فوتبالیستی شیک و خوش تیپ، راحت و خونسرد با توپ و یک پنالتی زن قهار. او در زمین بازیکنی آزاد بود اما بیشتر در اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80، به عنوان هافبک بازیساز در سن اتین ایفای نقش می کرد تا جانی رپ و میشل پلاتینی در جستجوی گل، به مشکل برنخورند.
مردی با استعداد که با موهای بلند و چهره زیبایی که داشت برندی در بیرون از زمین محسوب می شد. بعد ها دیوید ژینولا به خاطر علاقه بیش از حد به ژان فرانسوا لاریو ، استایل او را الگوی خود قرار داد. لاریو، همان شخصی بود که تفاوت اصلی میان صعود یا عدم صعود فرانسه به جام جهانی 1982 را رقم زد. داستان نیمه نهایی جام جهانی 1982 میان فرانسه و آلمان غربی، به عنوان یکی از بهترین ماجراهای فوتبالی تاریخ، میلیون ها بار گفته و بازگو شده است.
َاما تلاش لاریو در آن بازی بسیار مشهود بود. در حالی که فرانسه می خواست نتیجه 3-1 را حفظ کند، آلمان غربی بازی را 3-3 کرد تا ضیافت های پنالتی، قهرمان را مشخص کند. خروس ها خوشحال بودند که بهترین پنالتی زنشان را در اختیار دارند.
در تابستان 1973 لاریو قراردادش را در سن 17 سالگی با سن اتین امضا کرد. اولین بازی او در اواخر فصل 75-1974 اتفاق افتاد، سالی که سن اتین قهرمان لیگ شد. با این که کمتر از 10 بازی برای این تیم انجام داد و گل های زیادی زد، لازیو بازهم نتوانست در فینال لیگ قهرمانان 1976 در همپتون پارک در ترکیب اصلی تیم باشد. «لِورت» بارها مقابل بایرن مونیخ توپ هایش به تیر دروازه خورد تا شکست بخورد و باواریایی ها به سومین قهرمانی پیاپی را به دست بیاورند. جامی که حق سن اتین بود.
فصل آتی، قرار بود لاریو مدت زمان بیشتری بازی کند اما 77-1967یک فصل مبهم دیگر در کارنامه این ستاره فرانسوی بود. گرچه مدال قهرمانی جام حذفی فرانسه -بازی سن اتین مقابل ریمس در پارک دو پرنس- را بر گردن آویخت. در روزهایی که حق فرانسوا نیمکت نشینی نبود، در مرحله یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان 1977 او در هردو بازی رفت و برگشت برابر لیورپول، بر روی نیمکت نشست. دیداری که لیورپول در بازی برگشت توانست با گلی دیرهنگام 3-1 برنده شود تا یکی از مهم ترین پیروزی های تاریخ آن باشگاه رقم بخورد.
با وجود آنکه روبرت هربین، سرمربی وقت سن اتین به او توجه زیادی داشت، تابستان1977 شرایط سختی را برای ژان رقم زد. در آستانه 21 سالگی و آماده برای بازی در ترکیب اصلی، نمی توانست ریسک بیرون ماندن دوباره را تحمل کند اما، سن اتین هنوز برای این مرد جوان جایی نداشت. دومنیک باتنه مانع فیکس بازی کردن ژان شده بود. باشگاه نه می خواست لاریو را بفروشد و نه می توانست ضمانتی برای ترکیب اصلی دهد. فرانسوا می خواست فقط بازی کند، هفته به هفته فقط در زمین حضور داشته باشد و بدرخشد.
در نهایت سران باشگاه اجازه دادند برای یک فصل قرضی به تیم باستیا برود. انتقال موقت به باستیا، آغاز ظهور پدیده جوان فرانسه بود. لاریو برای باشگاه کورسیکنی در صعود به فینال جام یوفای 1978 نقشی محوری ایفا کرد. فصل پیش آن ها در لیگ سوم شده بودند و کارشناسان فوتبال فرانسه بازی های این تیم را می ستودند. آن ها دو رتبه بهتر از سن اتین و نانسی- و بالطبع پلاتینی- به دست آوردند و به خاطر جایگاهشان در جام یوفا، مورد تحسین قرار گرفتند. باستیا بهترین جا برای لاریو و نمایش استعدادهایش به صورت هفتگی بود. همراه با چارلز اورلاندوچی، خط هافبکی آتشین ساخته بودند و کلودیو پاپی را برای بازیسازی تغذیه می کردند. متاسفانه پاپی، بازیکنی که تمام فوتبالش را در باستیا سپری کرد، در 33 سالگی درگذشت. مرگ او در 1983، فوتبال فرانسه را در شوک فرو برد.
لاریو در باستیا، دراگان ژاکیچ، وینگر این تیم که در ساخت تیم از ابتدا نقش مهمی را ایفا کرد و به یکی از بهترین های این تیم تبدیل شده بود را هم احیا کرد. با ورود جانی رپ، پاپی خوشحال بود چون مشکلی از لحاظ دریافت توپ نداشت و آن خط هافبک آتیش، موتورش روشن شده بود. تیم باستیا بازهم در لیگ درخشید و به رتبه پنجم رضایت داد. این نتیجه برای باشگاهی در این سطح عالی بود. موانعی چون نیوکاسل یونایتد، اسپورتنیگ لیسبون، گراسهاپرز و کارل زایس ینا همگی پیش از فینال برابر آیندهوون، از پیش رو برداشته شدند. پیروزی برابر تورینو در استادیوم کوموناله تورین، آن هم با نتیجه 3-2 مقابل 70 هزار تماشاگر، نقطه عطفی در این ماجرای غرورآفرین بود.
از این جهت غرور آفرین که تورینو دو سال می شد در خانه رنگ شکست را ندیده بود و سال 1976 قهرمان سری آ شده بود. لاریو از 20 یاردی اولین گل را در کوموناله زد، یک والی زیبا و هفتاد هزار تماشاگر که ساکت شدند. فرانچسکو گرازیانی بزرگ، دوبار برای تورینو گلزنی کرد اما این عبدلکریم مری، بازیکن باستیا بود که دو بار و پشت سرهم با ضرباتی وحشتناک قفل دروازه گراناتا را باز کرد تا مردان فرانسوی، ایتالیا را فتح کنند.
کار زایس ینا رقیبی راحت بود اما در مرحله بعدی گراسهاپرز زوریخ نمی خواست مانعی ساده باشد. در بازی برگشت 3-2 در سوئیس پیروز شدند اما گلزنی پاپی کافی بود تا با یک گل برتری، باستیا به فینال برسد. بازی فینال قرار بود در دو بازی رفت و برگشت انجام شود. اولین بازی در استادیوم آرماند سزاری، ورزشگاهی که مشکلات امنیتی و کیفی زیادی داشت برگزار شد. این ورزشگاه در فینال 1992در نیمه نهایی میان مارسی و باستیا، 18 هوادارا فوتبال را به کام مرگ کشاند. سقوط جایگاه هواداران، حادثه تلخی در تاریخ فوتبال فرانسه و باستیا بود. بالاخره بازی با 15 هزار تماشاگر در زمین خیس آرماند سزاری آغاز شد. با وجود تشویق های گرم و صمیمی هواداران و کنترل بازی توسط لاریو و یارانش، نتیجه 0-0 شد. بازی برگشت در فیلیپس استادیوم آیندهوون که شرایط عالی داشت، باستیای نگون بخت سه گل دریافت کرد تا رویای زیبای قهرمانی، به این ترتیب بر باد رود.
سرمربی سن اتین نیم نگاهی به پیشرفت لاریو داشت. هربین هیچوقت اجازه نمی داد لاریو به رقبای اصلی برود و باتنه، کسی که مانع اصلی بود، دیگر مشکلی بر سرراه محسوب نمی شد. باتنه توسط هربین به پاری سن ژرمن فروخته شد. تا آخر سال، ژان فرانسوا لاریو برای فرانسه یک بار به میدان رفت. هربین از کشش قوی میان لاریو و جانی رپ شگفت زده شده بود. شاید اگر بازی ها در آن زمان سه امتیاز بود، سن اتین قهرمان رقابت لوشامپیونه در فصل 79-1978 می شد.
هربین می خواست تیم خودش را بسازد. تیمی که به سبک و سیاق او بازی کند. او دوباره جانی رپ را به خدمت گرفت تا زوج او و لاریو دوباره تشکیل شود. او از نانسی، پلاتینی را هم خریداری کرد تا نقش پاپیِ باستیا را در سن اتین ایفا کند. اولین فصل با رتبه سومی به پایان رسید اما، پایه های این تیم قوی بنا شده بود. فصل آتی لاریو به عنوان برترین بازیکن سال انتخاب شد تا رئال مادرید و بارسلونا هردو در مورد جذب او کنجکاو شوند. این فصل قرار بود مثلث پلاتینی-لاریو و رپ درخشان ترین روزهای تاریخ سن اتین را رقم بزنند. تنها چهار شکست در فصل! دبل در کسب عنوان جام حذفی و لیگ برای مردان هربرت رویایی بود. در فینال جام حذفی، جایی که روژه میلا درخشید، لاریو به دلیل مصدومیت بازی را از دست داد.
فصل 82-1981 هم برای پلاتینی و هم لاریو سخت بود. از دست دادن لیگ تنها با یک امتیاز، باخت به پاری سن ژرمن در فینال رقابت های جام حذفی؛ دیگر چه چیز از این بدتر می توانست باشد؟ بدشانسی سن اتین می توانست به خوش بختی تبدیل شود. در حالی که این تیم سعی داشت صورتش را با سیلی سرخ نگه دارد و نشان دهد همه چیز در زمین عالی است، در پشت پرده خبرهای دیگری بود. داستان خیانت همسر پلاتینی به وی با لاریو، کسی که دوست صمیمی میشل بود، کل فرانسه را به هم ریخته بود. همه چیز سخت تر می شد. این دو قرار بود برای تیم ملی فرانسه در جام جهانی در اسپانیا به میدان روند. موضوع به صورت موقت حل شد. این دو در بیلبائو در بازی ابتدایی برابر فرانسه به میدان رفتند که برخلاف نتیجه 3-1 بازی، رویارویی نزدیکی بود.
پلاتینی به سرمربی تیم میشل هیدالگو اولتیماتوم داد "یا مرا انتخاب کن یا او را". پلاتینی کارش را کرده و با سرنوشت لاریو بازی کرده بود. ژان تیم را ترک کرد تا به بارسلونا برود و برای انتقال به این تیم مذاکراتی انجام دهد. لاریو به تیم فرانسه بازگشت اما در آخرین مرحله مقدمانی مقابل لهستان که باشکست همراه بود. همه چیز در حال نابودی بود. این قرار بود آخرین بازی ملی مرد خوشتیپ داستان باشد. پلاتینی، سن اتین را به مقصد یوونتوس ترک کرد، اتفاقی که باعث شد سران این باشگاه فرانسوی لاریو را به بارسلونا نفروشند. آن ها نمی توانستند هردو ستاره خود را از دست دهند. لاریو بالاخره در 1983 به اسپانیا رفت اما مادرید بود. اشتباه نکنید؛ اتلتیکو مادرید، لاریو را جذب کرد. بدشانسی در تعقیب لاریو بود. قبل از اینکه اولین بازیاش را برای روخی بلانکوس انجام دهد، از ناحیه زانو به شدت مصدوم شد. این مصدومیت تا آخر دوران بازیگری قرار بود همراه وی باشد.
درگیری میان او و سران اتلتیکو مادرید رخ داد. او برخلاف تصمیم باشگاه که می خواست درمان او در مادرید انجام شود ایستاد و خواستار بازگشت به فرانسه برای ادامه درمان زانوی خود شد. رابطه دو طرف بهم خورد و او هیچوقت برای اتلتیکو مادرید بازی نکرد. کم کم با گذشت زمان اوضاع رو به بهبودی گذاشت. لاریو آماده بازی بود اما ترجیح داد به لیگ NASL آمریکا و باشگاه مونترال مانیک برود. هفت باشگاه در طول پنج سال که در هیچکدام آن ها، بیش از یک فصل نماند.
در سال 1988 لاریو تصمیم گرفت از فوتبال خداحافظی کند. در حالی که می خواست در سرمربی گری شانس خود را امتحان کند، هیچ تیمی به او این مسئولیت را نداد تا دوران مربیگری اش آغاز نشده، خاتمه یابد. زندگی لاریو نباید اینگونه می شد. او باید فوتبالیست خارق العاده ای می شد که در اذهان می ماند. در حالی که در برابر غم و اندوه ناامید کننده ایستاده بود به زندگی بی سرو صدا ادامه داد. همه نام میشل پلاتینی را می شناسند اما نام ژان فرانسوا لاریو در بیرون از فرانسه ناشناخته ماند. بسیاری بر این باورند، او لایق بی مهری هایی که شد، نبود.
به قلم Steven Scragg از سایت Thesefootballtime
ارسال نظر