ب امید شادى آینده، صلح و نور ب امروز نگاه میکنم و ب این فکر میکنم که با اینکه خودم فرزندی ای ندارم ب فرزندان اطرافیان و نزدیکانم چطور مهربانى و نگاه قشنگ و زیبا ب طبیعت و مخلوقاتش را یاد بدهم تا او هم ب هر که رسید. شاید در آینده جامعه و کشور من هم با ساکنینش چه انسان و چه حیوان، چه گیاه، چه هر عنصر دیگری که بخشی ا ز این آب و خاک است، نرمتر و مهربانتر باشد.... من ب امید باز هم زندگى میکنم... دیروز راتاى عزیزم قبل از اجراى کنسرت...

پی نوشت؛ قطعا هنوز فراموش نکرده و نمیکنم آنچه اتفاق افتاد ‌هنوز قلبم از آنچه که ندیدم اما دانستم تیر میکشد اما...