بازی جدید ترامپ از شرق دور
روزنامه ابتکار در گزارشی، نوشت: دونالد ترامپ روز گذشته سفر دورهای خود به شرق آسیا را که طولانیترین سفر رئیس جمهوری آمریکا در 25 سال گذشته است آغاز کرد.
در ادامه این گزارش آمده است: ترامپ قرار است در این تور آسیایی که از ژاپن آغاز شده است به کشورهای کرهجنوبی، ویتنام، چین و فیلیپین نیز سفر کرده و با مقامات این کشورها دیدار و گفت و گو داشته باشد.
رئیس جمهوری آمریکا در نخستین روز سفر آسیایی خود در توکیو علاوه بر نمایش تحکیم روابط با ژاپنیها دو پیغام نیز برای کرهشمالی و ایران داشت. وی مجدد با تکرار جنگ لفظی خود علیه کرهشمالی اقدام ژاپنیها در ساقط نکردن موشکهای بالستیک کرهشمالی را زیر سوال برد و تصریح کرد که شما باید موشکهای پیونگ یانگ را حین عبور از فراز کشورتان ساقط میکردید. رئیس ایالات متحده آمریکا همچنین از موضع همیشگی خود در مورد ایران در شرق آسیا نیز کوتاه نیامده و شلیک موشکهای یمنی به فرودگاه ریاض را به گردن ایران انداخت و گفت که از نظر من حمله به عربستان کار ایران بوده اما سامانه ضد موشکی ما بر آن غلبه کرد.
ترامپ همچنین در گفتگوی تلفنی با پادشاه عربستان ضمن قدردانی از تلاش سعودیها برای مبارزه با افراطگرایی در خصوص عرضه سهام شرکت نفتی آرامکو در بورس نیویورک که قرار است 2 تریلیون دلار سرمایه خارجی جذب کند نیز گفت و گو و رایزنی کرد.
هر چند مسئولیت حمله موشکی ناموفق به فرودگاه ریاض توسط انصارالله یمن بر عهده گرفته شده است، اما ترامپ مطابق دکترین سه ستونی خود از هر فرصتی برای تحریک استفاده میکند. ادعای تازه او علیه ایران روز گذشته با واکنش مقامات کشورمان همراه شد به طوریکه امیر حاتمی وزیر دفاع ایران با بیان اینکه بنا نیست هر اتفاقی در منطقه رخ داد آمریکا ایران را متهم کند، گفت: دشمن از هر فرصتی استفاده می کند برای اتهام زنی علیه ایران و قطعا ما این مساله را رد میکنیم. سرلشگر جعفری فرمانده سپاه نیز در واکنش به اظهارات اخیر ترامپ با اشاره به اینکه ادعاهای ترامپ در خصوص ایران بی اساس است، توضیح داد: ما اصلا امکان انتقال موشک به یمن را نداریم و موشکها متعلق به خود آنها است که بردش را اضافه کردند و در راستای انتقام خون شهدای شان استفاده کردند.
**آمریکا و شرق دور
پیش بینی ناپذیری و ابهام با سیاستهای آمریکای جدید و تلاش این کشور برای تولید تلی از تصاویر شکسته، یکی از واقعیتهای امروزین سیاست بینالملل است و در همین راستا نیز آمریکا تلاش دارد تا به تولید و بازتولید تصاویر مقوم این پیشبینی ناپذیری به طرق مختلف بپردازد. این مهم را می توان در خصوص اقدامات آمریکا در قبال کرهشمالی و راهبردهای این کشور در برابر متحدین خود یعنی ژاپن و کرهجنوبی و همچنین رقبای منطقهای مانند چین و روسیه بررسی کرد.
به طور کلی اکنون چند سالی است که استراتژی کلان آمریکا در سیاست خارجی عبور این کشور به شرق تعریف میشود و در حقیقت، چنین پیشبینی ناپذیری یکی از مهمترین نیازمندهای راهبردی آمریکا در دوران انتقال نظم و قدرت در سیاست بینالملل است و میتواند دو تاثیر استراتژیک نیز در پی داشته باشد. به گزارش تارنمای اینترنشنال، اولین تاثیر این مساله می تواند به باز تنظیم رابطه این کشور با سایر قطبهای قدرت در عرصه سیاست بین الملل مربوط شده و سرعت ساخت فضاهای ژئوپلتیکی جدید توسط قدرتهای نوظهوری مانند چین و قدرتهای نرمالی مانند روسیه را تا حدود زیادی کند کند.
دومین اثر این پیشبینی ناپذیری نیز میتواند به نوع ادراک متحدین سنتی آمریکا از حمایت یا عدم حمایت کامل این کشور از این بازیگران در محیط سیال بینالمللی باشد. در هر حال باید گفت که چنین رفتاری از سوی آمریکا باعث شده است تا رویکردهای مختلفی در ارتباط با آینده جهت حرکت و استراتژی آمریکا در مناطق مختلف از جمله شرق آسیا و اساسا اینکه آیا امریکا در دوران ترامپ از یک استراتژی منسجم برای کنش برخوردار است یا خیر در محافل علمی و تحلیلی مختلف ایجاد و تقویت شود.
در این رابطه میتوان گفت که اکنون منطقه شرق آسیا در زمره مناطقی است که با گذشت زمان چارچوبهای اصلی سیاست خارجی آمریکا در این منطقه از شفافیت بیشتری برخوردار است. این امر را میتوان در نحوه کنش این کشور با کرهشمالی به عنوان یک برهم زننده عمده نظم منطقهای مشاهده کرد. هر چند در خصوص مواجهه آمریکا با کرهشمالی سوالات زیادی مطرح است، اما با تشدید اختلافات میان این دو کشور و همچنین شبه بحرانی شدن منطقه به خصوص در ماههای گذشته اکنون میتوان لایههای بیرونی راهبردهای واشنگتن در قبال این منطقه استراتژیک را درک کرد.
**کره شمالی ابزار و ایران مانع
آمریکا با هشت دکترین امنیتی خود از زمان خداحافظی واشنگتن، دکترین مانروو، گردش ماوراء بحار، درهای باز، تحدید نفوذ، آزادسازی و در نهایت پیش دستی وارد آسیا شده است. آنطور که مشخص است اکنون رقیب اصلی استراتژیک آمریکا برای ایجاد یک هژمونی امنیتی در جهان با رهبری ایالات متحده، چینی ها محسوب می شوند. بر این اساس و با توجه به جغرافیای چین در آسیای خاوری، آمریکا برای کنترل این رقیب استراتژیک، علیرغم وجود فناوریهای بسیار پیشرفته، نیاز به نزدیکی فیزیکی دارد. لذا آمریکا در قرن 21 برای استقرار قدرت قرن بیستمی خود، نیازمند تسلط به کمربند طراحی قدرت دارد.
این کمربند از شمال آفریقا آغاز و تا تبت را در بر می گیرد. دکتر مهدی مطهرنیا استاد روابط بینالملل و آیندهپژوه سیاسی در این خصوص معتقد است: من این محدوده را هارتلند بزرگ نامیده ام که دارای سه قسمت است. هارتنلد نو، خاورمیانه عربی است که از شمال آفریقا تا نزدیک جنوب عراق را شامل می شود؛ نوهارتلند که شامل فلات ایران و حد فاصل خلیج فارس، تنگه هرمز تا خلیج عدن و تنگه باب المندب را در بر می گیرد و از سوی دیگر هارتلند علیا که محدوده تبت و نقاط ژئواستراتژیک حاکم بر منطقه چین را شامل می شود. هدف استراتژیک آمریکا تسلط به نوهارتلند و هارتلندعلیا در قرن 21 است و از این جهت در پی ایجاد فضای مناسب برای حضور حجیم در این منطقه به واسطه رشد بحرانها و توسعه آشوب در این مناطق است.
مساله داعش و پیش از آن حمله القاعده در یازده سپتامبر، حضور آمریکا در هارتلند نو را توجیه پذیر میکند. تعارض و کناکنش میان ایران و آمریکا بهانه خوبی برای جضور حجیم آمریکا در خلیج فارس و روی کار آمدن رهبر جوان کره شمالی بعد از تاریخ پر فراز و نشیب در کره شمالی و تهدید مستقیم آمریکا توسط این کشور نیز فرصت خوبی برای حضور حجیم آمریکا در شبه جزیره کره است.
در همین رابطه است که مساله بحرانزایی کرهشمالی با وجود انزوای بینالملل کم نظیر آن در منطقه به نوعی ابزار دلخواه آمریکا برای تحت فشار گذاشتن ژاپن، کرهجنوبی و اساساً شرق دور است و حملات و اتهامات بی سابقه رئیس ایالات متحده آمریکا علیه ایران نوعی مقابله با قدرتی بازدارنده برای تحقق طرح عبور آمریکا به فلات ایران و شرق دور محسوب میشود.
بنابراین آنجایی که گفته میشود ایران و کرهشمالی در برابر اتهامات آمریکا با یکدیگر قابل مقایسه نیستند، نباید این امر تنها به مساله هستهای تعبیر شود، بلکه نوع کنش هر یک از این دو کشور در مناطق حیاتی خود به صورت مبنایی با یکدیگر تفاوت دارد. کرهشمالی گرچه ابزاری مانند بمب اتم در اختیار دارد،اما این سلاح استراتژیک با وجود تمام تهدیدهای آن طبق نظریه بازیها عملاً در شرایط عملی بدون کاربرد خواهد بود.
زیرا طبق این نظریه بازیگری میتواند نخستین ضربه را بزند که توان تحمل ضربه متقابل را داشته و پس از آن ضربه دوم را وارد سازد. با توجه به این مساله کرهشمالی میداند با این ابزار تنها میتواند به همسایگان غیر اتمی خود اثرگذار باشد و در مقابله با قدرتهای جهانی در همان ضربه متقابل اول موجودیتش به کلی تهدید میشود.
اما ایران با شرایطی کاملاً متفاوت از کرهشمالی در خاورمیانه در فاز دیگری از قدرت منطقهای قرار دارد که علاوه بر نفوذ تاریخی، کنش سیاست خارجی پیچیدهای را نیز دنبال میکند. به همین دلیل ترامپ با قرار دادن ایران و کرهشمالی در نوک پیکان حملات خود، عملاً یک تیر را برای دونشان بکار میبرد؛ کارت کرهشمالی برای ارعاب رقبای منطقهای در شرق و مقابله با ایران برای رهایی از مانع تحقق راهبرد سیاست خارجی.
*منبع: روزنامه ابتکار؛ 1396،8،15
**گروه اطلاع رسانی**2059**2002** انتشاردهنده: فاطمه قناد قرصی
ارسال نظر