چرا سریال روزی روزگاری ماندگار شد؟
محمود پاکنیت اعتقاد دارد وقتی یک سریال خوب از کار درمیآید که دستاندرکاران آن، از کار لذت ببرند و این را به تماشاگران هم انتقال دهند؛ این بازیگر، رمز موفقیت «روزی روزگاری» را در همین ویژگی میداند.
محمود پاک نیت، بازیگر، شامگاه جمعه (۱۸ تیر)، مهمان برنامه «پرانتز باز» رادیو نمایش بود و توضیحاتی را درباره لهجهها و گویشهایی که در آثار مختلف از جمله سریال «روزی روزگاری» داشت مطرح کرد.
در ابتدای این گفتوگو، مجید واشقانی، مجری پرانتزباز، ضمن اشاره به موضوع برنامه که در مورد گویشها و لهجههای مختلف بود، بازی خاطرهانگیز پاکنیت در سریال موفق «روزی روزگاری» را یادآور شد و در ادامه از او خواست تا از تجربههایش بگوید.
محمود پاکنیت در پاسخ توضیح داد: «در رابطه با سریال «روزی روزگاری» و ماندگاری آن نکتهای را همه جا گفتهام و آن هم این است که به نظر من عواملی که کار میکردند از نویسنده و کارگردان که امرالله احمدجو بود تا فرهاد فخرالدینی که موسیقی این کار را ساخت، تهیه کننده این اثر و همه عواملی که در آن بازی میکردند به این متن عشق میورزیدند. یعنی متنی بود که برای همه ما جذابیت خاصی داشت و هر لحظهای از آن را که بازی میکردیم خودمان هم لذت میبردیم. زمانی میشود این لذت را با تماشاگران تقسیم کرد که در وهله اول خود دست اندرکاران لذت ببرند؛ در غیر این صورت اگر سرسری کار میشد و به عنوان یک کاری که وظیفه است و باید به پایان و پخش برسد به آن نگاه میشد هیچوقت این بازدهی را نمیداشت. چنانکه در حال حاضر متاسفانه کمبود وقت برای نوشتن و فکر کردن کارگردان، کمبود وقت برای انتخاب عوامل و مواردی از این دست، همه باعث میشوند تا کارهایی را شاهد باشیم که احساس کنیم با دیدن آنها زمان زندگیمان را از دست دادهایم. به نظر من «روزی روزگاری» چون همه چیزش فکر شده و حساب شده بود و همه چیز سر جای خودش چیده شده بود، کار موفقی شد و کاری شد که هنوز هم وقتی پخش میشود تماشاگر از آن لذت میبرد.»
او درباره لهجه خود در این فیلم گفت: «لهجهای که من برای این کار انتخاب کردم بنا به خواسته کارگردان بود که گفت چون این شخصیت راهزن است، نمیخواهم که به هیچ قوم، شهر و طایفهای بر بخورد. بنابراین ما به خواست کارگردان، چهار لهجه را ترکیب کردیم. شیرازی، لری اطراف فارس، کازرونی و میمه اصفهان که خودمان در آن شهر بازی میکردیم. من از امرالله احمدجو که اهل میمه بود، خیلی چیزها یاد گرفتم. برای مثال قاچانک که در سریال استفاده میشد، به معنی پدرسوخته است. در نهایت، این لهجهها را با هم ترکیب کردیم و معجونی درست شد به نام لهجه سریال «روزی روزگاری» که حسام بیگ از آن استفاده میکرد.»
پاکنیت در پاسخ به این پرسش که آیا این کار سخت نبود، پاسخ داد: «سخت که بود اما من به دو لهجه وارد بودم چون متولد کازرون هستم و پدر، مادر و اقوام من کازرونی هستند. برای لهجه شیرازی هم من از سه سالگی در شیراز بزرگ شدم. من با لرهای اطراف فارس هم مدتهای طولانی کار کردم چرا که در مناطقی که زندگی میکردند تئاترهای عروسکی برای بچهها اجرا میبردیم. میمه هم که شهر امرالله احمدجو بود و او در لحظههایی که باید کمک میکرد.»
در ادامه این برنامه، نغمه دانش آشتیانی، کارشناس «پرانتز باز» با تاکید بر ارزشمند بودن خلق لهجهای که در این سریال صورت گرفته، پرسشی را مطرح کرد و آن اینکه: «با اعتراض مردم به لهجهها و گویشهایی که در آثار وجود دارد، این مساله در نهایت منجر به حذف زبان، گویش و لهجه نمیشود؟ چرا که رسانه به حیات برخی موضوعات کمک میکند و تلویزیون کم و بیش یک رسانه بیرقیب است.»
بازیگر سریال «پس از باران» پاسخ داد: «من گاهی اوقات به بعضی از عزیزانی که برای شهرهای مختلف و با لهجههای مختلف هستند حق میدهم، به این دلیل که به نظر من با لهجه کار کردن باید حساب شده باشد و همه چیز را در نظر گرفت. اینکه بخواهد به یک قبیله، طایفه یا یک قومی توهینی شود به نظر من و به نظر هر کسی غلط است. چون ما میخواهیم برای سرگرمی مردم از این لهجه استفاده کنیم و به یک قوم یا یک قبیله و لهجه خاصی توهین کنیم. ولی اگر حساب شده باشد و همه چیز آنطور باشد که باید؛ یعنی آنطور که برای تماشاگر قابل پذیرش باشد ، هیچوقت کسی اعتراض نخواهد کرد و کار مورد هجمه قرار نخواهد گرفت.»
دانش آشتیانی در ادامه با در میان گذاشتن این پرسش که: «آیا پروژهای بوده که در آن به لهجه و گویشی صحبت کنید که به آن آشنا نبوده باشید و با کمک مربی تمرین و اجرا کنید؟»، منتظر پاسخ پاک نیت شد.
محمود پاک نیت توضیح داد: «من در سریال «روشنتر از خاموشی» شخصیت شاه عباس را بازی میکردم و باید فارسی را با لهجه ترکی صحبت میکردم. چرا که حسن فتحی که نویسنده و کارگردان کار بود معتقد بود که هجاهای ترکی کشیده است. بعد از آن هم میخواستند روی این کار صدا بگذارند و آن را دوبله کنند اما صدای سر صحنه هم به عنوان صدای شاهد گرفته میشد. حسن فتحی من را که در عمرم به این لهجه صحبت نکرده بودم، مجبور کرد تا حتما این لهجه را تمرین کنم و یاد بگیرم. من مدتی که سر سریال «پس از باران» بودم که یک سال قبلتر از این کار بود، ترکی تمرین میکردم. حتی گریمور من که یک آقایی بودند و با همسرشان کار میکردند، ترک بودند و من میگفتم از صبح که میآیم با من ترکی صحبت کنید تا من یک چیزهایی را بفهمم و یاد بگیرم. در جایی از سریال «روشنتر از خاموشی» هم قرار بود که من به زبان ترکی حرف بزنم، در بخشهایی که مربوط به شوخیهای شاه عباس بود و یا میخواست به کسی فحشی بدهد، این را با زبان ترکی میگفت و دیگر با لهجه فارسی نبود. لهجه آن چیزی است که تماشاگر آن را بفهمد و درک کند. لهجه طوری است که به هر حال میرساند که این شخص برای مثال ترک است که فارسی سخن میگوید. من در آن کار این زبان را تمرین کردم و با هر سختی بود با لهجه حرف زدم. خداوند بهرام زند را رحمت کند که جای من دوبله کرد و خیلی هم تشکر کرد که اینطور درآمده است. او میگفت: من وقتی میخواهم با لهجه ترکی حرف بزنم، کلام من با فک شما دقیقا سینک میشود. البته قرار بود در ابتدا خودم بروم صحبت کنم اما من سر کاری بودم و نتوانستم این کار را دوبله کنم. بهرام زند که در این کار مسئول دوبلاژ هم بود خودش جای من صحبت کرد و خیلی هم خوب آن را درآورد.»
«پرانتزباز» به سردبیری و تهیهکنندگی مارال دوستی، جمعهها ساعت ۲۱ از گروه برنامههای مستند ترکیبی گروه نمایش در موزه سینما روی آنتن میرود.
ارسال نظر