به گزارش پارس نیوز، اعتقادی وجود دارد مبنی بر این‌که موسیقی فیلم، باید در هماهنگی کامل با صحنه‌های خود اثر سینمایی باشد و به اصطلاح سوار بر فیلم نباشد و از آن بیرون نزند. نظیر آنچه مکس استاینر در فیلم‌های بر باد رفته یا گنج‌های سیرامادره انجام داد یا آهنگسازی برنارد هرمن برای آلفرد هیچکاک در چند فیلم. هویت موسیقی‌های اینچنینی بستگی تام و تمام به دنیای خود فیلم دارد و اگر کسی اهل و متخصص موسیقی نباشد، نمی‌تواند آن را خارج از دنیای فیلم به‌خاطر آورد.

قصه های مجید

با این حال به نظر می‌رسد استثنائات این قاعده، برای دوستداران سینما و حتی اهل موسیقی فیلم، جذاب‌تر و هیجان‌انگیزتر باشد و موسیقی‌های فیلم بسیاری را به یاد می‌آوریم که خارج از دنیای فیلم و فارغ از جهان قصه و کاراکتر‌های اثر سینمایی به حیات خود ادامه دادند و ضمن پیوندی تماتیک با فیلم، هویتی یگانه و مستقل هم پیدا کردند. کاری که هنری منچینی برای انیمیشن پلنگ صورتی انجام داد، به قدری استقلال یافته که سال‌هاست به عنوان قطعه‌ای جذاب و شنیدنی، راه خود را می‌رود و حتی خیلی از مردم بدون تخصص در موسیقی می‌توانند با دهان هم، آن را بنوازند! موسیقی انیو موریکونه برای خوب بد زشت یا آهنگسازی نینو روتا برای پدرخوانده هم از این دست هستند و لایت موتیف و تم یادآوری بارز و مشخص و گوشنوازی دارند که در یاد و خاطره عشق فیلم‌ها و اهل موسیقی باقی است و جای محکمی در نوستالژی‌بازی آن‌ها دارد.

مجید انتظامی هم با وجود پایبندی به قاعده موسیقایی فیلم و آهنگسازی منطبق با اثر سینمایی، به قدری تم یادآور‌های تاثیرگذار و دلنشینی در کارهایش دارد که برخی موسیقی‌های فیلم‌هایش، هویتی مستقل هم پیدا کرده‌اند؛ آثاری که هم در هماهنگی کامل با فیلم و شخصیت‌های قصه قرار دارد و مخاطب بعدا با شنیدن آنها، بلافاصله یاد آن فیلم‌ها می‌افتد و هم فارغ از جهان فیلم، قابلیت شنیدن و لذت بردن دارند. انتظامی در بهترین آثار خود، کاری می‌کند که آن برچسب «فقدان فرمی منسجم» که بر پیشانی موسیقی فیلم وجود دارد، رنگ ببازد و مخاطبی که این موسیقی فیلم‌ها را به‌طور جداگانه هم می‌شنود، حظ شنیداری ببرد و حتی اگر قصه فیلمی که این موسیقی برای آن ساخته شده را هم نداند، می‌تواند با شنیدن این قطعات، داستانی را با آغاز، میانه و پایان، تخیل و در ذهن تداعی کند.

قصه های مجید

موسیقی «بایسیکل ران» همان‌قدر که موقع تماشای فیلم، ما را همراه رنجِ نسیم، پناهجوی افغان می‌کند، به‌طور جداگانه و در بازشنیدن‌های دیگر هم، جذاب است و به سبب تم برجسته و ترکیب سازهایش، می‌تواند مستقلا هم روی پای خود بایستد و روایتی دیگر از رکابزنی همیشگی ملت رنج کشیده افغانستان در گذر تاریخی پرحادثه باشد.

بزرگی کار انتظامی در «روز واقعه» به قدری است که انگار جهانِ عبدا... نصرانی بدون آن چیزی کم دارد و موسیقی، جلوه باشکوه‌تری به متن بهرام بیضایی می‌دهد، اما درعین حال عظمت این موسیقی، هویتی مستقل هم به آن بخشیده است و فارغ از قصه فیلم، می‌تواند موجب همذات‌پنداری و تداعی ذهنی افراد دیگری باشد که در خیالی اندوهناک، عزمِ هر صحرای ترک خورده را می‌کنند، برای پاسخگویی به ندایی یاری‌طلب، اما همه عمر دیر می‌رسند.

این حکایت موسیقی‌های از کرخه تا راین، آژانس شیشه‌ای، ناصرالدین شاه آکتور سینما و بوی پیراهن یوسف هم هست و شنیدن آن‌ها به‌دلیل لایت موتیف و تم یادآور برجسته، شنیدنی و تاثیرگذار است و ضمن یادآوری بلافاصله شخصیت‌هایی، چون سعید، حاج کاظم و عباس، میرزا ابراهیم خان عکاسباشی و دایی غفور و تداعی جهان آن فیلم‌ها، قصه‌های مستقلی هم از آن‌ها دریافت می‌شود که گواه هزارباره‌ای است بر استادی مجید انتظامی.

قصه های مجید

آرام‌تر از دریا

در میانه‌های یک فیلم ملودرام اشک برانگیز در ابتدای دهه ۷۰ صدای موسیقی مجید انتظامی یکباره تمام دنیای موسیقی آن سال‌ها را فتح می‌کند. یک ملودی آرام که با سوت نواخته شده است و در بستر یک موسیقی ارکسترال خیلی خوب نشسته است

مجید انتظامی آهنگساز با موسیقی متن فیلم «از کرخه تا راین» همچون یک چهره شناخته شده در دنیای بی‌رسانه دهه ۷۰ گل می‌کند. البته که این آلبوم هم برخلاف دیگر موسیقی متن فیلم‌های آن سال از سینما بیرون می‌زند و خیلی زود میان عامه مردم شنیده می‌شود، رادیو و تلویزیون هم در زمانه انحصار رسانه‌ای‌شان نقش به‌سزایی در شنیده شدن این موسیقی دارند. هر چند این تجربه‌های اولیه انتظامی نیست و پشت این اثر ۲۰ سال فعالیت موسیقایی نهفته است.

مجید انتظامی، اما خیلی زود از زیر سایه پدر بیرون آمده و در همان اوایل انقلاب که اولین تجربه سینمایی‌اش را با فیلم «سفر سنگ» امتحان می‌کند کمتر کسی می‌داند او فرزند آقای بازیگر سینمای ایران است. هر چند «از کرخه تا راین» خوب شنیده شد و به نوعی به امضای هنری او تبدیل شد، اما به باور بسیاری هنوز هم که هنوز است موسیقی او برای فیلم «بایسیکل‌ران» از ماندگارترین آثار موسیقی فیلم بعد از انقلاب است. استفاده درست از سازبندی، ریتم هیجانی و البته حماسی‌اش در سکانس به یادماندنی فیلم که قهرمان باید روی دوچرخه باشد و رکاب بزند و خوابش نبرد، همه و همه این سکانس را به یکی از ماندگارترین سکانس‌های سینمای ایران تبدیل کرده است، سکانسی که اغراق نیست بگوییم بدون موسیقی مجید انتظامی چیزی برای ماندگار شدن نداشت.

اولین سیمرغ جشنواره فیلم فجر هم در کارنامه کاری او به‌واسطه همین فیلم است. هر چند او بعد‌ها بار‌ها و بار‌ها نامزد شد و توانست سیمرغ جشنواره فیلم فجر را به خانه ببرد. محدوده فعالیت موسیقایی او هم محدود به سینمای آن سال‌ها نبود، در روزگار رونق تلویزیون در ایران هم رد ماندگار او در آثار تلویزیونی را می‌شود شنید، مهم‌ترین و
به یادماندنی‌ترینش موسیقی متن سریال «گرگ‌ها» ست. سریالی ماندگار در کارنامه کاری داوود میرباقری و البته تلویزیون ایران. موسیقی متن سریال‌های دیگری هم وجود دارد که نام مجید انتظامی را با خود یدک می‌کشد، سریال‌هایی همچون مردان آنجلس، کلاه پهلوی و شیخ بهایی. اما در این حوزه سریال گرگ‌ها همچون موسیقی ماندگاری دارد.

برای نسل خاطره‌باز دهه ۶۰ هم تیتراژ سریال «بچه‌های کوه آلپ» ماندگار است، اثری که تا سال‌های سال کسی گمان نمی‌کرد ساخته مجید انتظامی است هر چند همه با شنیدن آن تکنوازی سنتور در میانه‌های تیتراژ به رگه‌های شرقی موسیقی پی برده بودند.

هر چند همچنان مجید انتظامی را آهنگساز فیلم می‌دانند، اما گستره فعالیت موسیقی او فراتر مدیوم تصویر است، هر چند آثار بیرون از حوزه سینمایی او آنچنان که باید قدر ندید و خوب شنیده نشد. اما یک آلبوم مستقل در اواخر دهه ۷۰ از او توانست توانایی‌های او را بیرون از حوزه سینما به رخ بکشاند.

قصه های مجید

«آرام‌تر از دریا» یک آلبوم موسیقی اینسترومنتال از او بود که در دوره شکوفایی موسیقی پاپ آن سال‌ها هم توانست خوب شنیده شود. آنچه مشخص است این‌که مجید انتظامی جست‌وجویش را در حوزه موسیقی از کودکی آغاز کرد و اگر کوله‌بار تجربه‌های ۵۰ ساله‌اش را باز کنیم، رد جست‌وجو‌های بی‌وقفه اش را می‌بینیم که برای یافتن پاسخ پرسش‌های بزرگ، چه کرده و به کجا‌ها رفته است. موسیقی سرزمین ما، به تقلای ۶۰ ساله انتظامی مدیون است و این آوا‌های اوست که زندگی ۴۰ ساله پس از انقلاب ما را، شنیدنی‌تر کرده است.