پاریس به تهران خیانت کرد
پاریس به سرعت تبدیل به قرارگاه اصلی فراریان ایرانی در اروپا شد و مهم ترین توطئه برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران موسوم به کودتای نقاب از این شهر توسط بختیار آخرین نخست وزیر فراری رژیم پهلوی سامان داده شد.
نگاهی به روابط ایران و فرانسه در طول تاریخ نشان میدهد که پاریس همواره ایران را به عنوان یک کارت برای معامله با سایر طرفهای مذاکراتی خود نشان داده است.
جملات بالا سخنانی است که عباس میرزا فرمانده جنگهای ایران و روسیه خطاب به ژوبر نماینده ناپلئون بناپارت بیان کرد و به این ترتیب اولین رابطه واقعی ایران و فرانسه در دوران نوین رقم خورد. ژنرال گاردن افسر عالی رتبه فرانسوی عازم ایران شد، تا ارتشیان قاجاری را برای مقابله با ارتش تزاری آموزش دهد. با این حال اتحاد دوباره روسیه و فرانسه کار را بر ایران تنگ کرد. ایران مسیری بود که ناپلئون برای حمله به هند در نظر داشت، اما منتفی شدن این نقشه، تمام اعتبار ایران برای بناپارت را از بین برد.
فرانسه پشت ایران را خالی کرد و روسیه و انگلستان تبدیل به دو قدرت مسلط در ایران شدند. از آن زمان تاکنون فرانسه همیشه نقش حاشیه ای در سیاست خارجی ایران داشته است. گاه این نقش حاشیه ای بنا به فراز و نشیب روزگار به بازیگری در میانه میدان تبدیل شده اما گویا فرانسوی ها همواره همان مسیر ناپلئون را در پیش گرفته اند.
*فرصتسوزی فرانسویها در ابتدای انقلاب
صرفنظر از تاریخ دوران پادشاهی در ایران، فرانسه به واسطه حضور رهبران اصلی انقلاب اسلامی ایران در ابتدای نهضت اسلامی شدن ایران، می توانست به یکی از مهم ترین متحدان ایران تبدیل شود. البته فرانسوی ها به واسطه بخشی از شبکه اطلاعاتی خود از وخامت وضعیت حکومت پهلوی آگاه بودند و از همین رو مانع حضور امام خمینی (ره) در فرانسه نشدند.
امام خمینی (ره) پس از خروج از عراق و ممانعت کویت از ورود ایشان فرانسه را به عنوان محل جدید استقرار خود تعیین و دهکده نوفل لوشاتو را به عنوان محلی برای هدایت انقلاب تعیین کردند. حضور امام (ره) در این کشور و در کنار آن انتشار اولین مصاحبه تفضیلی یک نشریه غربی با حضرت امام(ره) در روزنامه لوموند سبب ایجاد جوی از خوش بینی نسبت به این کشور در بین انقلابیون و مردم ایران شد.
با این حال نگاهی کوتاه به خاطرات منتشر شده از رجال فرانسوی به خوبی نشان می دهد که دودستگی شدیدی بین مقامات فرانسوی بر سر پذیرش امام(ره) و یا جلوگیری از فعالیت ایشان وجود داشت. کنت دومارنش رییس سازمان اطلاعات فرانسه در خاطرات خود به صراحت به مخالفت خود با اقامت امام در فرانسه اشاره می کند، اما در نهایت وزارت امورخارجه فرانسه حرف خود را به کرسی می نشاند.
با این حال پس از پیروزی انقلاب اسلامی فرانسوی ها به سرعت مسیر متفاوتی را در خصوص ایران در پیش گرفتند که متغیرهای مختلفی در آن نقش داشتند.ا لبته باید این نکته را نیز ذکر کرد که این اختلاف نظر تنها دلایل سیاسی نداشت و می توان در آن رد برخی مسائل اقتصادی را نیز دید.
پس از پیروزى انقلاب، وزیر امور خارجه وقت اعلام کرد که ایران سهام خود را از شرکت «اورودیف» خارج مىکند و متعاقب آن لغو قراردادهاى صنایع سنگین، ساخت اتومبیلهاى سوارى و مبادلات کشاورزى را اعلام نمود. این مسئله سبب شد که شرکتهاى فرانسوى زیان دیده براى جبران خسارت خود به دادگاههاى این کشور شکایت کنند. دولت فرانسه نیز به دلیل حمایت از انقلاب ایران انتظار داشت که دولت ایران با شرکتهاى فرانسوى رفتار بهترى داشته باشد، اما به دلیل جّو انقلابى آن زمان با تمام شرکتها رفتارى یکسان صورت پذیرفت. هم چنین وضع مجازاتهاى سنگین اقتصادى از سوى آمریکا و جامعه اقتصادى اروپا علیه ایران و همراهى فرانسه با آنها و تصمیم فرانسه مبنى بر جلوگیرى از ارسال سه ناوچه تندرو که در زمان شاه سفارش داده شده بود نیز در تیرگی روابط بین ایران و فرانسه موثر بود.
پاریس به سرعت تبدیل به قرارگاه اصلی فراریان ایرانی در اروپا شد و مهم ترین توطئه برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران موسوم به کودتای نقاب از این شهر توسط بختیار آخرین نخست وزیر فراری رژیم پهلوی سامان داده شد.
از سوی دیگر آغاز جنگ میان ایران و عراق نیز به شدت به تیرگی روابط ایران و فرانسه افزود. فرانسویها به دلیل ترس از گسترش انقلاب اسلامی و روابط گسترده اقتصادی در صف حامیان عراق قرار گرفتند.
*فرانسه اصلیترین حامی عراق در جنگ تحمیلی
فرانسه اصلی ترین تامین کننده تسلیحات برای عراق در بلوک غرب بود. هواپیماهای میراژ اف 1 فرانسوی در میانه جنگ توازن در نبرد هوایی را به نفع عراق تغییر داد و موشک های اگزوست فرانسوی نقش مهمی در انهدام کشتی های نفکتش ایرانی داشت. شاید مهم ترین سیاست مشخص فرانسه در مقابل ایران را بتوان در سخنان فرانسوا میتران در سفر سال 1982 به عراق دید که گفت: ما مایل نیستیم عراق در جنگ مغلوب شود؛ موازنه نظامى باید میان جهان عرب و ایران حفظ شود.
این تیرگی روابط تا بدان جا ادامه پیدا کرد که در نهایت فرانسه در سال 1987 روابط خود را با ایران در پی حادثه بمب گذاری در پاریس و اتهام دولت فرانسه به تهران و حزب الله لبنان و همچنین محاصره سفارت ایران در پاریس به طور کامل قطع کرد.
*سرد و گرم یک رابطه پر تناقض
از سال 1987 که روابط تهران و پاریس قطع شد تا به امروز هیچ گاه این اتفاق تکرار نشده است. حتی در اوج بحران هسته ای و تحریم های یک جانبه غرب علیه ایران نیز چنین اتفاقی روی نداد. اما دستگاه سیاست خارجی ایران در مقابل فرانسه گرفتار یک دوگانگی شیفتگی و سرخوردگی شده است.
در اواخر دهه هشتاد و اوایل دهه نود میلادی گسترش روابط ایران و فرانسه به مرحلهای رسید که فرانسوا میتران آماده سفر به تهران بود، اما کشته شدن بختیار آخرین نخست وزیر رژیم پهلوی در پاریس و سیل اتهامات به ایران گسترش روابط تهران و پاریس را عملا متوقف کرد.
در میانه دهه 90 میلادی نیز واقعه میکونوس و فراخوانی یکپارچه سفرای ایران از کشورهای اروپایی بار دیگر بهانه ای برای سردی روابط ایران و فرانسه فراهم کرد. باز هم گرمی دوباره در پی به قدرت رسیدن دولت اصلاحات و سردی دوباره به دلیل بحران هسته ای ایران و غرب و هر بار نیز پس از سردی رابطه، دو طرف با کمال میل با هم صمیمی شده اند.
*حمایت فرانسه از منافقین
شاید مهم ترین چالش در روابط دو کشور حضور منافقین در کشور فرانسه بوده است. رفتار فرانسوی ها در این حوزه به جای این که بر اساس اصول ثابتی استوار باشد بنا به شرایط و بر اساس ملزومات ارتباط با ایران تغییر می کند. در سال 1981 بنی صدر به همراه رجوی سرکرده اصلی منافقین با یک هواپیمای بویینگ 747 از ایران به پاریس فرار کرد. پاریس به عنوان قرارگاه اصلی منافقین نقش پشتیبان را از نیروهای این گروهک تروریستی در عراق ایفا می کرد.
در اواخر جنگ و آغاز عملیات گسترده منافقین علیه ایران بسیاری از پیاده نظام منافقین از پاریس جذب شده بودند. فرانسویها در اواخر دهه 80 میلادی با بهبود روابط خود با ایران فعالیت منافقین را در کشور خود محدود کردند و حتی تعدادی از آنان را نیز به کشور گابن تبعید کردند. مسعود رجوی، سرکرده منافقین نیز از فرانسه خارج شد و برای اداره اشرف راهی عراق شد. در دهه 90 نیز همراه با به قدرت رسیدن اصلاح طلبان با ایران و امضای چندین قرارداد نفتی نام گروهک منافقین به صورت رسمی وارد فهرست گروهک های تروریستی شد.
در سال 2003 و در جریان عملیاتی موسوم به" تئو" صدها نفر از اعضای گروهک منافقین در پایگاهی در حومه پاریس دستگیر شدند. این عملیات منجر به بازگشایی پرونده مهمی در دستگاه قضایی فرانسه شد که عناوین اتهامی مختلفی همچون پولشویی و همچنین حمایت از تروریسم را در برگرفت.
با این حال با سرد شدن روابط دو طرف در پی تشدید بحران در پی برنامه هسته ای ایران و همچنین فتنه سال 88 رفتار فرانسوی ها با گروهک منافقین نرمتر شد. در پی حکم دادگاه عالی اتحادیه اروپا نام منافقین از لیست سیاه گروههای تروریستی خارج شد و این گروه فعالیت گسترده تر خود را در فرانسه در پیش گرفت.
اتفاقات سال 88 فرصتی طلایی بود تا این گروه تبلیغات گسترده خود را بر اساس این که یک گروه تروریستی نیست، آغاز کند. حمایت گسترده عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی از این گروهک و سکوت فرانسویها نسبت به این اقدام سبب شد تا مقامات سابق آمریکایی و اروپایی با مبالغ کلان برای حضور در همایش های این گروه جذب شوند.
نکته جالب اینجاست که وزارت خزانه داری آمریکا نیز در سال 2013 تحقیقات همه جانبه ای برای مبالغ پرداختی به مقامات سابق آمریکایی از سوی منافقین آغاز کرد. بر اساس این تحقیقات میزان پرداختی گروهک منافقین نسبت به سایر پرداختی ها 5 برابر میزان معمول است. این در حالی است که روشن نیست منابع درآمدی این گروه از کجا ناشی شده است؟
با تمام این شبهات و تحقیقات رسمی گروهک منافقین همچنان در فرانسه با آزادی کامل در حال تبلیغات است و صد البته توانسته نظر برخی از نومحافظه کاران سرسخت را به خود جلب کند.
*زمان تجدید نظر در رابطه با فرانسه نرسیده است؟
در خصوص برجام نیز شاید نیاز به سخنان اضافه نباشد. نقش مخرب فرانسه برای امتیاز گیری از ایران چه در مذاکرات ژنو چه در مذاکرات مرتبط با امضای نهایی برجام کاملا شناخته شده بود.
موضع فرانسه گاهی وقت ها حتی از آمریکایی ها تندتر بوده است. شاید قاطع ترین شاهد نمونه اظهارات یووال اشتناییتز بود که اخیرا در مرکز مطالعات امور مردمی و سیاسی اورشلیم بیان شد.
وی درباره کمک های برخی کشورهای اروپایی از جمله فرانسوی ها گفت: برخی از خواستههای ما با مذاکرهکنندگان آمریکایی پیش نمیرفت و من به لورن فابیوس، وزیر خارجه وقت فرانسه، تلفن کردم و خواستهها را مطرح کردم و او نیز در برهه حساسی از مذاکرات آن را عنوان کرد و بعد از مدتی تهران ناچار به قبول آنها شد.
به نظر می رسد که همین اظهارات به خوبی نشان می دهد که نقش مخرب فرانسوی ها در مذاکرات اتمی تا به کجا بوده است. اکنون هم پس از خروج آمریکا از برجام، این وزیر امور خارجه فرانسه است که به ایران هشدار میدهد تا دست از تهدید به خروج از برجام برکشد!
تمامی این موارد نشان می دهد که فرانسه هیچ گاه رویکری صادقانه در برابر ایران نداشته است. ایران تنها برگی برای فرانسوی ها بوده است تا در موقع معامله با سایر کشورها بتوانند آن را روی میز مذاکره بگذارند.
نکته اصلی اینجاست که با وجود تمام این موارد آیا زمان این نرسیده که تجدید نظر قاطعی در این باره صورت بگیرد.
ارسال نظر