دولت روحانی؛ دولت تنها یا دولت پیرو؟
هفتهنامه مثلث در شماره جدید خود طی یادداشتی تحلیلی به بررسی نسبت سیاسی اصلاحطلبان و نزدیکان هاشمی رفسنجانی با حسن روحانی پرداخته است.
به گزارش پارس به نقل از مثلثآنلاین، در این یادداشت به قلم مصطفی صادقی میخوانیم: «حسن روحانی «تردید» دارد. او نگران «بدنه» است اما دنبال راضیکردن او هستیم.» این جملهای است که فرزند یکی از روسای جمهور پیشین در Off The Record مصاحبه با نگارنده این سطور در فاصله سه ماه مانده به انتخابات 24 خرداد بیان کرد.
حسن روحانی رئیسجمهور متفاوتی است. متفاوت از هاشمی، متفاوت از خاتمی و متفاوتتر از محمود احمدینژاد. رئیسجمهور شدن او محصول اتفاقاتی خاص در سپهر سیاست ایران است.
او مانند هاشمی، تکبیرگویان نمازجمعه که بلند صدا کنند «مخالف هاشمی، مخالف پیغمبر است»، مثل خاتمی «بدنه» پا به یراق و همچون محمود احمدینژاد صفهای طولانی مشایعتکننده سفر استانی را ندارد، هرچند هر سه رئیسجمهور قبلی اکنون وضعیتی بسیار متفاوت از «قبل» دارند. اما آیا حسن روحانی بدنه اجتماعیاش را ندارد؟ آیا او بدنه اجتماعی داشته و آن را از دست داده است؟ آیا بدنه اجتماعی او یک بدنه «قرضی» است؟
«تردید» روحانی تمام شد. او کاندیدا و سپس رئیسجمهور شد؛ حالا باید در مورد بدنه اجتماعی او و اینکه او بالاخره کجای سیاست ایران ایستاده و نسبت سیاسیون و مردم با روحانی چیست، بحث کرد.
رفراندوم یارانه
وقتی آمار عدم انصراف مردم از دریافت یارانه اعلام شد، منتقدان روحانی بیپیرایه گفتند که این نشانهای از ریزش سرمایه اجتماعی رئیس جدید است. برخی شاخههای دیگری بر این تحلیل هم افزوده و به علتیابی پرداختند، به انتصابها رسیدند و گفتار و رفتارها. این اما شاید حکم درستی نباشد. اگر ماجرای ثبتنام یارانهها را به مثابه یک رفراندوم فرض کنیم، ممکن است این میزان ثبتنام مردم و در واقع این پاسخ «نه» عمومی به درخواست روحانی به دلیل بیاعتمادی به تصمیمات اقتصادی باشد که ریشه در رخدادهای دولت گذشته هم داشته باشد. به یک معنا شاید عدهای اینگونه تحلیل کنند که بیاعتمادی به سیاستهای اقتصادی در یک مورد خاص، قابل تعمیم به همه حوزهها نیست و لزوما نمیتوان اینگونه فکر کرد که اگر مردم در یک حوزه به دولت مستقر اعتماد نکردند به معنای بیاعتمادی آنها در همه مسائل است. با این دید بلاشک باید اینگونه تحلیل کرد که این به معنای ریزش نیروهای اجتماعی دولت نیست. پس با این حرف و حدیثها داستان یارانه نمیتواند معیار خوبی برای سنجش «بدنه» باشد.
نیروهای اجتماعی آقای رئیسجمهور
باید به گذشته نزدیک بازگردیم، به خرداد 92. واقعیت این است که حسن روحانی وقتی «راضی» به کاندیداتوری شد، نامزد هیچ جناحی نبود. اصلاحطلبان هوای دیگری در سر داشتند و تعداد نامزدهای اصولگرایان هم آنقدر زیاد بود که اصلا به روحانی فکر نمیکردند. مطرح است که سیدمحمد خاتمی در دیداری به روحانی گفته بود اگر بنا بر انتخاب نامزدی برای تحت حمایت قرار گرفتن اصلاحطلبان باشد، شما در انتهای صف قرار دارید. هرچه بود از میانه بحثهای گعدهنشینان ظهر شنبههای مجمع تشخیص که به قول یاسر هاشمی از آن به عنوان انجمن اسلامی مجمع تشخیص یاد میشود، این حسن روحانی بود که طلایهدار ایجاد دولت وحدت ملی شد؛ همان چیزی که هاشمی میخواست و همان چیزی که خاتمی به آن تن داد.
اصلاحطلبان در یک معادله سیاسی به این رسیدند که ریسک حضور مستقل بالاست، پس به همنشینی هاشمی، همان رقیب سالهای نهچندان دور روی آوردند. نامزد قرضی گرفتند و بدنه اجتماعی را به عاریت دادند. قرارشان این شد که حمایت کنند تا راه حضورشان در سیاست رسمی کشور باز شود، صندلیهایی از پاستور به آنها برسد و فرصتی یابند برای ترمیم همبستگی آسیبدیده. اما آیا این به آن معناست که حسن روحانی هیچ بدنه اجتماعیای نداشته است؟
مطرح است که حسن روحانی گفته است پیروزیام در انتخابات را مدیون کسی نیستم (مصاحبه محسن رفیقدوست با مثلث و نقل قول او از حسن روحانی) این یعنی او میگوید از کنار حرفها و تبلیغاتش در انتخابات، رئیسجمهور شده است. در سطح دیگری از تحلیل، مسلم است که همه رای روحانی متعلق به اصلاحطلبان و بدنه اجتماعی آنها نیست، هر چند ممکن است بخش قابل توجهی از آن چنین خاستگاهی داشته باشد. حسن روحانی بخش زیادی از رای خود را از گفتوگوی ویژه خبری و مناظرهها دارد. با چنین تصویری میتوان گفت که رای حسن روحانی ترکیبی است از بدنه اجتماعی اصلاحطلبان، حامیان هاشمی رفسنجانی، طبقه متوسطی که نظرشان درباره محمدباقر قالیباف تغییر کرد و مردم طبقه ضعیفی که با تصور از بین رفتن تحریمها و ایجاد شرایط اقتصادی بهتر به او رای دادند. در سطح جزئیتر از تحلیل میتوان گفت که حسن روحانی رای خود را از سامان اجتماعیای بهدست آورده که اصلاحطلبان و هاشمی رفسنجانی در روزهای آخر برایش ایجاد کردند. این شاید منصفانهترین تحلیلی باشد که بتوان از علت پیروزی حسن روحانی کرد و البته باید به آن اضافه کرد چنددستگی میان اصولگرایان را.
انرژی هستهای؛ مدافعان کجا هستند؟
صدای مخالفان حسن روحانی در حوزه سیاست خارجی و پرونده هستهای خیلی بلند است، حتی اگر تعداشان زیاد هم نباشد. موافقان اما هر چند زیاد هم باشند، صدایی چندان رسا ندارند.
نطقهای میاندستور مجلس هر بار که پارلمان تشکیل جلسه میدهد، توسط مخالفان روحانی و ظریف رزرو میشود اما خبری از نطق موافق نیست. کار به جایی رسیده که علی لاریجایی در فراق حمایت اصلاحطلبان، از منتهیالیه راست سنتی، پرچم حمایت از دولت را بلند میکند تا آش مخالفتها آنقدرها هم شور نشود. مخالفان با القاب دلنشین و گیرا همایش برگزار میکنند و از دلواپسیهایشان میگویند اما مقابل دلواپسان هیچ خبری از فریاد اعتراض «دلاور»های آقای ظریف نیست. روزنامههای مدافعان وضع موجود که از اصلاحطلبان و اعتدالگرایان تشکیل میشوند، سرشارند از مطلب نقدآلود علیه مخالفان روحانی و ظریف اما کمند مطالبی که اسم مهمی را بر ابتدای خود داشته باشد. اگر از آن ماجرای رفراندوم یارانهای بگذریم، حالا این مساله هستهای چندان قابل کتمان و ندیدن نیست.
سوال: چرا کسی از روحانی دفاع نمیکند؟
سوال: چرا صف مدافعان بلند است اما همه سرها یا پایین است یا سوی دیگری را نگاه میکنند؟
سوال: ساماندهندگان بدنه اجتماعی حسن روحانی در خرداد 92 چرا دست روی دست گذاشته و سکوت را بر هر اقدام دیگری ترجیح میدهند؟
سوال: چرا از چهرهها و ژنرالهای دولت هم چندان صدای بلندی شنیده نمیشود؟
سوال: چرا شایعه شده که ظریف در جلسه هیات دولت گفته «من که میدانم در نهایت تنها خواهم ماند»؟
پاسخ این سوالها میتواند تکلیف «بدنه» را با «سر» مشخص کند.
دولت تنها؟
حسن روحانی رئیسجمهور است. او اکنون صاحب بخش مهمی از قدرت رسمی کشور است. همین گزاره کافی است تا افراد زیادی همنشینش شوند. به قول اکبر هاشمی رفسنجانی «باید بپذیرم که حسن روحانی رئیسجمهور شده است.» (مصاحبه با هفتهنامه مثلث) روحانی رئیسجمهور است اما نه مثل هاشمی، نه مثل خاتمی و نه مثل احمدینژاد. او قدرت خود را شریک است با دیگران، دیگرانی مثل هاشمی، دیگرانی مثل اصلاحطلبان. پس در چنین شرایطی از نظر اصلاحطلبان او باید اقتضای شراکت را رعایت کند. شراکت اصولی دارد. طبیعی است که روحانی نمیخواهد رئیسجمهور یک دورهای باشد، پس ریسک بر هم زدن قاعده شراکت را نخواهد کرد. شرکا چه میخواهند و روحانی چه میخواهد؟ این سوال مهمی است. اصلاحطلبان به حداقلها راضی شدهاند اما این برای شرایط امروز است. «چه کسی گفته آنها همیشه به حداقلها راضی خواهند بود؟» این گزاره مهمی است. یکی از دانشگاهیان اصولگرا اصطلاح «دولت تنها» را برگزیده اما واقعیت این است که «حامیان»، دولت را «تنها» نخواهند گذاشت. قرار نیست کسی فعلا از حسن روحانی عبور کند. روحانی میداند روزهای سختی پیش رو دارد. او سرمایهگذاری بزرگی کرده روی غرب و روی پرونده هستهای.
از نظر اصلاحطلبان دولت باید «تنهایی» را حس کند، همین. باید نیاز به «حامی» را همیشه کنارش داشته باشد تا بر ترس از «تنها شدن» و مواجهه «بییاور» با مخالفانی که رادیکالترین مواضع را هر روز به طریقی بیان میکنند، غلبه کند. بیپیرایه بگوییم، آنچه «شرکا» میخواهند این است: «دولت پیرو»؛ چیزی که شاید روحانی نخواهد.
ارسال نظر