جنگ رسانه ای ریاض و آنکارا؛ بُعد بیرونی رقابت میان آنها
مصطفی مطهری در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: واقعیت امر این است که نبرد رسانه ای میان ریاض و آنکارا نتیجه رقابت ادامه دار آنها در عرصه های سیاسی – هویتی – ژئوپلیتیکی با ماهیت نفوذ در مناطق مختلف از خاورمیانه تا شاخ آفریقا است.
نویسنده: مصطفی مطهری، دکترای علوم سیاسی و کارشناس مسائل شبه جزیره عربستان
جنگ رسانه ای میان ریاض و آنکارا پیش از آنکه علتی برای رقابت میان آنها باشد، معلولی از رقابت میان آنها در عرصه ها و میدان های مختلف رقابت است. در کلامی روشن تر اینکه رسانه به عنوان یک ابزار در کشاکش رقابت میان آنها، عاملی در جهت پوشش تبلیغی از مزیت های عملکردی خود در عرصه داخلی و خارجی از یکسو و برملا سازی نقاط ضعف و تخریب طرف دیگر در دو عرصه ذکر شده از سوی دیگر است. هر چند که این جنگ رسانه ای در مقاطعی نیز به اولویت اصلی و اولیه آنها در صحنه های رقابت تبدیل می شود و سیاستگذاری های هر یک از طرفین را در بازی تبلیغ و تخریب بازنمایی می کند اما عمدتاً یک بازوی کمکی در خدمت اهداف دیگر محسوب می شود تا راهبرد اصلی در رقابت میان آنها.
واقعیت امر این است که نبرد رسانه ای میان ریاض و آنکارا نتیجه رقابت ادامه دار آنها در عرصه های سیاسی – هویتی – ژئوپلیتیکی با ماهیت نفوذ در مناطق مختلف از خاورمیانه تا شاخ آفریقا است. از این رو در یادداشت پیش رو تلاش می شود بطور اجمالی به مبانی اصلی و قوام دهنده این رقابت تخاصم گرا میان آنها اشاره شود.
1- حوزه هویتی
سیاست خارجی هر کشور به واسطه تفکر و دیدگاه حاکم بر آن شکل می گیرد. به عبارت جامع تر اینکه تلاش برای کسب حداکثری منافع ملی و به تبع آن اجرای اهداف و برنامه های هدف گذاری شده در جهت نفوذ در مناطق مورد نظر، به نوعی دنباله رفتارهای قوام یافته ایدئولوژیک آن واحد سیاسی در عرصه خارجی و حوزه سیاست خارجی محسوب می شود. از این رو یکی از حوزه تضاد و رقابت میان ریاض و آنکارا، تعارض در عرصه ایدئولوژیکی است. بطوریکه عربستان سعودی به عنوان معرف جریان وهابیت و نظام سیاسی ترکیه به زعامت رجب طیب اردوغان با گرایشات نواخوانی در یک نقطه تقابل، از ارائه رویکرد های ایدئولوژیکی با هم قرار دارند. به واقع تلاش برای اثبات مطلوبیت ایدئولوژیکی مورد نظر از سوی هرکدام این دو کشور در جهت هژمونی گرایی، پایه های تقابل را در عرصه های دیگر رقم زده است. بدان معنا که در نگاه اول به نظر می رسد تفاوت ها و تعارضات عمدتاً در حوزه کسب منافع بیشتر از سوی هرکدام انگاره گذاری شده است، در حالیکه آبشخور عدیده رقابت های تعارض آمیز میان آنها به عرصه رویکردهای هویتی از موضوع باورهای ایدئولوژیک ختم می شود. چه بسا که موضوع قطر و رویارویی آشکار آنکارا در حمایت از قطر در برابر ریاض نمونه واضحی از تعارض ایدئولوژیکی در گرایشات نو اخوانی و وهابی است.
2- رقابت های منطقه ای
شایان به ذکر است که فعالیت های منطقه ای ریاض و آنکارا در نزدیک به یک سال اخیر از شکل رقابتی آن خارج شده و در جهت نفوذ بیشتر در مناطقی که با تداخل منافع همراه شده است عملاً به شکل نبردی تمام عیار در جهت حذف دیگری تغییر شکل داده است؛ در واقع تلاش برای حصول به هدف افزایش نقش منطقه ای ازسوی این دو ضلع رقابت، گویای روند تحصیل و تثبیت جایگاه خود از یکسو و حذف تمام و کمال دیگری از سوی دیگر است. از جمله مناطق مورد مناقشه در جهت نفوذ منطقه ای میان ریاض و آنکارا، شاخ آفریقا است. چرا که وضعیت بی ثبات سیاسی و امنیتی بعضی از واحدهای سیاسی موجود در شمال آفریقا از یکسو و نیازهای اقتصادی و مالی از سوی دیگر از جمله عواملی است که موجب شده تا ریاض و آنکارا به سمت راهبرد نفوذ در شاخ آفریقا گام بردارند. از این رو اختلافات راهبردی در عرصه رقابت های ژئوپلیتیکی میان ریاض و آنکارا موجب شده است تا آفریقا (لیبی و تا اندازه سودان) به محلی برای رویارویی نیابتی آنها از طریق نوابانشان تبدیل شود؛ بطوریکه ماحصل رقابت میان سعودی و ترکیه در کشوری چون لیبی به تداوم بی ثباتی ها و فریسایشی شدن نابسامانی ها منجر شده است؛ زیرا که فرجام عملی رقابت میان آنها در این کشور آفریقایی موجب شده است تا ارائه هرگونه راه حل جهت حل و فصل مناقشات در لیبی راه به جایی نبرد و منتفی محسوب گردد. بدان معنا که امنیت، ثبات و آرامش سامان سیاسی – اجتماعی لیبی در بازه زمانی کنونی، قربانی رقابت های ریاض و آنکارا شده است.
با این حال رقابت های عریان میان این دو کشور تنها به شمال آفریقا منتهی نشده است؛ بطوریکه ریاض در ذیل راهبرد هوشمندسازی رقابت میان آنکارا، سیاست تنوع رقابت در میدان های دیگر از جمله میدان مدیترانه شرقی را نیز سیاستگذاری کرده است. در واقع دلیل ریاض در جهت اولویت گذاری رقابت با آنکارا در مدیترانه شرقی هدف دو گانه نفوذ در عمق راهبردی ترکیه از یکسو و کسب منافع اقتصادی به واسطه کشف میدان های نفتی و گازی در جغرافیای مدیترانه شرقی از سوی دیگر است که دلالت بر درک محیطی ریاض از جغرافیای ترکیه و آسیب پذیری های بالقوه ای هستند که قادرند در هر زمان بر منافع و امنیت سرزمینی ترکیه نازل و وارد گردند. به همین سبب ریاض با نشانه گذاری این چالش های بالقوه و فراهم سازی بسترهای تبدیل آنها به یک تهدید بالفعل در جهت منافع خود در زمان مقتضی به خلق ایده میدان تهدید مدیترانه شرقی برای آنکار روی آورده است. واقعیت ماجرا از این قرار است که سعودی ها با اذعان به اینکه، ترکیه اختلافات دیرینه ای با یونان و قبرس دارد، برای تحت فشار قراردادن آن در دیگر میدان های رقابت، توسعه روابط با کشورهای ذینفع در مدیترانه شرقی را به یکی از اولویت های سیاست خارجی خود در عرصه رقابت با ترکیه تبدیل کرده اند. بنابراین ریاض با فعال سازی دستگاه سیاست خارجی خود در عرصه افزایش تعاملات دیپلماتیک، نظامی، تجاری و اقتصادی با کشورهایی چون یونان و قبرس که چالش تاریخی – هویتی با ترکیه دارند، در شرایط فعلی قادر خواهد بود زمینه های انزوای ترکیه را در محیط پیرامون قلمرو جغرافیایش را فراهم آورد و در آینده نیز آنها را قادر خواهد ساخت تا با استفاده از این ابزار مهم به کنترل میدان بازی در رقابت با آنکارا بپردازند.
3- تبیین الگوی نظم منطقهای
اصرار بر دیکته الگوی مورد نظر در ارائه نظم منطقه ای و هژمونی گرایی، تعارضات میان ریاض و آنکارا را به منازعه غیر مستقیم در عرصه های میدانی در محورهای مختلف منطقه ای تبدیل کرده است؛ بطوریکه داعیه رهبری منطقه ای با تکیه بر گزاره های اسلامی – عربی از یکسو و در اختیار داشتن نمادهای اسلامی و استفاده از آنها به عنوان ابزاری در جهت حقانیت خود بر دیگر قدرت منطقه ای از جمله ترکیه از سوی دیگر، به عاملی تبدیل شده است تا سعودی درصدد تحمیل خواسته و مطالبات خود در عرصه منطقه ای بر دیگر مدعیان و رقبا باشد. به اضافه اینکه در این مسیر علاوه بر منابع ذکر شده در جهت ترغیب و تشویق دیگران به قبول رهبری منطقه ای سعودی، راهکار استفاده از پترودلارهای نفتی و تطمیع مالی نیز نقش مهمی در پیشبرد اهداف منطقه ای سعودی ایفا می کند.
از سوی دیگر نیز آنکارا در سال های اخیر با استعانت به راهبردهایی چون عمق استراتژیک(حمله سوریه و حمایت از تروریست های تکفیری) و سیاست های نوعثمانی گری، به دنبال احیای رویای امپراتوری (عثمانی) در شمایلی نو در زیر پرچم رهبری ترکیه است. بنابراین در الگوی منطقه ای آنکارا در جهت هژمونی گرایی با هدف افزایش نقش منطقه ایِ، همزمان تعامل و تعادل از یکسو و ارعاب از طریق فعالیت فیزیکی مستقیم از سوی دیگر قابل پیگیری می باشد؛ مانند آنچه در سوریه در حال وقوع است که وجوهی از تعامل و ارعاب را می توان در آن دید.
4- از همگرایی خفیف تا واگرایی عمیق
ریاض و آنکارا اگر چه در مسائل منطقه ای در دهه های گذشته همکاری ها و همگرایی هایی با هم داشتند اما با این حال متحد راهبردی یکدیگر به شمار نمی آمدند. بطوریکه علیرغم اختلافات در سطوح منطقه ای به دلیل نوع روابط، هر کدام از طرفین تلاش می کردند تا از هرگونه سایش و اصطکاک میان خود جلوگیری به عمل بیاورند؛ بنحویکه حتی از آشکار کردن اختلافات نیز خودداری می کردند. اما این رویکرد کم اهمیت جلوه دادن اختلافات با یکدیگر و دور نگه داشتن آن از رسانه ای شدن از سوی هر دو طرف تا سال 2013 ادامه پیدا کرد. به عبارت جامع تر اینکه از سال 2013 دیوار رفتار کجدار و مریز در سطوح روابط میان دو طرف فرو ریخت و روندهای واگرایانه در روابط ریاض و آنکارا کلید خورد، اما در عمل، واقعیت تعارضات میان دو طرف که خالق بسترهای رقابت و منازعه میان آنها بود آنطور که باید، آشکار نگردید؛ مگر در موارد ثالثی در عرصه وقایع منطقه ای مانند قطر و سوریه. این روند رقابتی شکل گرفته پنهان تا قبل از ماجرای کنسولگری عربستان در استانبول و باز شدن پرونده قتل خاشقچی(2018) ادامه پیدا کرد. از این زمان به بعد بود که رقابت میان دو کشور وارد مرحله تازه ای از خصومت و منازعه میان آنها گردید. در واقع قتل خاشقچی بسترهای تصاعد زمینه ای منازعه میان ریاض و آنکارا که طی سال ها شکل گرفته بود را تقویت کرد. بطوریکه ارمغان قتل خاشقچی نه تنها بسترهای رویارویی شخصی محمد بن سلمان در مقام ولیعهد سعودی در برابر اردوغان رییس جمهور ترکیه را فراهم آورد بلکه موجبات تیرگی روز افزون روابط و رقابت توأم با خصومت میان ریاض و آنکارا را شکل داد.
5- جمع بندی
بنابر آنچه در سطور بالا به آنها اشاره شد باید تأکید که جنگ رسانه ای میان ریاض و آنکارا، مکملی واضح، از همه مواردی است که در عرصه منازعات میان آنها دنبال می شود. در واقع رسانه در این منازعه میان طرفین بیش از آنکه موضوع رقابت باشد برآیندی از الگوهای زمینه ای رقابت به شمار می آید. به بیانی روشن تر اینکه رسانه ابزاری در خدمت راهبرد رقابت و منازعه در سطوح خصومت میان ریاض و آنکارا است نه خود عامل نزاع یا رقابت. بنابراین استفاده متقابل از رسانه و ایجازهای سلبی و ایجابی آن برای تخریب جبهه مقابل و بزرگنمایی ره آوردهای سیاست خارجی در جبهه خود، موضوعی است که از سوی دو جبهه تخاصم علیه یکدیگر بکار برده می شود، که مسدود کردن و از دسترس خارج سازی آن از جمله موارد است که در راستای خنثی سازی برنامه های رسانه ای دیگری در دستور کار قرار گرفته است. پس با این تفاسیر رسانه و پیوند گذاری های مرتبط در عدم دسترسی به آن در میدان کارزار تخاصم ریاض و آنکارا، موضوع رقابت نیستند بلکه زمینه ای در راستای رقابت به شمار می آیند.
ارسال نظر