گروه تحلیلی خبری "پارس"_ احسان کیانی، دانشجوی دکترای مطالعات منطقه دانشگاه امام حسین(ع): اردیبهشت‌ماه سال آتی، موعد مهمی برای معاهده برجام است. دولت آمریکا نظرش درباره تعهدات ایران را بیان کرده و متعاقب آن برخی تحریم‌ها را هم‌چنان تعلیق کرده و یا آنها را از سر خواهد گرفت.در این میان شرایط مطرح‌شده از جمله تهدید برنامه موشکی و سیاست‌های منطقه‌ای ایران و ایفای نقش پلیس خوب از سوی دولت‌هایی مانند فرانسه، نشان می‌دهد آنها عزمی جدی برای فشار ایران به پذیرش معاهده دیگری دارند تا بار دیگر تجربه برجام را طی کنند. اما چگونه برجام دوم ممکن است؟

برای پاسخ به این پرسش باید ابتدا چگونگی تحقق برجام اول را از نظر گذراند. پرونده هسته‌ای ایران از ابتدای طرح در مجامع بین‌المللی فراز و نشیب‌های بسیاری داشته است. با این حال پس از عدم تحقق منافع ایران در توافق سعدآباد(که بررسی آن مجال دیگری می‌طلبد) جمهوری اسلامی در قبال زیاده‌خواهی‌های غرب مسیر دیگری برگزید و افزایش توان‌مندی‌های فنی در دوران دولت نهم در کنار مذاکرات چندجانبه با قدرت‌های جهانی، طرفین را به لزوم دستیابی به راه حلی دیپلماتیک سوق داد. نکته‌ای که در اولین ماه‌های ریاست‌جمهوری اوباما از سوی دولت آمریکا مطرح شد ولی چرا این مسیر بیش از پیش طولانی شد؟

اوباما اردیبهشت 1388 طی نامه‌ای به رهبر معظم انقلاب خواستار آغاز فصل جدیدی از مناسبات میان ایران و آمریکا و حل مسأله هسته‌ای شد. در عین حال برگزاری پُرشور انتخابات ریاست‌جمهوری دهم و مشارکت بالای مردمی در آن می‌توانست برگ برنده بزرگی در اختیار ایران قرار دهد تا به واسطه یک سرمایه اجتماعی عظیم بتواند فشارهای خارجی را مرتفع کند ولی فتنه‌انگیزی نامزدهای شکست‌خورده و بروز آشوب‌های خیابانی تصویر دیگری از ایران به خارج از کشور مخابره کرد.

وقوع شکاف و دوقطبی‌های سیاسی و اجتماعی در آن برهه زمانی، دشمنان را امیدوار کرد که می‌توانند با افزایش تحریم‌ها، به اهداف خود دست یابند. از سوی دیگر فقدان کفایت و مدیریت لازم در دولت دهم سبب‌ساز تشدید اثرگذاری معضلات اقتصادی شد، بنابراین فارغ از نقد به مصادیق و جزییات معاهده برجام و یا تیم مذاکره‌کننده، اگر در پی چرایی وقوع برجام هستیم، می‌بایست در پی مؤاخذه کسانی بود که طی سال‌های پیش از آن، موضع سیاسی و اقتصادی ایران در عرصه بین‌المللی را تضعیف کردند.

امروز نیز بلوک غربی، عربی و عبری تمایلی به تداوم قدرت منطقه‌ای ایران ندارد. اولین اقدام، اجرای تحریم کاتسا با اهداف سیاسی مبنی بر شکاف داخلی درون نظام و فضاسازی برای افکار عمومی بود. اقدام بعدی، همراهی کشورهای اروپایی با آمریکا جهت افزایش فشار بر ایران در راستای محدودیت برنامه موشکی بود. وقوع آشوب‌های دی‌ماه نیز امید آنان به تشدید شکاف‌های اجتماعی و فشار از داخل برای پذیرش محدودیت‌های بیشتر را تقویت نمود. واقعیت آن است که اگر ما از منظر مهارت‌های دیپلماتیک، انسجام ساختار سیاسی و قدرت اقتصادی در موضع قوی‌تری بودیم، متحمل برجام نمی‌شدیم هر چند چنان یک «شر ضرور» می‌توان مصلحت پذیرش آن از سوی نظام را درک کرد. سیاست خارجی، تداوم سیاست داخلی است.

امروزه نیز اگر انسجام حاکمیت در حوزه منافع و امنیت ملی که در تابستان شاهدش بودیم، به واسطه آشوب‌های اخیر خدشه‌دار گردد و از سوی دیگر برخی نیز بخواهند گرای زوال و اضمحلال به خارج از کشور بدهند؛ قطعاً سرنوشت بهتری نخواهیم داشت ولی اگر بتوان با اصلاحات سیستماتیک نقاط ضعف مدیریت اقتصادی دولت(به معنای عام کلمه و نه فقط قوه مجریه) را مرتفع نموده و از سوی دیگر صدای یگانه‌ای از دولت-ملت ایران ساتع شود، طرف بیرونی نیز خواهد فهمید آب در هاون می‌کوبد. همه چیز دست ماست، اگر خود را باور کنیم.