خلقیات ناپسندی که تغییر نکرده اند
کرونا و فرهنگ سیاسی ایرانیان
اعظم ملایی در یادداشتی می نویسد: در واقع برخی رفتارهای اجتماعی مانند احتکار، کم فروشی، ایجاد جو روانی برای گران کردن کالاها و البته تبدیل کرونا به موضوعی برای طنز، شوخی و ابراز شادی که در زمان دیگر رویدادهای مهم مانند خروج آمریکا از برجام و بازگشت تحریم ها و یا حمله ایران به پایگاه عین الاسد هم انجام شده بود، بار دیگر رونق گرفت. هر چند چنین رفتارهایی قابل انتصاب به کل ملت ایران نیست و در مقابل برخوردهای سودجویانه شاهد رفتارهای فداکارانه و اخلاقی مردم و بازاریان در اهدای ماسک و لوازم ضد عفونی به سایر هموطنان نیز بودهایم، اما تکرار برخی خلقیات ناصواب که تأثیر زیادی نیز بر جو روانی جامعه و وضعیت معیشتی مردم می گذارد، مسأله ای قابل تأمل است و نیاز به بررسی های دقیق و موشکافانه دارد.
نویسنده: دکتر اعظم ملایی، محقق و پژوهشگر روابط بین الملل
با شیوع ویروس کرونا در ایران به فاصله اندکی بعد از گران شدن بنزین و ناآرامی های داخلی بعد از آن، ترور غیر قانونی و ناجوانمردانه سردار سلیمانی و البته سقوط دردناک هواپیمای مسافربری اوکراین، شاید بتوان گفت فاصله فراگیری و وقوع بحران ها در ایران، تا اندازه زیادی کاهش یافته و به راحتی رکورد دولت اصلاحات را که مدعی بود هر 9 روز با یک بحران مواجه می شود، شکسته است!
در چنین شرایطی دولت و وزارت خانه های مربوطه با جدیت و به صورت شبانه روزی در حال تلاش هستند تا با ایجاد همدلی و بسیج اجتماعی به مقابله با کرونا بروند و کشور را از این گردنه خطرناک نیز عبور دهند. با این حال نگاهی به وضعیت جامعه، بازار و البته شبکه های اجتماعی نشان می دهد که رویکرد مردم به این بحران نوظهور تا حدی عجیب و البته قابل تأمل است.
در واقع برخی رفتارهای اجتماعی مانند احتکار، کم فروشی، ایجاد جو روانی برای گران کردن کالاها و البته تبدیل کرونا به موضوعی برای طنز، شوخی و ابراز شادی که در زمان دیگر رویدادهای مهم مانند خروج آمریکا از برجام و بازگشت تحریم ها و یا حمله ایران به پایگاه عین الاسد هم انجام شده بود، بار دیگر رونق گرفت. هر چند چنین رفتارهایی قابل انتصاب به کل ملت ایران نیست و در مقابل برخوردهای سودجویانه شاهد رفتارهای فداکارانه و اخلاقی مردم و بازاریان در اهدای ماسک و لوازم ضد عفونی به سایر هموطنان نیز بودهایم، اما تکرار برخی خلقیات ناصواب که تأثیر زیادی نیز بر جو روانی جامعه و وضعیت معیشتی مردم می گذارد، مسأله ای قابل تأمل است و نیاز به بررسی های دقیق و موشکافانه دارد.
گراهام فولر در بخشی از کتاب خود با عنوان «ژئوپلیتیک ایران؛ قبله عالم» که حاصل 20 سال کار و فعالیت او در غرب آسیاست و در سال 1990 به رشته تحریر درآمده، به برخی از خلقیات و نمودهایی از فرهنگ سیاسی مردم ایران اشاره می کند که این روزها نیز در اوج بحران کرونا به خوبی به چشم می آیند. وی می نویسد: «مردم ایران معتقدند اگر ترتیب امور همواره ... به ناپایداری زندگی دامن می زند، پس هر زمان که موقعیتی پیش آید، باید فرصت را غنیمت شمرد؛ که نوعی حس فرصت طلبی غیراخلاقی است...، از نظر ایرانیان در صورتی که نظام اجتماعی غیرعادلانه یا آلت دست نیروهای فرصت طلب یا خارجی قلمداد شود، رعایت اخلاقیات شخصی در آن احمقانه، بی معنا و نابخردانه تلقی می شود. در نظامی که هیچ سمت و سویی ندارد، شخص باید در پی منافع خود باشد».
حسن نراقی نیز در کتاب ارزشمند خود با عنوان «باز هم خودمانی» که معروف ترین کتاب درباره خلقیات ایرانی پس از انقلاب است، به موارد متعددی اشاره می کند که «بی برنامگی، ریاکاری و فرصت طلبی، احساساتی بودن و شعارزدگی، توهم دائمی توطئه، مسئولیت ناپذیری، قانون گریزی، توقع و نارضایتی دائمی، حسادت و حسدورزی، و همه چیزدانی» جز مهمترین و البته امروزه ملموس ترین آنها هستند.
صادق هدایت از دیگر نویسندگانی است که در داستان «حاجی آقا»ی خود از زبان این بازاری منتظرالوکاله که جزء رجل سیاسی است، به برخی از راه های کسب موفقیت در ایران اشاره می کند: «توى دنیا دو طبقه مردم هستند؛ بچاپ و چاپیده؛ اگر نمی خواهی جزء چاپیده ها باشی، سعی کن که دیگران را بچاپی...». بنابراین به نظر می رسد رفتارهای غیر اخلاقی و فرصت طلبانهای که امروز در بخش هایی از جامعه و بازار شاهد آن هستیم، دارای پیشینه ای تاریخی است و متأسفانه به عنوان جزئی از فرهنگ سیاسی و اجتماعی در بین مردم نهادینه شده است.
البته رویکرد ایرانیان به بحران کرونا رویه دیگری نیز دارد و آن هم تبدیل این ویروس خطرناک به یک سوژه طنز و راه انداختن موجی از مطالب خنده دار در فضای مجازی پیرامون این بیماری، ریشه های آن و شیوههای برخورد با آن است. طنز در فرهنگ سیاسی ایران به ویژه از دوره پس از مشروطه، همواره ابزاری کارامد بوده که با بیانی خنده آور و اغراق آمیز به انتقاد غیرمستقیم از مفاسد، معایب و حقایق تلخ سیاسی و اجتماعی کشور می پرداخته و هدف آن نیز اصولا تلاش برای اصلاح مفاسد و معایب به شیوه ای کم هزینه بوده است. هر چند عرصه ادبیات و فرهنگ ایران زمین در این زمینه از آثار بزرگانی همچون ایرج میرزا، فرخی یزدی، بهار، میرزاده عشقی و ابوالقاسم حالت، بهره مند بوده است، اما این میل به بیان مشکلات، کمبودها و بحران ها در قالب طنز تنها مختص به بزرگان فرهنگ و ادب ایران نیست و به نوعی در ذات و جوهره همه ایرانیان نهفته است.
در واقع مردم ایران در طول تاریخ هرگاه احساس کرده اند که در مقابل مشکلات و تحولات پی در پی، کاری از آنها ساخته نیست و انتقادات و اعتراضات مستقیم نیز بی نتیجه و پرهزینه بوده و به دستاوردهای مطلوب آنها منجر نشده، به ابزار طنز روی آورده اند؛ طنزی که با کنایه های مشخص دولتمردان و مسئولان کشور را خطاب قرار می دهد، با شیوه ای رندانه آنها را به خاطر سوء مدیریت سرزنش می کند و به تغییر رویه فرا می خواند و یا حداقل در کمترین کاربرد خود، تحمل سختی ها و مشکلات در زمان بحران را برای عامه مردم آسانتر می کند.
نکته اینجاست که اگر صادق هدایت در سال 1324 می کوشید انتقادات خود به وضع موجود را در قالب طنز بیان کند و البته جامعه و بازار زمان وی نیز راه و رمز کسب موفقیت در ایران را اینگونه می دانسته که «بچاپ یا چاپیده می شوی»! و در سال 1398 یعنی نزدیک به هفتاد و پنج سال بعد نیز همچنان شاهد چنین خلقیات و رفتارهایی هستیم، مشخص است که این گرایش ها و الگوهای رفتاری ریشه دار تر از امروز و دیروز هستند و متأسفانه در گذر تاریخ در سطح جامعه و فرهنگ ایرانی نهادینه شده و جا افتاده است، اما چه باید کرد؟
راهکارهای جامعه شناسانه احتمالا بیشتر بر تلاش برای تجدید و به سازی نحوه جامعه پذیری مردم تأکید خواهند کرد و رسانه ها، نهادهای فرهنگی و اجتماعی را مسئول این نقصان معرفی می کنند، اما به نظر می رسد سرمایه گذاری برای جامعه پذیری و فرهنگ سازی مجدد تنها سرگرم شدن به رو بناست. در نگاهی عمیق تر، باید دید چرا جامعه ایرانی (یا حداقل بخشهایی از آن) به چنین رفتارهایی متوسل شده و راه بقای خود را در سوء استفاده از شرایط به بهای ضایع کردن حقوق دیگران می بیند؟
همانگونه که گراهام فولر هم به درستی اشاره می کند، احساس ناامنی و ناپایداری مداوم شرایط زندگی، غیرعادلانه پنداشتن نظام اجتماعی و شکل گیری این تصور که اداره برخی نهادهای کشور به دست افراد فرصت طلب افتاده، سبب شده است که ایرانیان در مقاطع تاریخی مختلف چنین رفتارهایی از خود بروز دهند. در چنین شرایطی کارامدی سخنان اساتید دانشگاه، واعظان و معلمان اخلاق در دعوت مردم به درستکاری و اخلاق کاهش می یابد و تلاش های تبلیغاتی رسانه ملی برای الگو سازی نیز راه به جایی نمی برد؛ چرا که به قول فردوسی بزرگ «بزرگی سراسر به گفتار نیست دو صد گفته چون نیم کردار نیست».
از این رو به نظر می رسد دولتمردان، سایر مسئولان سیاسی و قضایی و رسانه ها به جای نالیدن از رفتارهای مردم (که البته الحق در برخی موارد آزاردهنده است) و گرفتن ژست های تبلیغاتی به خاطر مقابله روبنایی با این مشکل، درصدد ریشه یابی و درک آنها برآمده و در کنار برخورد قضایی و سخت افزارانه با متخلفان، نهادی ویژه متشکل از روانشناسان، جامعه شناسان و نخبگان سیاسی تشکیل داده و بکوشند شرایط و زمینههای بروز چنین رفتارهایی را از بین ببرند.
لازم است دولتمردان صدای ملت را از پشت طنزهای تلخ منتشر شده در فضای مجازی بشوند، برای بازسازی دیوار ترک خورده «اعتماد عمومی» گامی بردارند و سازوکارهای نظام سیاسی را به گونه ای برنامه ریزی و باز طراحی کنند که در آن از دست های ناپاک و چشمهای حریص به بیت المال خبری نباشد و هدف آن تنها به روزی مردم و امنیت و رفاه پایدار آنها باشد. انتظار می رود همان گونه که احساس ناامنی، بی عدالتی و بی اعتمادی بخش هایی از مردم را به سمت سودجویی و فردگرایی سوق داده، امنیت و ثبات پایدار، عدالت، شفافیت و تلاش دلسوزانه مسئولان برای منافع ملی بتواند آنها به سمت اخلاق گرایی و منافع جمعی سوق دهد.
ارسال نظر