ستارههایی که به دلایل عجیب بازیگر شدند
هر کسی برای کارهایی که انجام می دهد، دلیلی دارد. به عنوان مثال بعضی ها به دلیل علاقه ای که دارند وارد حرفه بازیگری می شوند، در حالی که برخی دیگر به دلایل مختلفی چون فقر یا حتی اختلالات روانی این حرفه را انتخاب می کنند. در هر صورت همین دلایل باعث شده که ستاره های زیادی متولد شوند.
به گزارش پارس نیوز، هر کسی برای کارهایی که انجام می دهد، دلیلی دارد. به عنوان مثال بعضی ها به دلیل علاقه ای که دارند وارد حرفه بازیگری می شوند، در حالی که برخی دیگر به دلایل مختلفی چون فقر یا حتی اختلالات روانی این حرفه را انتخاب می کنند. در هر صورت همین دلایل باعث شده که ستاره های زیادی متولد شوند. اگر دوست دارید با دلایل عجیب ستاره ها برای ورود به عرصه بازیگری آشنا شوید، در ادامه مطلب همراه مان باشید.
به صدای امیلی بلانت در «بازگشت مری پاپینز» نگاه نکنید، امیلی در دوران کودکی و نوجوانی اش از لکنت شدیدی رنج می برد. او خودش اعتراف می کند: «من توانایی تلفظ مصوت ها را نداشتم، حتی اسم خودم را هم به سختی تلفظ می کردم. من در دوران کودکی دوست داشتم که مدام حرف بزنم، سوال بپرسم اما نمی توانستم و همین موضوع مرا به شدت آزار می داد. هیچوقت فکر نمی کردم که بتوانم در مقابل کسی بنشینم و ساعت ها حرف بزنم اما بعدها به پیشنهاد مشاورم تصمیم گرفتم که بیشتر با مردم در ارتباط باشم، از این رو در تئاتر مدرسه ثبت نام کردم و در کمال ناباوری توانستم خیلی راحت و روان صحبت کنم.» ورود به تئاتر نه تنها لکنت زبان امیلی بلانت را درمان کرد، بلکه باعث شد که او به بازیگری علاقمند و رفته رفته تبدیل به یک ستاره شود.
مایکل شنون
مایکل شنون بازیگری را به هدف شناخت دیگران آغاز کرد. به گفته خودش: «من از اطرافیانم آزارهای زیادی دیده ام، از این رو دوست داشتم که با آنها بیشتر در ارتباط باشم. در واقع من بازیگری را انتخاب کردم تا بتوانم در نقش های مختلف ظاهر شوم و به دور از خود واقعی ام آزادانه تر با مردم حرف بزنم. بازیگری به من این فرصت را داد تا از زاویه دیدهای مختلف به اطرافیانم نگاه کنم. من دوست داشتم بدانم که مردم در موقعیت های مختلف چه عکس العمل هایی از خودشان نشان می دهند یا این که چگونه با مشکلات شان کنار می آیند. اگر چه نمی توانم جای آنها باشم اما همین که در نقش آنها بازی کنم هم برایم کافی و لذت بخش است.»
ویل اسمیت
ویل اسمیت به دلیل یکی از زخم های روحی که در گذشته خورده، بازیگری را انتخاب کرد. او از شکستی که در زندگی اش خورد درس گرفت و سعی کرد از آن به عنوان پله ای برای موفقیت های آتی اش استفاده کند. او می گوید: «زمانی که من 15 سال داشتم، زنی که عاشق اش بودم به من خیانت کرد. از همان زمان بود که تصمیم گرفتم تبدیل به یک آدم موفق و بزرگ شوم. البته این اتفاق نه تنها منجر به پیشرفت شغلی من شد، بلکه باعث شد که من برای بهبود شخصیت خودم هم تلاش کنم. من سعی کردم که هیچوقت در دام خیانت نیافتم.» ویل اسمیت برای داشتن یک رابطه عاطفی ایده آل، حرفه بازیگری را آغاز کرد و تبدیل به یک ستاره شد، عجیب نیست؟!
کریستین بیل
شاید از نظر شما کریستین بیل در حال حاضر یک فرد موفق باشد اما همیشه این گونه نبود. اگر چه او اکنون پیشنهادهای کاری زیادی دارد اما در گذشته به دلیل بیکاری مجبور شد که بازیگری را که تنها پیشنهاد کاری اش در آن زمان بود، انتخاب کند. به گفته او: «من بازیگری را به دلیل نیاز مالی ام انتخاب کردم. در آن زمان خانواده من وضع مالی خوبی نداشت، از این رو مجبور شدم که وارد این حرفه شوم و کسب درآمد کنم. در واقع من گزینه دیگری برای انتخاب نداشتم و از سر اجبار وارد این حرفه شدم. در آن زمان من تنها 11 سال داشتم اما خیلی زود فهمیدم که به این رشته علاقه دارم و در نتیجه با انگیزه بیشتری آن را دنبال کردم.»
کرا نایتلی جزو ستاره هایی ست که از دوران کودکی وارد حرفه بازیگری شد. دلیل ورود او به این حرفه، نه علاقه شخصی، بلکه مشکل خوانش پریشی اش بود. خوانش پریشی یک معلولیت آموزشی ست که موجب اختلال در روان خوانی یا درک مطلب می شود. این ناتوانی می تواند خود را به شکل یک مشکل در واج خوانی، رمزگشایی، دیکته، مهارت شنوایی، حافظه کوتاه مدت یا نامگذاری سریع آشکار کند. او می گوید: «من به خاطر مشکلم، مجبور شدم که در سن 3 سالگی بازیگری را آغاز کنم. من به پدر و مادرم قول دادم که این مشکلم را حل کنم، از این رو نقش های متفاوتی که به من پیشنهاد می شد را قبول می کردم. من به تدریج با حفظ کردن دیالوگ هایی که باید اجرا می کردم، توانستم بر خوانش پریشی ام غلبه کنم. من خیلی خوش شانس بودم زیرا نه تنها بر اختلالم غلبه کردم، بلکه تبدیل به یک ستاره در این حرفه نیز شدم.»
تام هیدلستون
تام هیدلستون فردی تحصیل کرده از دانشگاههای لتون و کمبریج است. او خانواده مرفه ای دارد اما پدر و مادرش، زمانی که او در حال تحصیل در دانشگاه بود، از هم جدا شدند. در دوران جوانی، طلاق پدر و مادرش ضربه روحی شدیدی به او وارد کرد، از این رو او تصمیم گرفت که حرفه بازیگری را برای تخلیه ناراحتی اش انتخاب کند. او می گوید: «من در آن زمان به شدت ناراحت و عصبی بودم. بازیگری این فرصت را برای من فراهم کرد تا بتوانم در جایی امن، احساساتم را بروز دهم. به عقیده من، ما باید به دنبال کارهایی باشیم که خوشحال مان می کند. من خوشبختم که می توانم از طریق کارم تجربه های مختلفی و به تبع زندگی شادتری داشته باشم.»
اما استون
اما استون در مصاحبه ای با مجله «Rolling Stone» اعتراف کرد که از بچگی دچار اضطراب شدید است. اضطراب او در کودکی به حدی رسیده بود که نه می توانست به مدرسه برود، نه حتی به خانه دوستانش. او مدام فکر می کرد که اتفاق بدی در حال رخ دادن است. او روش های مختلفی را برای مقابله با اضطراب اش به کار گرفت، از نوشتن گرفته تا معاشرت با دیگران اما در نهایت متوجه شد که بازیگری تنها راه درمان تنش و اضطراب اوست. او می گوید: «من در بازیگری توانستم احساسات و افکارم را کنترل کنم. من باید یاد می گرفتم که در لحظه زندگی کنم و این کار از استرس من می کاهید.» خیلی طول نکشید که اما استون متوجه شد که به بازیگری علاقه زیادی دارد و آنقدر در این حرفه پیشرفت کرد که امروزه یکی از بهترین ستاره های سینمای هالیوود به شمار می رود.
چادویک بوزمن
چادویک بوزمن فیلم نامه نویس و نمایش نامه نویس است. به گفته خودش، او هیچگاه قصد بازیگری نداشته است: «من به عنوان یک فیلم نامه نویس، به دنبال راهی برای برقراری ارتباط موثرتر با بازیگرها بودم، از این رو تصمیم گرفتم که خودم وارد این حرفه شوم تا آنها را بهتر درک کنم. زمانی که مردم از من شغلم را می پرسند، من به آنها نمی گویم که بازیگرم. بازیگر کسی ست که منتظر پیشنهادهای دیگران می شود، اما من یک هنرمند که برای بیان خودم نیازی به اجازه کسی ندارم. من می نویسم و خودم را بیش از بازیگر، یک نویسنده می دانم. من فهمدیم که بدون شناخت بازیگری، نمی توانم یک فیلم نامه نویس خوبی باشم، از این رو بازیگری را آغاز کردم و خوشبختانه در این حرفه هم به خوبی درخشیدم.»
ارسال نظر