به گزارش پارس نیوز، سامان احتشامی با انتشار این عکس نوشت: نوروز شصت و یک همراه بابا هوشنگ... اینجا کوه هاى نزدیک خونمونه... ما شهر زیبا میشستیم و کوههاى کن و سرلوقون یا شهرانه ... این تى شرت رو پسر عمه ى بابام ممد آقا از آلمان واسم فرستاده بود و آخر کلاس بوده حتما اون موقع... جلو موهامو میزدم از رو کنجکاوى... این کیفه که رو دوش بابا بزرگ خدابیامرزمه حدودا بیست سال ما باهاش کوه رفتیم،استخر رفتیم،مدرسه نرفتیم،مامانم باهاش دانشگاه هم رفت،...یادش به خیر بابا هوشنگ آدم حسابى بود...ازخرداد بیست و سه سال پیش روحش شاده حتما...اول راهنمائى بودم سر کوچه پیتزائى وا شده بود ،باباهوشنگ گفته بود حسین آقا(پیتزا فروش)بچه ى من (که من نوه اش بودم)هر موقع خواست غذا بخوره عیب نداره من میام حساب میکنم...منم مرام گذاشتم کل کلاسو که شصت و یک نفر بودیمو بُردم پیتزا دادامو به بابا بزرگم نگفتم ...ببینین چگونه بود که ساااال بعدش بابا هوشنگ سر سفره گفت:سامان پول شصت و یک پیتزا واسه یه وعده زیاده...همین و بس...یک سال حسین آقا به روى بابا هوشنگ نیاورده بود... یه پیتزا دادیم یه سال تحصیلى مبصر بودیم.

AndroidOnlineNewsImage (19)