جمشید گرگین؛ کسی که اولین نود سینمایی را ساخت
جمشید گرگین نخستین کسی است که در سالهای بعد از انقلاب، با ساخت برنامه پرطرفدار «سینما کمدی» نقد و تحلیل سینمایی را وارد تلویزیون کرد.
به گزارش پارس نیوز، جمشید گرگین نخستین کسی است که در سالهای بعد از انقلاب، با ساخت برنامه پرطرفدار «سینما کمدی» نقد و تحلیل سینمایی را وارد تلویزیون کرد. اواخر دهه۶۰ که تلویزیون فقط ۲ شبکه داشت و ساعات پخش برنامههای آن ۲ شبکه هم محدود بود، با راهاندازی این برنامه که موضوعش نقد و بررسی ژانر کمدی بود، تحلیل سینمایی را وارد تلویزیون کرد و دست بر قضا مورد توجه منتقدان و مخاطبان تلویزیونی هم قرار گرفت.
سابقه فعالیت هنریاش به دهه ۵۰ و بازی در فیلم سینمایی «صدای صحرا» و سریال «آتش بدون دود» به کارگردانی نادر ابراهیمی مربوط میشود بعد از موفقیت سینمای کمدی برنامههای دیگری در ژانرهای مختلف سینما تولید کرد و روی آنتن فرستاد، اما مثل بسیاری از هنرمندان دهه ۶۰ آرامآرام به خاطرهای در ذهن طرفدارانش تبدیل شد. جمشید گرگین در سالهای اخیر و در شرایطی که مدام از فقر مجری مسلط به سینما در تلویزیون گلایه میشود کاملا از تلویزیون دور شده است.
او میگوید سالها قبل با الگوبرداری از برنامه فردوسیپور، طرح ساخت برنامه نود سینمایی را به مدیران شبکه یک تلویزیون داده، اما سالها بعد فریدون جیرانی برنامهای با همین مختصات را با نام «هفت» در شبکه سوم اجرا کرد. خاطرات جمشید گرگین، مجری و بازیگری که ساخت چندین برنامه ماندگار رادیو و تلویزیون در کارنامه هنریاش دیده میشود و این روزها حسابی از تلویزیون فاصله گرفته را بازخوانی کردهایم.
آقای گرگین، شما در تعداد زیادی فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی ایفای نقش کردهاید، چرا یکباره از صحنه سینما و تلویزیون دور شدید؟
جامعه امروز ما به هنرمندان جوان که عمدتا از چهرههای محبوب سینما هستند اقبال بیشتری نشان میدهد و بیشتر دوستشان دارد، به همین دلیل کمتر میبینیم که هنرمندان مطرح اما پا به سن گذاشته را سوپراستار خطاب کنند ولی مدام از بازیگران جوان ستایش میکنند و اسپانسرها به آنها روی خوش نشان میدهند.
جامعه امروز ما جوان پسند است یا مدیران صدا و سیما و متولیان سینما؟
ماجرای جوانپسندی در دولت اصلاحات اتفاق افتاد و در دهه70 موج ورود هنرمندان جوان به سینما و تلویزیون به راه افتاد. بیشتر فیلمنامهها برای بازیگران جوان نوشته میشد و تلویزیون هم از این روند تبعیت کرد. مدیران صدا و سیما بعد از مدتی جای خودشان را به افراد جدید دادند اما قانون نانوشته سپردن امور به جوانها به قوت خودش باقی ماند. بازیگران میانسال و کهنسال هم در حاشیه قرار گرفتند و نقش اصلی را در پیش بردن درام نداشتند. این روند هنوز هم ادامه دارد و تعداد فیلمها یا سریالهایی که بازیگران باتجربه محور داستان باشند بسیار اندک است.
شاید یکی از دلایل کمرنگ شدنم در سینما و تلویزیون این است که ترجیح میدهم در هر کاری حضور نداشته باشم و تأثیرگذاری نقش در پیش بردن درام برایم بسیار مهم است. از خودم انتظاری دارم که تماشاگر معمولی ندارد اما مخاطب صاحب اندیشه و اهل هنر انتظار دارد وقتی بعد از سالها جلوی دوربین ظاهر میشوم تفاوتی با جمشید گرگین دهههای قبل که «سینما کمدی» و برنامههایی با ژانرهای متفاوت را اجرا میکرد داشته باشم. اگر الان مقابل دوربین تلویزیون بنشینم و بگویم چارلی چاپلین در فلان سال به دنیا آمد دیگر برای مخاطب جذاب نیست. من چنین برنامهای را سالها قبل اجرا کردم و دست بر قضا مورد پسند مخاطبان هم قرار گرفت اما چهره یک مجری کهنسال طرفدار زیادی ندارد.
دلیل کمرنگ شدن شما سن و سالتان است یا مناسبات حاکم در سینما و تلویزیون با 2 دهه قبل فرق کرده؟
به کم شدن طرفداران هنرمندان باتجربه اعتقاد دارم و در عین حال به تأثیرگذاری نقش هم عمیقا باور دارم. هر گاه تهیهکننده یا کارگردان تماس میگیرد نخستین پرسش من این است که این نقش چقدر در فیلم یا سریال مؤثر است؟ یا اگر این نقش حذف شود به موضوع فیلمنامه لطمه وارد میشود یا نه؟ طبعا اگر بود و نبود آن کاراکتر در فیلم یا سریال تأثیر چندانی نداشته باشد با آن پروژه همکاری نخواهم کرد.
همه کارهای شما این ویژگی را داشته است؟
شاید همه کارهایم چنین خاصیتی را نداشته باشد. انسانها هر چه پا به سن میگذارند خردهگیرتر میشوند و گاهی به کارهایی که در گذشته انجام دادهاند فکر میکند. وقتی بهعنوان تهیهکننده ارشد رادیو وتلویزیون به گذشته فکر میکنم به این نتیجه میرسم کاری نبوده که از اجرایش شرمنده باشم و این را با سرافرازی میگویم.
شما برادر ایرج گرگین، یکی از بنیانگذاران رادیو هستید و کارتان را با رادیو شروع کردید. این نسبت فامیلی چقدر در گرایش شما به سمت رادیو و تلویزیون و ورود شما به هنر تأثیر داشت؟
با کمال افتخار میگویم برادر ایرج گرگین هستم و ایشان معلم من بود. در طول زندگی همواره تحتتأثیر ایرج بودم و سعی کردم جا پای او بگذارم اما ورودم به عرصه هنر با وساطت برادرم نبود. من زمانی وارد رادیو شدم که ایرج برای ادامه تحصیل به آمریکا رفته بود. در غیاب او برنامهای برای رادیو ساختم به نام «چشمانداز» و زمانی که متوجه شد برایم نامه نوشت و گفت از نبودن من استفاده کردی. ایرج دوست نداشت وارد این عرصه شوم مبادا که بگویند فلانی برادرش را به مدیران رادیو سفارش کرده است. بعد از اجرای برنامه چشمانداز به شبکه یک رادیو رفتم و از بیستسالگی کارم را بهطور حرفهای در رادیو شروع کردم. پیش از برنامه چشمانداز هم گزارشگر برنامه «شما و تلویزیون» بودم که ژاله کاظمی اجرا میکرد.
اگر ایرج گرگین نبود پای شما به رادیو باز میشد؟
شاید اگر پدر یا برادر بزرگترم نجار بودند من هم نجار میشدم چون آنها همیشه برایم الگو بودهاند و در زندگی از آنها الهام گرفتهام. دوست داشتم جا پای ایرج گرگین بگذارم چون دیدم در کار رسانه چقدر تاثیرگذار هست و در بین همکارانش مقبولیت دارد.
البته برای ورود به سینما الگوی مشخصی نداشتید و برحسب یک اتفاق در فیلم نادر ابراهیمی بازی کردید.
من اتفاقی وارد سینما نشدم و سالها در این زمینه مطالعه کردم. به عنوان دانشجوی دانشکده هنرهای زیبا در انتظار ورود به عرصه نمایش بودم در آن سالها موضوع برنامههای رادیویی من سینما و هنر بود و دانشجوی دانشکده تئاتر بودم. ژیمناستیک یکی از واحدهای درسی ما در دانشکده بود، چون یک بازیگر علاوه بر فن باید تناسب اندام میداشت. یک روز سر کلاس ژیمناستیک بودم که معلم به من گفت یک نفر آمده و با تو کار دارد. وقتی به در سالن ژیمناستیک دانشکده رسیدم نادر ابراهیمی را دیدم.
در آن دیدار آقای ابراهیمی درباره سناریویی به نام صدای صحرا با من صحبت کرد و گفت آمدهام از شما دعوت کنم در فیلم من بازی کنی. نادر ابراهیمی را به واسطه رمانهایی که نوشته بود میشناختم و ایشان هم مرا به واسطه کارهایی که در رادیو و تلویزیون انجام داده بودم میشناخت. بعد از این ملاقات از فرط خوشحالی به کلاس ژیمناستیک برنگشتم و یک گوشه نشستم و فیلمنامه را خواندم. فیلمنامه قصه رمانتیکی داشت و برایم جذاب بود، به همین دلیل با صدای صحرا وارد سینما شدم.
از اینکه از رادیو فاصله گرفته و یک چالش تازه را تجربه میکردید احساس رضایت داشتید؟
احساس رضایت داشتم اما بدون تعارف بگویم که فیلمنامه قصه جذابی داشت ولی از ساختار درستی برخوردار نبود. نادر ابراهیمی در زمینه کارگردانی سابقه چندانی نداشت اما در این فیلم با بازیگران مطرحی مثل منوچهر فرید، ژاله علو، سعید امیر سلیمانی و جمشید مشایخی کار کرد و من با این بزرگان همبازی شدم. بعد از این فیلم تعلق خاطر خاصی به جمشید مشایخی پیدا کردم. فیلم صدای صحرا در گنبد کاووس ساخته شد و ما در یک چادر زندگی میکردیم و تخت من و استاد مشایخی در یک چادر بود.
وقتی غروب میشد حوصلهمان سر میرفت و با جمشید مشایخی و سعید امیرسلیمانی قایم باشک بازی میکردیم. از آن به بعد و برای زندهشدن خاطره قایم باشکبازی در گنبد کاووس، هر وقت ایشان را میدیدم میگفتم آقای مشایخی سکسک. یکبار در یکی از برنامههای رادیویی که بهطور زنده اجرا میکردم آقای مشایخی را بهعنوان رئیس هیأت داوران یکی از جشنوارههای تئاتری روی خط آوردم و بعد از سلام و احوالپرسی گفتم آقای مشایخی سکسک و بعد از اینکه ماجرا را برای مخاطبان توضیح دادم حسابی با هم خندیدیم. به واسطه شباهتی که با جمشید مشایخی داشتم، گاهی اوقات عدهای که در کوچه و خیابان مرا میدیدند میگفتند سلام آقای مشایخی، من هم به آنها میگفتم من جمشید مشایخی نیستم اما ای کاش میتوانستم جای ایشان باشم.
حرف ناگفتهای دارید که حالا بخواهید با جمشید مشایخی در میان بگذارید؟
میخواهم به او بگویم جمشید عزیز همانطور که سالها پیش در اوقات فراغت و اطراف چادرها با هم قایمباشک بازی میکردیم، تو چشم میگذاشتی و من قایم میشدم و من چشم میگذاشتم و تو قایم میشدی حالا در جهانی دیگر چشم بگذار و من خواهم آمد اما آمدنم دست خودم نیست.
شما ازجمله بازیگرانی هستید که دوران متفاوتی را در تلویزیون تجربه کردهاید؛چه در دورهای که تلویزیون بهعنوان یک پدیده نوظهور طرفداران بسیاری داشت و چه در برههای که آرامآرام مخاطبان خودش را از دست میداد. بهنظر میرسد در سالهای بعد از انقلاب، سینما کارگردانهای بزرگی مثل اصغر فرهادی، عباس کیارستمی، ابراهیم حاتمیکیا، رخشان بنیاعتماد و حتی علی حاتمی را معرفی کرده و در این عرصه پیشرفت داشتهایم اما تلویزیون روند معکوسی را طی کرده و مخاطبان خودش را راضی نمیکند. فکر میکنید چرا تلویزیون نتوانست به موازات سینما پیشرفت کند؟
اینکه سینمای ایران در این چنددهه اخیر پیشرفت کرده اجتنابناپذیر است اما فراموش نکنید که 4دهه زمان مناسبی است که کشور در همه زمینهها پیشرفت کند. در سالهای ابتدایی بعد از انقلاب سریالهای فاخری مثل «سربداران»، «هزار دستان» و «کوچک جنگلی» ساخته شد اما بعدها کار قابل اعتنایی از تلویزیون پخش نشد. وقتی کارگردانهایی مثل اصغر فرهادی و سعید روستایی و برخی کارگردانهای نسل جدید کارهای درخشانی انجام میدهند معلوم است که سینما راه خودش را میرود. من از دیدن فیلم سرخپوست در جشنواره فیلم فجر شگفتزده شدم.
معتقدید که تلویزیون در زمینه تولید آثار فاخر و ماندگار از سینما عقب مانده است؟
تلویزیون در زمینه نمایش از سینما عقب مانده است. آن اعتنایی که به فیلمهای سینما میشود به سریالهای تلویزیونی نمیشود؛ البته سریالهایی مثل «خانه به دوش»، «اختاپوس»، «خانه قمرخانم» و... که قبل از انقلاب ساخته شدند از نظر ساختاری ایرادهای فراوانی داشتند اما مردم آنها را دوست داشتند چرا که اساس تلویزیون یک پدیده جدید بود و هر برنامهای از آن پخش میشد مورد اقبال مردم قرار میگرفت. تلویزیون به مرور زمان برای مردم تکراری شده چون نتوانسته با شبکههای اجتماعی و شبکههای ماهوارهای و موج گسترده رسانههای دیداری و شنیداری رقابت کند.
فکر میکنید به اندازه چند دهه قبل نویسنده و کارگردان خوب که بتوانند در تلویزیون تغییری ایجاد کنند داریم؟
بهنظرم خیلی بیشتر از سالهای گذشته نویسنده و کارگردان ماهر داریم که ترجیح میدهند در مدیوم سینما کار کنند. شاید به همین دلیل تلویزیون سکوی پرتاب کارگردانهای جوان به سینما بود. با اینکه تلویزیون مخاطب بیشتری دارد، بسیاری از کارگردانها نمیخواهند با تلویزیون کار کنند چرا که سینما تقریبا توسط بخش خصوصی اداره میشود و کارگردان استقلال عمل بیشتری دارد.
شاید دلیل دیگرش عملکرد ضعیف تلویزیون باشد.
من معتقدم تلویزیون هنوز هم مخاطب گستردهای دارد. هر روز تعداد قابل توجهی از مردم در مسابقات پیامکی برنامههای تلویزیونی شرکت میکنند و تلویزیون از این راه درآمد هنگفتی دارد. پس تلویزیون مخاطب خودش را دارد. البته فراموش نکنید که تلویزیون یک وسیله خانگی است و یک وسیله فرهنگی نیست، درحالیکه فیلم سینمایی یک کالای فرهنگی است که مردم آن را انتخاب میکنند و بابت تماشای آن پول میدهند و بلیت میخرند.
شما نخستین کسی هستید که با برنامه پرمخاطب سینما کمدی، سینما را وارد تلویزیون کردید. چرا این برنامه ادامه پیدا نکرد؟
بعد از ساخت سینما کمدی میخواستم با الگوبرداری از برنامه عادل فردوسیپور، برنامه نود سینمایی را بسازم و اجرا کنم. طرح این برنامه در گروه فرهنگ و ادب شبکه یک تلویزیون تصویب شد اما مدتی بعد دیدم آقای جیرانی در شبکه سوم برنامه هفت را اجرا میکند. بعد از این ماجرا دنبال ساخت کارهایی با موضوع سینما نرفتم.
چرا تلویزیون از عوامل سینما برای ساخت برنامههای سینمایی استفاده نمیکند؟
برای مدیران صداوسیما مهم نیست که یک برنامه سینمایی را به هنرمندی بسپارند که مردم هم دوستش دارند. بهنظرم همهچیز تحتتأثیر ارتباطات قرار گرفته است و شاید من این ارتباطات را ندارم. شاید هم فردی مثل من مورد پسندشان نیست و ما را فراموش کردهاند. البته هیچ اعتراضی ندارم چون در این چند سال اخیر چندین بار برای حضور در کارهای مختلف با من صحبت کردند و خودم تشخیص دادم در این پروژهها نباشم چون همانطور که گفتم آن نقش و کاراکتر تأثیرگذار نبوده است.
شما رشتههای مختلف ورزشی را هم تجربه کردهاید. هنوز هم در 68سالگی ورزش میکنید؟
من عاشق ورزش بودم و هستم. دروازهبان فوتبال بودم و سالها تنیس بازی میکردم. سالها قبل تنیس را یک رشته ورزشی اشرافی میدانستند و من بعد از مذاکره با مدیران صداوسیما، پخش مسابقات تنیس را به تلویزیون آوردم و خودم هم گزارش میکردم. سالها کوهنوردی میکردم و بسکتبال هم بازی میکردم. الان هم بیشتر پیادهروی میکنم.
بیشتر در چه مسیرهایی راهپیمایی میکنید؟
سالها قبل ساعت 6صبح برای پیادهروی و کوهنوردی به دربند و آبشار دوقلو میرفتم اما حالا خلوتی ولنجک را ترجیح میدهم.
به شهاب حسینی گفتم فقط بازی کن
حضور سوپراستارها در برنامههای تلویزیونی و ظاهر شدن آنها در مقام مجری مسابقات سرگرمکننده با واکنشهای متفاوتی همراه بوده است. عدهای بر این باورند که تلویزیون برای جذب مخاطب به بازیگران مطرح سینما متوسل شده و عدهای دیگر مناسبات اقتصادی را در این رویه دخیل میدانند. جمشید گرگین که سالها بهعنوان مجری و بازیگر با تلویزیون همکاری کرده معتقد است بازیگران پرطرفدار نباید چنین اشتباهی را مرتکب شوند و کار را هم باید به کاردان سپرد.
این روزها شاهد موج ورود بازیگران مطرح سینما به تلویزیون و اجرای مسابقههای سرگرمکننده هستیم. چقدر موافق ورود سوپراستارها به این عرصه هستید؟
بهنظرم بازیگرانی که وارد این عرصه شدهاند میتوانند در حرفه خودشان بسیار مؤثرتر باشند. وقتی کار برخی بازیگران در تلویزیون را میبینم به این نتیجه میرسم که اجرا چقدر کار دشواری است. پخش شدن تصویر از تلویزیون و دیده شدن از سوی مردم خیلی مورد توجه قرار میگیرد اما زمانیکه ما اجرا میکردیم تا این حد خودشیفته نبودیم و دنبال پخش شدن تصویرمان از قاب تلویزیون نبودیم.
البته بحث اقتصادی در این ماجرا دخیل است و بازیگران مطرح مورد حمایت اسپانسرهای تلویزیونی قرار میگیرند؛ این رویه در خیلی از کشورهای دنیا یک اتفاق عادی است. حضور سوپراستارها در برنامههای تلویزیونی نوعی آگهی بازرگانی است و به شخصیت و کاراکتر هنرمند بستگی دارد که در این مقام ظاهر شود یا نه. برخی بازیگران به مبلغی که از اسپانسر میگیرند فکر میکنند و برخی محبوبیت و مقبولیت بین مردم برایشان مهم است.
وقتی مخاطب بازیگر محبوبش را به راحتی از قاب تلویزیون تماشا کند، شوق دیدنش روی پرده سینما را خواهد داشت؟
من خودم به این مسئله مبتلا بودهام و مخاطب نمیدانست بهعنوان گوینده و مجری مرا بپذیرد یا بهعنوان بازیگر. در دورهای برنامه سینما کمدی و سریال کوچک جنگلی که در آن بازی کرده بودم بهطور همزمان پخش میشد و بهنظرم این رویه در درجه اول باعث افت بازیگر میشود. یکبار به شهاب حسینی که در تلویزیون برنامه اجرا میکرد گفتم من این اشتباه را مرتکب شدهام تو از بین اجرا و بازیگری یکی را انتخاب کن. شهاب حسینی یا خودش تدبیر داشت و یا به توصیه من، اجرا را کنار گذاشت و به یکی از پرافتخارترین بازیگران سینمای ایران بدل شد
ارسال نظر