام ماست، اما در عین حال در حوزه اجرا، اختیارات بسیار گستردهای در اختیار مسئولین اجرایی است. این اختیارات، زمینه و بستری است برای کسانی که از زمینههای لازم به لحاظ معنوی و اخلاقی برخوردار نیستند و این زمینهها میتواند زاویه گرفتن را در آن فرد یا عناصر تشدید کند.
براساس متن اولیه قانون اساسی یا متن اصلاحشده آن؟
تفاوتی ندارد. علیرغم اینکه ما در قانون اساسی، ولایت مطلقه فقیه را داریم و بر آن تصریح شده، اما اختیارات گسترده در اختیار مسئولین اجرایی است. اگر مسئولان اجرایی از صلاحیت لازم برخوردار باشند و در خط امام و رهبری و قانون اساسی گام بردارند، این یک نقطه قوت است اما اگر از ظرفیتهای لازم برخوردار نباشد و بخواهد زاویه بگیرد، زمینه برای او فراهم میشود. در این شرایط رهبر انقلاب میخواهد کشتی انقلاب را از توفان تهدیدهای بیرونی و آسیبهای داخلی و تنظیم روابط قوای داخلی نجات دهد و به ساحل نجات برساند؛ این کار بسیار پیچیده، سخت و دشواری است.
در عین حال، رهبری نظام، نقش هدایتگری دارد و باید تلاش کند تا سطح بینشی و سیاسی جامعه را رشد دهد و جانعه نیز به بلوغ لازم برسد. از طرفی، برخی مسئولین درون نظام، یاران دیرینه ایشان و از شاگردان امام هستند. ممکن است در برخی موارد آگاهی نداشتند یا ممکن است در برخی موارد غفلت یا جهالت باشد. هدایتگری باید به گونهای باشد که حجت را بر همه تمام کند و در عین حال، جامعه عمق معارف دینی و اسلامی و خط امام را دریافت کند و بر مواضع اصلی بایستد. در این شرایط، افراد مسئول به میزانی تعلق درونی به نظام دارند و زاویه میگیرند، کار را سخت و پیچیده میکنند.
ما تجربه گرانسنگی در تاریخ تشیع داریم که همواره حرکت رو به تکاملی تشیع از عناصر داخلی ضربه خورده است. این عناصر داخلی یا التقاط بوده، یا انحراف بوده و یا قدرتطلبی بوده که با نفاق نسبت به اصل انقلاب همراه شده است. پس علاوه بر تهدیدات بیرونی با این چهار تهدید هم مواجه هستیم. در عین مردم انتظار دارند که مشکلاتشان حل شود که انتظار درستی است. پس باید امورات اجرایی جامعه در حد قابل قبولی دنبال شود و نظام قدرت خود را در عرصه بینالملل حفظ و از موضع اقتدار برخورد کند. این کارها اداره حکومت را بسیار دشوار میکند اما علیرغم این مشکلات، رهبری نظام با حکمت، عقلانیت، بصیرت، شجاعت و پافشاری بر اصول و محکمات انقلاب تلاش میکند همه نیروها را همجهت کند و نیروها را همراه نماید تا انقلاب به پیش رود. به اعتقاد ما، این اتفاق افتاد و معجزه بزرگی بود که صورت گرفت.
چهار مولفه مهمی که به آنها اشاره کردید یعنی التقاط، انحراف، نفاق و قدرتطلبی، در این دوره شکل میگیرد یا تشدید میشود؟
همانطور که عرض کردم، بسیاری از آنها منتظر بودند که بعد از امام کار خود را پیش ببرند و طبعا در این دوره تشدید میشود. ممکن است برخی به شکلهای نوینی تولید و متولد شوند که ترکیب این جریانات با یکدیگر، ظهور و بروز مییابد و با راهبرد نظام سلطه همراه میشود که ایجاد انقلابهای رنگین است.
هشدار رهبری درباره تهاجم فرهنگی و زاویه هاشمی رفسنجانی
رهبر معظم انقلاب از همان روزهای اول دهه ۷۰ در سخنرانی هایشان بحث تهاجم فرهنگی را مطرح کردند. در این باره که مصادف با دوران آیت الله هاشمی رفسنجانی بود، چه اتفاقی افتاد ؟
درست است. تهدیدات دشمن بود. درست است، حجم گسترده ماهواره و تهاجم فرهنگی بود. ولی در داخل چی شد که آقا دائم و مکرر اعلام کردند؟ بعدها یعنی ۶-۷ سال بعد ما به عنوان شورای مرکزی جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی وقتی رفتیم پیش آقای هاشمی رفسنجانی، نگرانی خودمان را از مسائل فرهنگی عنوان کردیم. ایشان به ما چی پاسخ داد؟ ایشان گفت که ما تعداد مدرسه مان انقدر شده، تعداد دانشگاه انقدر شده است. یعنی میخواستند بگویند که ما اصلا مشکلی در مسئله فرهنگ نداریم!
حال اینکه ما دغدغهمان این بود که وقتی که میگوئیم فرهنگ، مسائل فرهنگی یعنی فرهنگ انقلاب، فرهنگ ارزشها، فرهنگ دینداری که در معرض آسیب است. چه اقدامی برای اصلاح نظام آموزش و پرورش کردیم؟ چه اقدامی برای اصلاح نظام آموزش عالی کردیم؟ حرفمان این بود، چه اقدامی برای استمرار و توسعه ارزش هایی که ملت در دفاع مقدس آفریدند این را انجام دادیم؟ حرف این بود. با اینها داریم زاویه میگیریم با همین هایی که دختر شما روزنامه راه انداخته در روزنامه اش این تیترها را می زند. خب ما حرفمان این بود، تفاوت زاویه گیری از فرهنگ انقلاب اسلامی، از فرهنگ ارزش ها، از فرهنگ امام و رهبری از درون خیمه انقلاب کلید خورد و زاویه گفتمانی شروع شد. یعنی گفتمان توسعه اقتصادی وقتی که تعریف می کردند البته این فقط بحث جلسات داخلی نبود؛ در روزنامه ها مینوشتند؛ توسعه اقتصادی به منزله ی این است که باید حمایت کنیم از سرمایه داران تا سرمایه داران بزرگ سرمایه گذاری کنند و در اثر سرمایه گذاری آنها، بینوایان، مستضعفین و محرومین به آب و نان و نوایی می رسند.
شکل گیری طبقه ممتاز و نفاق جدید
خیلی رسمی این را می گفتند و بعد می گفتند که باید حمایت کنیم از آنها و بعد هم قبول داشتند که اگر این کار را بکنند یا سیاست تعدیل اقتصادی منجر به ناراحت شدن طبقه ی محروم می شود و طبقه محروم و مستضعف واکنش نشان می دهد و در این واکنش هم ممکن است عده ای آسیب ببینند. نه به این معنا که در زیر چرخ توسعه له بشوند نه در اثر اعتراض آنها و سرکوب نیروهای امنیتی و انتظامی اینها آسیب ببینند اینها برایشان این وضعیت قابل قبول بود. یعنی زاویه گرفتن به لحاظ گفتمانی، این هم یک بخش بود . یک بخش که کاملا مشهود بود، تجمیع چند جریان یا چند مسئله در این مقطع است. ما جریان انحراف داریم، التقاط داریم ، قدرت طلب را داریم ، دنیا طلبانی که طبقه ی ممتاز را شکل دادند، داریم ، عناصر نفوذ را هم داریم . اینها همه دست به دست هم دادند و بهترین زمینه و بستر شدند برای اینکه نفاق جدیدی شکل گیرد .
ما هر چه از مبدا انقلاب فاصله میگیریم، این جریانات پیچیدهتر میشوند؛ هر چند در درون انقلاب یک خالصسازی صورت میگیرد و جریانات و گروههایی که به اصول و ارزشها اعتقاد دارند نابتر میشوند اما جریان مقابل هم در حرکات خود پیچیدهتر میشود. زمانی که ما انتخابات دوم خرداد ۷۶ را پشت سر گذاشتیم، این پیچیدگیها بیش از گذشته خود را نشان داد و جریانی ظهور مییابد که این چهار ویژگی و شاخصه را داراست؛ هم دچار انحراف است، هم دچار التقاط است، هم قدرتطلبی را در درون خود دارد و هم مبتلا به نوعی نفاق است که به تناسب چهرههایش قابل بررسی است. در برابر این پیچیدگی، یک مدیریت مدبرانه، هوشمندانه و شجاعانه با تمام ویژگیهایی که به آن اشاره کردید نیاز است. شما مدیریت رهبر معظم انقلاب را در برابر بحرانآفرینیهایی که در دوره دوم خرداد شکل میگیرد، چطور ارزیابی میکنید؟
آفتاب باشد دلیل آفتاب. فکر میکنم که همه اندیشمندان موافق و مخالف و نظریهپردازان داخلی و خارجی اذعان و اقرار میکنند که رهبری حضرت آیتالله خامنهای توانسته است به بهترین وجه عمل کند، انقلاب را مدیریت کند و با قوت پیش ببرد. البته باید جریان دیگری را به این چهار جریان اضافه کرد که در دل قدرتطلبی است؛ دنیاطلبی، اشرافیگری و رفاهزدگی. در دهه ۷۰، مقام معظم رهبری، بحث تهاجم فرهنگی را مطرح کردند و بعد از آن شبیخون فرهنگی و ناتوی فرهنگی را مطرح کردند. به جای اینکه جریانات موثر سیاسی در داخل و مدیریت اجرایی وقت این پیام را بگیرد، جذب و هضم کند، همراهی و برنامهریزی نماید و کمک کند، در مقام توجیه برمیآید. وقتی مقام معظم رهبری تهاجم فرهنگی را مطرح میکنند، منظورشان تهاجم به چیست؟ نسبت به فرهنگ خودمان؛ نسبت به فرهنگ ایرانی ما، فرهنگ ملی ما، فرهنگی انقلابی، فرهنگ اسلامی ارزشدار، جهتدار و پیشبرنده. منظور ایشان فرهنگ بیخاصیت نیست.
آمریکا و نظام سلطه میخواهد فرهنگ را تحمیل کند تا هویت ارزشی، انقلابی و دینی من را بگیرد. اگر من هویتی مثل دوره شاهنشاهی داشته باشم و به یک اسلام غیرانقلابی و بیخاصیت را در پیش بگیرم، آمریکا نه تنها بدش نمیآید بلکه همان را میخواهد! وقتی مقام معظم رهبری تهاجم فرهنگی را مطرح میکنند، به مسئولین متذکر میشوند که میخواهند هویت دینی، انقلابی و ارزشی شما را بگیرند و شما باید در فرهنگ سرمایهگذاری کنید. پاسخ مدیریت اجرایی وقت نسبت به این گفتمان و مطالبه چیست؟ اگر پاسخ دریافت، هضم، جزم و برنامهریزی برای تحقق آن باشد که انسان خوشحال میشود و تشکر میکند. اما اگر پاسخ در مقام توجیهگری وضع موجود فرهنگی باشد - که وضع مطلوبی نیست - باعث ایجاد نگرانی میشود. به اعتقاد من، مدیریت وقت اجرایی، به جای تبیین، همراهی، برنامهریزی و پیشبرد فرهنگ ارزشی و انقلابی، رفتار توجهگرانه دارد. مثلا میگوید وضعیت فرهنگی خوب است؛ چراکه تعداد اساتید و دانشجویان رشد قابلتوجهی داشته یا تعداد دانشگاهها افزایش یافته است.
شاید بتوان گفت که بیشتر به کمیت توجه میکردند تا سطح کیفی اقدامات انجامشده و وضعیت موجود...
کمیتهایی که اتفاقا جهتگیری آنها در جهت تقویت و نهادینه کردن فرهنگ ارزشی، انقلابی، ملی و دینی نیست و همینها به فرهنگ دینی، ارزشی و انقلابی ضربه میزند. ما میگوییم این اشتباه است. نظام آموزشی ما باید بیاید و نظام آموزشی انقلابی، ارزشی و دینی را طراحی و آن را عملیاتی کند. وقتی بیاعتنایی را در پیش بگیرد و ظرفیت و امکان لازم را فراهم نکند - بلکه استمرار وضعیت گذشته باشد - این نمیتواند توسعه فرهنگ دینی و ارزشی باشد. در حوزه اقتصادی، یکی از اهداف مهم انقلاب اسلامی، ایجاد عدالت، فقرزدایی و همچنین برخورداری از امکانات عمومی و منابع ملی در حد اعتدال است. اگر تئوری و نظریهای بگوید من میخواهم توسعه اقتصادی ایجاد شود و چون دچار کمبود سرمایه هستم، باید به ورود سرمایهداران داخلی و خارجی کمک کنم تا سرمایهگذاری رشد پیدا کند و در سایه سرمایهگذاری متمکنین و متمولین داخلی و خارجی، عدهای هم برخوردار خواهند شد. محرومین و مستضعفین در سایه این اوجگیری سرمایهگذاری به آب و نان و نوا میرسند.
اما سوال این است که این دیدگاه تا چدی با منطق دینی و اسلامی سازگار است؟ ممکن است نظریهای که این حرف را میزند و به دنبال توسعه اقتصادی است، محرومین و مستضعفین برایش اهمیتی نداشته باشند بلکه مساله اصلی، توجه به متمکنین و متمولین و سرمایهداران باشد که حتی اگر تخلفی یا خلاف شرعی هم میکنند با اغماض به آنها نگاه میکند. وقتی سوال کنید، میگوید طبیعی است که وقتی سرمایهگذاری میشود، چند درصدی هم خلافی صورت بگیرد! یا ممکن است مرام و مشرب مدیریت پرهزینه، تجملگرایانه، اشرافیگرایانه و شکلگیری طبقه ممتاز جزو الزامات کارش باشد! یعنی میگوید که این از الزامات توسعه است. حتی برخی هم در لابلای چرخها و زیر چرخهای توسعه له شوند و از بین بروند. ممکن است این بحثها را تئوریزه کنند و حتی وقتی در اثر مشکلات اقتصادی، فقر و کمبودها ابراز نگرانی میکنند سرکوب آنها را از الزامات توسعه میداند! ما میگوییم این با منطق انقلاب اسلامی، امام و رهبری نمیخواند و در حکومت دینی اسلامی شیعی براساس دیدگاه امام و رهبری اصلا فاصلهای میان مردم و دولت وجود ندارد. این همان زاویه گرفتن است.
رهبری با این پدیدهها روبهروست و باید آنها را مدیریت کند که حقیقتا کار پیچیده و دشواری است. درست که ما هر چه جلوتر میرویم صحنه پیچیدهتر میشود اما در اثر روشنگریهای رهبری، نیروهای وفادار به انقلاب و نظام هم رشد، آگاهی و بصیرت پیدا میکنند فلذا مقاومت به صورت یک خط مستقیم امتداد مییابد. درست است که دشمنان بیرونی و داخلی و هم جریانات چهارگانه پیچیدهتر میشوند و به یکدیگر نان قرض میدهند تا در کنار هم بمانند اما در عین حال آنچه باعث میشود که حرکت انقلاب استمرار پیدا کند، بصیرت، شجاعت و حکمت رهبری است و از سوی دیگر پیوند عمیق امت با امام را بیان میکند. این مساله باعث میشود که انقلاب بتواند خط خود را با قوت ادامه دهد والا انحرافات و مشکلات بیشتر میشود و حتی جریان جدیدی - یا حداقل اتفاق جدیدی - تقویت میشود که در بستر انحراف، التقاط، قدرتطلبی، نفاق و دنیاطلبی، شکلگیری عناصر نفوذ در درون حاکمیت است. آنها تلاش میکنند اختلاف ایجاد کنند و در واقع اصلیترین راهبردشان، ایجاد اختلاف، گسست میان مسئولان نظام، رویارویی مسئولان، رویارویی مسئولان با مردم و حتی رویارویی مردم با مردم است. این راهبرد دیرینه امپراتوری کفتار پیر انگلستان است که توسط آمریکاییها و دشمنان مردم دنبال میشود.
شاید براساس همین آسیبهای توسعه باشد که رهبر معظم انقلاب در دهه ۸۰ گفتمان پیشرفت را مطرح و تلاش میکنند این گفتمان را بهعنوان جایگزینی برای گفتمان توسعه تبیین کنند؛ چراکه تلاشهای بسیاری انجام شد تا گفتمان توسعه غربی در یک قالب ایرانی اجرا شود.
قطعا همینطور است. مقام معظم رهبری برای بازدارندگی از برنامههای این جریانات، حرکت فعال رو به تکامل انقلاب اسلامی طراحی میکنند، به اسناد بالادستی نظام میپردازند که از درون آنها سند چشمانداز استخراج میشود، سیاستهای کلی تبیین میشود و گفتمانسازی میکنند تا جامعه نسبت به مسائل گوناگون واکسینه شود؛ واکسینه کردن با ادبیات جدید و تحلیل شرایط بینالمللی و داخلی و همچنین ارزیابی آثار خطوط انحرافی برای کشور، انقلاب را از این توفانها نجات میدهند و پیش میبرند.
در دوره دوم خرداد، ما شاهد بحرانهای عمدهای هستیم که از جمله آنها میتوان به وقایع کوی دانشگاه و فتنه ۷۸، اتفاقات درون مجلس ششم و تحصن نمایندگان در آستانه انتخابات مجلس هفتم، حرکات مطبوعاتی و... اشاره کرد. رهبر معظم انقلاب با چه راهبردی این بحرانهای را مدیریت کردند؟
اگر بخواهیم این مسائل را بهخوبی تبیین کنیم، باید بررسی عمیقی نسبت به پدیده مدعیان روشنفکری در تاریخ معاصر داشته باشیم؛ یعنی از زمان شکلگیری تا رفتارهایی که در دوره پیروزی انقلاب و پس از آن داشتند. اینها اساسا در بازه زمانی حدودا ۲۰۰ ساله اخیر، چه برخوردی با جریان اسلام ناب داشتند؟ ظهور و بروز این مساله را میتوان در کودتای ۱۸ تیر ۷۸، رفتارهای مجلس ششم و رفتار کودتاگونه برخی رسانهها (رسانههای زنجیرهای) مشاهده کرد. در سال ۷۸ چه اتفاقی افتاد؟ عدهای به نام دانشجو در اعتراض به روزنامه سلام که مطلبی را منتشر کرده بود، به صحنه آمدند اما این اعتراض را به یک حرکت خیابانی، درگیری با نیروی انتظامی، شعارهای هنجارشکنانه و شعارهای ضدانقلاب اسلامی تبدیل میکنند و در این ماجرا تمام جبهه استکبار از این رفتار حمایت میکند و تمام جریانات انحراف، التقاط، قدرتطلب، نفاق، دنیاطلب و نفوذ از آن حمایت میکنند و از درون حاکمه وقت، مسئولین وقت هم در این قضیه میدمند، پشتیبانی و حمایت میکنند و جبههای مقابل رهبری انقلاب، مقابل مردم و مقابل انقلاب اسلامی سامان میدهند.
این پدیده ۱۸ تیر است. وقتی رهبر معظم انقلاب عرض و طول توطئه را متوجه میشوند، روشنگری می کند مردم را در جریان قرار می دهند، تبیین و تحلیل می کنند، و به دولتمردان و مسئولان و کسانی که دل در گرو انقلاب دارند متذکر می شوند، که این حادثه با اصل دین اصل انقلاب، اصل نظام و اصل جمهوری اسلامی مقابله می کند، چرا ساکت هستید؟ چرا همراهی می کنید؟ چرا روشنگری نمی کنید، در نهایت، یک بسیج عمومی را ساماندهی می کنند که منجر به حضور مردم در روز ۲۳ تیر میشود، و غائله خاتمه مییابد. در مجلس ششم نیز همین اتفاق رخ می دهد، عناصر قدرت طلب نفوذی منحرف، در درون مجلس نفوذ کردند و هدف آنها خدمت به مردم نبود، بلکه همسویی و همراهی با نظام سلطه برای زمینه سازی تحرکات آنهاست.
عبور کشتی انقلاب از بحران های دوره رهبری
بحرانهای دیگری که در دوره رهبری مقام معظم رهبری داشتیم و با درایت ایشان از آن عبور کردیم، کدامند؟
در این وضعیت حالا رهبری نظام و انقلاب یک رهبر جوان با آن ویژگی هایی که عرض کردم، می خواهد این کشتی را از میان این طوفان ها عبور بدهد . به نظر من این جای جای انقلاب معجزه اتفاق افتاده است . چون هر کدام از این تهدید ها و آسیب ها برای ساقط کردن یک نظام کفایت می کند . ولی این نظام توانست بایستد و ازکودتای ۱۸ تیر ۷۸ با سرافرازی عبور کرد. با توطئه هایی که در مجلس ششم شکل دادند، بحث گسست از حاکمیت، بحث تقابل دستگاه های حاکمیتی و انتخابی و انتصابی، بحث تحصن، بحث قهر کردن، بحث نامههای دسته جمعی نوشتن، بحث همیاری کردن با مصوبات بین المللی علیه جمهوری اسلامی در رابطه با مسائل هسته ای، خب چگونه می توان از اینجا عبور کرد؟
قانون اساسی جمهوری اسلامی یکی از برجسته ترین میراث های امام رحمت الله علیه و از دستاوردهای انقلاب است. این قانون بیشترین حق را به مردم داده است و حق حاکمیت برای مردم قائل شده است در عین حال که ولایت فقیه را پذیرفته ولی به لحاظ اجرایی و عملیات اجرایی، ابزار و امکانات اجرایی در اختیار رئیس جمهور است . خب ، حالا با حفظ اعتقاد و باور به مردم سالاری و نظام دینی، رهبری نظام مسیر را بگونه ای باید بروند که هم آرای مردم پاسداریشده و زینت شمرده نشود و هم مسئولین که برآمده از آرای مردم هستند بتوانند وظیفه شان را انجام دهند. علاوه بر اینها از انحرافات عمیقی که می خواهد صورت گیرد و مشکلات و نارسایی هایی که می خواهد بوجود بیاید، بازدارنده شویم، کار خیلی سخت و پیچیده ای است که این کشور را با وجود آن تهدیدها، با وجود آن آسیب ها و رفتارهای جریانات مختلف سیاسی اجتماعی با وجود این زاویهگیریهای گفتمانی که بعضی از درون خیمه انقلاب انجام دادند، اداره کرد.
حالا شما می خواهید از لابلای طوفانها کار را جلو ببرید، کار بسیار دشواری است. گاهی ممکن است برای انسان که تصورش هم امکان پذیر نیست ولی قدرت لایزال الهی، محبت و معرفت و بصیرت و تیز بینی و وحدت امت و پیوند امت با امامشان توانسته این ناشدنی را هم شدنی کند که الان ملت ایران با اقتدار نشسته اند و علی رغم همه تهدیدها و تحریم ها و مسائل و مشکلات دیگر بالاخره در مقابل ابر قدرتها نشستیم هم آورد می طلبیم و مذاکره می کنیم ، بحث می کنیم تا ان شاء الله آینده خوبی برای کشور رقم بخورد.
منبع: تسنيم
ارسال نظر