خدا با ما راه مى رفت!
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «پارس»، محمدپورغلامی در صفحه اجتماعی خود نوشت:
ديروز پيش يکى از بچه هاى تيم هسته اى نطنز بودم. حرف هاى غيرقابل انتشار زيادى داشت. بهش گفتم کاشکى خودتان يا يکى از نويسندگان معتمد، "تاريخ خاطرات هسته اى" را جمع مى کرديد که سى سال بعد اين مردم مى فهميدند براى هسته اى شدن چه بلاها و مصيبت ها و رنج هايي کشيده ايد.
مى گفت ما قبلا فکر مى کرديم که خدا در آسمان ها است و براى همين موقع دعا بايد دست هايمان را به سمت بالا بلند کنيم. اما وقتى وارد نطنز شديم، وقتى براى شروع کار وضو مى گرفتيم، وقتى کارها گير مى کرد و از همه جا قطع اميد مى کرديم، وقتى همه مى گفتند نمى شود و ولش کنيد، وقتى همه تمسخرمان مى کردند، ناگهان مى ديديم که خدا از آسمان به زمين آمده و يکى از اعضاى تيم شده و چيزى در ذهن مان مى انداخت که اصلا عقل مان هيچ وقت به آن قد نمى داد. گويى خدا با ما در سايت نطنز راه مى رفت، با ما مى نشست و بلند مى شد و حتى شوخى مى کرد.
ارسال نظر