پاییز می‌رسد که مرا مبتلا کند
با رنگ‌های تازه مرا آشنا کند
پاییز می‌رسد که همانند سال پیش
خود را دوباره در دل قالیچه، جا کند
او می‌رسد که باز پریشان کند مرا
او قول داده است به قولش وفا کند
پاییز عاشق است و راهی نمانده است
جز این که روز و شب بنشیند دعا کند
شاید اثر کند و خداوندِ فصل‌ها
یک فصل را به خاطر او جا به جا کند
تقویم خواست از تو بگیرد بهار را
تقدیر خواست راه شما را جدا کند
خش‌خشِ صدای پای خزان است یک نفر
در را به روی حضرت پاییز وا کند
#علیرضا_بدیع