ماجرای دعوای پشت صحنه علی ملاقلی پور+عکس
علی ملاقلیپور، کارگردان سینما، با انتشار عکسی از پشت صحنه «من و نگین دات کام» در سال ۱۳۸۲، درباره ماجرای دعوای ساختگی در لوکیشن بانک این فیلم نوشت.
علی ملاقلیپور، کارگردانی که فیلم «قندون جهیزیه» را در کارنامه خود دارد، در پستی اینستاگرامی، خاطرهای از ۱۶ سال پیش را در زمانی که دستیار دوم کارگردان فیلم «من و نگین دات کام» بوده است، بازگو کرد.
او در توضیح عکسی که در اینستاگرام به اشتراک گذاشته است، نوشت: «عکسی از پشت صحنه فیلم سینمایی «من و نگین دات کام» محصول سال هزار و سیصد و هشتادو دو ساخته حسین قناعت ، اولین بار بود به عنوان دستیار دوم کارگردان سر فیلم کار می کردم و تمام تلاشمو می کردم که خودمو تو کار ثابت کنم ، صحنه دزدی و حمله به بانک رو فیلمبرداری می کردیم ، کارگردان می خواست از پیرمردها و پیرزنهایی که نقش مراجع به بانک رو بازی می کردند عکس العمل تعجب و ترس نسبت به ورود دزدها رو فیلمبرداری کنه بنا بر این شد پشت صحنه به یکباره یک دعوای وحشتناک راه بندازیم تا ناخواسته همه جمع متعجب و نگران بشند تا این نگرانی جمع طبیعی به نظر بیاد ، من و بهرام سربازی (جانشین تولید فیلم) به یکباره شروع به زدو خورد کردیم و سعید حبیبی ( برنامه ریز پروژه )هم سعی در جدا کردن داشت من که میدیم هنوز جماعت خیلی تعجب نکردن دعوا رو شدیدتر کردم و با کوچکترین ضربه ای خودم رو پرت می کردم که تو عکس هم واضح هست ، خلاصه این فیلم تجربه خیلی خوبی برای من بود همه کاری هم میکردم ، فیلم با بودجه خیلی کم ساخته می شد و گروه صحنه و لباس نداشتیم و دستیار اول کارگردان خانم پریسا پروین نیا ( ایستاده در گوشه عکس ) تا حدی کار طراحی صحنه رو هم می کرد من هم دستیاری صحنه رو هم انجام می دادم البته گروه همدلی داشتیم سعید حبیبی و بهرام سربازی هم خیلی تو کار صحنه کمک می کردند ، من فیلمبرداری پشت صحنه هم می کردم ، توی یک سکانس هم نقش مرغ فروش رو بازی می کردم و باید مرغهای زنده رو خیلی حرفه ای از پا می گرفتم و پاشونو می بستم ، راستش من ( ترس پای پرنده دارم ) توی کودکی ام خروس پریده روی صورتم و این ترس بیرون نمی ره از من ولی پیش خودم گفتم اگر می خواهی دیده بشی نباید نه بگی و خلاصه چند بار پلان گرفته شد و انجام دادم و کسی نفهمید که می ترسم ودستم از ترس یخ شده ، خلاصه دینامیت انگیزه بودم خیابون و میدون رو برای فیلمبرداری می بستم ، و واقعیت اینکه شبی سه یا چهار ساعت می خوابیدم ولی آنقدر خوشحال بودم از اینکه دارم مستقل کار می کنم که در وصف نمی گنجید ، اثبات توانایی تمام فکر و خیالم بود ، عجیب ترین کاری که انجام دادم شستن چند روز یکبار توله سگ ولگرد بود که در صحنه هایی از فیلم دنبال بازیگران کودک و نوجوان می افتاد و با اونها همراه می شد ، واقعیت اینکه هم یه خورده ترس از سگ داشتم هم چون مذهبی هستم احساس می کردم کل جونم نجس می شه ، ولی احساس می کردم شستن سگ هم باعث رشد من میشه هم اینکه سگ بیچاره و ولگردی بود و بعد شسته شدن واقعا تمیز می شد و احساس می کردم حداقل در حق حیوان کار خیری کردم.»
ارسال نظر