امیرعبدالهیان: وزیر خارجه سعودی احساساتی است
امیرعبدالهیان گفت: یکی از نکاتی که ذهن عادلالجبیر را مشغول کرده این است که وزیر خارجه سعودی در تقسیم کار در کشورش، باید نقش پلیس بد را ایفا کند و خیلی زیبنده نیست که هر هفته توهینها و اتهامات زیادی از سوی یک وزیر خارجه متوجه کشور مهم و بزرگی مانند ایران بکند.
حسین امیرعبدالهیان، مشاور رئیس مجلس شورای اسلامی در امور بینالملل در گفتوگویی تفصیلی به موضوعات مهمی همچون تغییرات و جابهجایی برخی مسئولان در وزارت خارجه، مسائل منطقه، تحولات سوریه، حادثه تلخ منا، مسئله بحرین و ... پرداخت.
* یکی از جملاتی که عادل الجبیر، وزیر خارجه سعودی به من گفت و از آن خیلی ناراحت بود، این بود که گفت؛ من کمتر از یک ماه است در وزارت خارجه مشغول به کار شدم و روی میزم پروندههای مختلفی است که هر کدام از آن پروندهها را ورق میزنم، نامی از ایران در این پروندهها آمده و مدعی بود که در مسائل مختلف منطقه به نوعی ایران دست دارد.
* در حدود 15 دقیقهای که با عادل الجبیر، وزیر خارجه سعودی صحبت داشتیم در رابطه با مسائل عراق، سوریه و لبنان صحبتهایی رد و بدل شد اما هشداری که در آنجا به عادلالجبیر داده شد این بود که روشهای توسل به اقدامات نظامی و امنیتی در منطقه را متوقف کنند که این هم به نفع منطقه و هم به نفع عربستان سعودی است.
* یکی از نکاتی که ذهن عادلالجبیر را مشغول کرده این است که وزیر خارجه سعودی در تقسیم کار در کشورش، باید نقش پلیس بد را ایفا کند و خیلی زیبنده نیست که هر هفته توهینها و اتهامات زیادی از سوی یک وزیر خارجه متوجه کشور مهم و بزرگی مانند ایران بکند.
* برداشت من این بود که عادلالجبیر فردی است که احساساتی عمل و شتابزده حرف میزند و انسانی است که آن پختگی و متانت لازم برای منصب وزیر خارجه شدن در عربستان را ندارد و شما این را در رفتارهایش میبینید.
* مشورت با دوستانمان در منطقه برایمان به عنوان یک اصل مطرح است که البته این روش را ادامه خواهم داد. مشورت با سیدحسن نصرالله به این دلیل انجام شد که ایشان یک شخصیت منحصر به فرد در منطقه است و مسائل منطقه را به خوبی درک میکند. وی ایدههای خیلی دقیق و روشنی نسبت به حل مسائل سیاسی در منطقه دارد.
* ممکن است فردی که سید حسن نصراله را نشناسد فکر کند حزبالله یعنی مقاومت، مقاومت یعنی موشک؛ شاید کمتر جلسهای را با سید حسن نصرالله داشتیم که کمتر 5 ساعت به طول انجامیده باشد و ایشان با صبر و حوصله و بردباری مسائل را گوش میکردند و برای هر کدام ایدههای دقیق خودشان را مطرح میکردند.
* یکی از جذابیتهای دیدار با سیدحسن نصرالله این است که ایشان درک و فهمش نسبت به جهان عرب بسیار عمیق است و نسبت به هر رجل سیاسی و انقلابی در جهان عرب، دبیر کل حزبالله برتری و رهبری دارد و ما در جنگ 33 روزه و قبل و بعد از آن، مبارزه و مقاومت علیه رژیم صهیونیستی تا دندان مسلح را می دیدیم و در این مسیر موفق و پیروز شدهاند.
* حادثه منا ابعاد بسیار گستردهای داشت و از پیچیدگیهای زیادی هم برخوردار بود و تحلیل زیادی در خصوص چرایی این ماجرا وجود دارد. تصمیم گرفتن در آن شرایط به دلیل پیچیدگی و گستردگی دشوار بود و عربستان درگیر جنگ در یمن بود. برخی از همکاران من در وزارت خارجه و سازمان حج و زیارت از چند هفته قبل به عربستان سفر کرده بودند، وقتی حادثه سقوط جرثقیل در جوار کعبه اتفاق افتاد از آنها علل حادثه را جویا شدم و گفتند حقیقتا با تجربهای که ما داریم در مقایسه با حج سالهای قبل که از افراد خبره و نیروهای نظامی و پلیس کارکشته سعودی استفاده میکردند و بر تردد و امنیت حجاج نظارت میکردند، این افراد باتجربه امسال به ندرت در مکه و مدینه دیده میشوند و عمدتاً تعداد زیادی از جوانان سعودی که اکثراً سرباز هستند و هیچ آشنایی با وضعیت ندارند بر کارها نظارت میکنند و زمانی که حادثه منا اتفاق افتاد، یکی از دلایش این موضوع بود.
* من درهمان موقع بیان کردم که عربستان سعودی نشان داد که در دو جبهه توان و ظرفیت این را ندارد که مدیریت کند و زمانی که در یمن درگیر جنگ است نمی تواند حج را اداره کند و این ناکارآمدی سعودی ها و بیلیاقتی کارگزاران آنها در موضوع حج اثبات شد و تصمیمگیری در آن شرایط بسیار دشوار بود با اینکه همه کشور به گونهای درگیر این مسئله بودند و 464 حاجی و زائر ایرانی جانشان را در این حادثه از دست داده بودند و جدای از آن بسیاری از کشورهای اسلامی هم به این مصیبت گرفتار شده بودند.
* در آن مقطع چند چیز مهم بود اول اینکه چرا این حادثه اتفاق افتاده و دوم اینکه قبل از ورود به چرایی این حادثه باید مجروحین هر چه زودتر درمان شوند و افرادی که جان خود را از دست دادند مورد شناسایی قرار بگیرند تا به موازات آن بتوانیم اقدامات حقوقی هم در سطح ملی و هم در سطح بینالمللی انجام بدهیم. تمام ظرفیت نظام درگیر این کار شده بودند و نباید فراموش کنیم که عربستان سعودی هیچ تمایلی برای انتقال پیکر مطهر کشتهشدگان این حادثه به کشورهایشان نداشت به ویژه درباره جمهوری اسلامی ایران یعنی آنها هم دچار نوعی سردرگمی شده بودند اینکه بخواهند 464 جسد را به ایران تحویل دهند یعنی تأیید این موضوع که عربستان لیاقت اداره حج را ندارد و سندش هم پیکر این تعداد جانباخته و شهید ایرانی در حادثه منا، لذا سعودیها به دنبال این بودند که با توجیح های مختلف و دروغهای بهداشتی و پزشکی این اجساد را به ایران تحویل ندهند اما پیگیریهای جدی که در سطوح مختلف انجام شد و هشدار جدی که مقام معظم رهبری به مقامات سعودی داد راه را باز کرد و عربستان از روی استیصال مجبور شد که این پیکرها را به کشور برگرداند. به دلیل اینکه موضوع را به نوعی از نظر خودش فیصله و پایان دهد پیکر مطهر شهدای ما را تحویل داد ولی درخصوص کشورهای دیگر این امر انجام نشد وبا توجیهاتی اجساد را به کشورهایشان ندادند.
* بنده عملکرد جمهوری اسلامی را در موضوع پیگیری چرایی حادثه و انتقال فوری مجروحین و پیکر مطهر شهدا و پیگیریهای حقوقی مناسب میدانم اما باید توجه داشت که پیگیریهای حقوقی یک امر زمانبر است و این پیگیریها باید در زمان خودش به نتیجه برسد.
* دیدار پوتین با مقام معظم رهبری نقطه عطف روابط تهران و مسکو و همچنین نقطه عطفی در موضوعات منطقهای به ویژه سوریه بود که بعد آن آثار حمایت نظامی روسیه از سوریه در مقابله با داعش را به طور واضح در اخبار و مستندات شاهد بودیم.
* شاید حداقل دو بار در سالهای گذشته از بشار اسد خواسته شد که همراه با خانوادهاش برای استراحت به تهران یا شهری دیگر بروند اما پاسخ بشار اسد پاسخی شنیدنی بود که گفت من تا آخر در کنار مردم کشورم هستم و از سوریه خارج نخواهم شد و خانواده و همسر من مسئول سرکشی و رسیدگی به امور خانوادههای شهدای جنگ علیه تروریستها در کشور هستند و همسر و فرزندان من هم سوریه را ترک نخواهند کرد.
* یکی از نکاتی که توانست به مقاومت در برابر این همه فشار در سوریه کمک کند نقش ویژهای است که رهبری سوریه در این کشور ایفا میکند. موضوع دوم نقش ارتش سوریه بود که علیرغم تحلیلهای غربیها و برخی کشورهای عربی باید در 3 ماه اول بحران فرو میپاشید اما این اتفاق نیفتاد و حمایتهای مردمی هم بسیار تأثیر گذار بود، در این موضوع اساساً نقش رهبری در بحرانها بسیار مهم است و در جهان عرب و کشورهایی که ساختارهای متفاوت سیاسی دارند رهبری یک نقش ویژه و والایی دارد که اعتقاد دارم درسوریه هم این رویکرد بشار اسد خیلی کمککننده بوده، برای اینکه سوریه بتواند این فشارها را تحمل کند و زمانی که مردم میبینند رهبرشان درکنارشان ایستاده و حتی فرزندانش در مدرسهای درداخل دمشق در زیر گلولهباران و خمپارهاندازیهای گروههای مسلح بیمسئولیت و تروریست درس میخواند این برای مردم سوریه روحیهبخش است.
* هیچ معاملهای از طرف جمهوری اسلامی ایران و کشورهای 5+1 از جمله آمریکا در خصوص مسائل منطقه صورت نگرفت اساسا ما در وزارتخارجه اجازه نداشتیم در خصوص مسائل منطقه با آمریکا گفتوگویی انجام دهیم و گفتوگوهای ما و آمریکا در چارچوب مسائل هستهای بود و با گروه 5+1 هم همین گونه بود، اما با کشورهای اروپایی در خصوص مسائل منطقه به موازات مذاکرات هستهای به طور طبیعی گفتوگوهایی شروع شد اما این به این معنا نبود که مابه ازای برجام و مسائل هستهای مسئله منطقه تعریف شود و خط قرمز ما هم این بود که با آمریکاییها درخصوص مسائل منطقه هیچ گفتوگویی نداریم و تأکیدمان هم بر این بود که مسائل منطقه باید در منطقه و توسط اهالی منطقه حل و فصل شود.
* اقدامی که وزارت اطلاعات انجام داد یک اقدام اطلاعاتی خیلی پیچیده بود دقیقا در شرایطی که همه در رسیدن به وضعیت مطلوب دیپلمات ربوده شده در یمن ناامید شده بودند چون ایشان بالاخره توسط عوامل تروریستی و گروههای مرتبط با القاعده ربوده شده بود و در شرایط سخت و بدترین نقطه یمن که به یک فرد میتوانند شرایط سختی را تحمیل کنند نگهداری میشد و وی ماهها در آنجا و در آن شرایط سخت نگهداری شد و دسترسی به او با توجه به جابهجاییهای مکرری که در مکانش صورت میگرفت کار بسیار دشواری بود.
* وزارت اطلاعات با روشهای مورد توجه خودش توانست اولا ردیابی کند و تا آنجایی که اطلاع دارم بخشی از عملیات وزارت اطلاعات ردیابی مسیرهایی بود که این دیپلمات جابهجا میشد و بخش دیگری از عملیات پیچیده وزارت اطلاعات مراقبتهایی بود که باید از این دیپلمات کشورمان انجام میشد که کشته نشود، در آن جابهجاییها دریک مقطعی وی به منطقهای منتقل شد که کاملا محل امن القاعده بود. همه اینها تأییدی است بر توانمندی هایی که مأموران وزارت اطلاعات کشور و سربازان گمنام امام زمان(عج) به آن شهرت دارند و توانستند با دقت و حساسیت ویژه این مأموریت را انجام دهند البته فراموش نمیکنیم که بعد از اعلام این مسئله در همان مقطع برخی به ویژه یک جریان وابسته به عربستان سعودی فشار آوردند که انصارالله زمینه ورود وزارت اطلاعات را فراهم کرده و یا ایران در تحولات یمن نقش دارد اما اصلا چنین موضوعی نبوده و این عملیات اطلاعاتی صرفا با استعدادهای ذاتی دستگاههای کشور انجام شد واین استعداد کمک کرد به این که بتوانیم دیپلمات کشورمان را سالم از صنعا خارج کنیم و اتهاماتی که مبنی بر هماهنگی با جهتی در یمن زده شد با این هدف بود که انصاراله را تضعیف کنند.
* حاکمان جدید عربستان سعودی متأسفانه تصمیمات هیجانی و غیر معقول زیادی را در یک سال و نیم گذشته که در رأس قدرت قرار گرفتهاند اتخاذ کردند، از تصمیم اشتباه حمله به یمن گرفته تا مانع تراشی برای ورود زوار ایرانی که اگر اندکی تعقل و حکمت در طرف سعودی حاکم بود چنین تصمیمهایی نمیگرفتند، زیرا سعودیها برای اینکه خشم و نفرت بخش مهمی ازمردم ما را نسبت به حادثه منا کاهش بدهند باید در حج امسال بخش مهمی از تسهیلات را فراهم میکردند که هم برای زوار ایرانی و هم برای خانواده شهدای حادثه منا باشد اما ما شاهد این بودیم که سعودیها به بهانههای مختلف در مذاکرات رفتارهایی میکردند که اتباع و زوار ایرانی نتوانند حضور پیدا کنند. بنده هم به مقامات غربی و عربی به صراحت در مذاکرات گفتم.
* در دوره اولی که آقای اوحدی رئیس سازمان حج و زیارت برای مذاکره حج امسال حضور پیدا کرد علاوه بر رفتارهای توهینآمیز در فرودگاه بیش از 5 ساعت با طرف سعودی مذاکره داشته که در این مدت حتی یک لیوان آب هم برای وی نیاوردند رفتارهای نامتعارف و نامتوازن عربستان سعودی طبیعی بود که آنها با هدفی این رفتارها را انجام میدهند بخشی از سهمیه حج که اختصاص به ایران دارد در حج سال جاری کاهش پیدا میکند و ممکن است بدون اینکه آنها اعلام کنند این سهمیه رابه کشورهای دیگری که مدنظرشان است بدهند.
* مسئله حج مسئلهای نیست که فقط در اختیار عربستان سعودی باشد و به عربستان اجازه داده نخواهد شد که حج و مکه و مدینه را در گروگان خودش قرار دهد زیرا مکه و مدینه متعلق به جهان اسلام است. عربستان این اشتباه خودش را باید جبران کند و امیدوار هستیم با تعقل و تدبر این کار را انجام دهد هر چند که از حاکمان فعلی عربستان بعید است که تصمیمات درست اتخاذ کند.
* تجربه کاری بنده در منطقه و عربستان تا به امروز نشان میدهد که در مباحث کلان عربستان هیچ کاری را بدون هماهنگی با آمریکا قادر نیست انجام دهد به دلیل اینکه عربستان زمانی که حمله به یمن را آغاز میکرد به صراحت اعلام کرد که ایالت متحده آمریکا همکاری لجستیکی و اطلاعاتی با عربستان سعودی درجنگ یمن دارد مثل اینکه آمریکا به ظاهر تلاشهایی را برای آتشبس در یمن انجام میداده اما راهبردی که در منطقه دنبال میکردند حتما برای آمریکاییها قابل قبول نبوده که یک گروه مؤثری مانند انصارالله در یمن وجود داشته باشد که یک موقعیت ژئواستراتژیک در منطقه دارد.
* عربستان سعودی در موضوع نفت در سالهای اخیر سیاستهای خودش را با ریاستها و اهدافی که آمریکا در منطقه دنبال میکرد هماهنگ میکند و به طور طبیعی به عنوان بخشی از ابزار اعمال سیاستهای آمریکا عربستان سعودی مورد توجه و استفاده قرار گرفته است.
* تولید بالای نفت عربستان سعودی سهم مهمی در پایین نگه داشتن قیمت نفت و کاهش آن دارد و تحلیل بنده این است که عربستان در آستانه اجرای برجام با همکاری غرب و آمریکا تلاش جدی را انجام داده که درآمد نفتی ایران افزایش پیدا نکند و ایران نتواند از بحث برجام نتیجهای بدست آورد زیرا آمریکایی ها که در مذاکره با ما بر روی کاغذ برجام را امضا کردند از همان ابتدا چنین نیتی نداشتند که برجام برای ما گشایش ایجاد کند لذا به طور همزمان بر روی کاغذ سند را امضا کردند و از آن طرف در راستای راهبرد کلیهشان در منطقه از چنین روشهای مستقیم و غیرمستقیم استفاده کردند که برجام تأثیر واقعی خودش را در زندگی مردم نداشته باشد.
* براساس اطلاعات بنده ادعای رئیس سازمان سیا، مبنی بر مذاکره با ایران در موضوعات مختلف، بى اساس است، ما هیچ مذاکرهای در خصوص مسائل منطقه ای با آمریکا نداشتیم، در مقاطعی آمریکاییها سعی کردند مطالبی را با استفاده از فرصت مذاکرات هستهای منتقل کنند اما به دلیل اینکه ورود به مذاکرات منطقهای با آمریکا خط قرمز ایران بوده چنین مذاکرهای با آمریکا شکل نگرفته و این موضوع تنها ادعای رئیس سازما سیا است.
* بنده نسبت به آینده عراق خوش بین هستم و در عین حال معتقدم برخی از بازیگران خارجی قصد دارند عراق را به سمت بیثباتی هدایت کنند، آمریکاییها پس از شکست خود در خروج نظامى سال ٢� ١١ عراق مى کوشند به بهانه مبارزه با داعش، بازگشت خود را با پهن کردن نیروهای نظامی در این کشور، توسعه دهند.
* متاسفانه عربستان نقش سازنده در تحولات عراق ندارد اما نکته مهم آن است که مرجعیت دینی، رهبران سیاسی، دولت،ارتش حشدالشعبی و نیروهای مردمی عراق بحث مبارزه با داعش را با جدیت پیش ببرند هرچند که تاکنون ارتش عراق پیروزی های بسیار چشمگیری به دست آورده است. مبارزه با تروریسم آن هم تروریسمی که مورد حمایت ابزاری دهها کشور خارجی بوده، پدیدهای دشوار و پیچیده اما شدنی است.
* آنچه که در ترکیه اتفاق افتاد از یک منظر به این رویکرد بازمیگردد که از بین بردن انسجام کشورى منسجم مثل ترکیه می تواند بخشی از سناریوی جدید در کودتا باشد حال اگر فرض کنیم آمریکایی ها به دنبال ایجاد ناامنى در ترکیه نبودند، اما حذف جریان اسلامی ترکیه که در راس حاکمیت قرار دارد قطعاً می تواند از اهداف آمریکا باشد که البته ممکن است آمریکا اعلام کند در این زمینه نقشى نداشته اما این مقوله اى غیر قابل باور است چرا که هواپیماهای کودتاگران از پایگاه اینجرلیک این کشور به سوی استانبول و آنکارا سوخت گیری می کردند و هدایت و فرماندهی میشدند. در این زمینه مواردی به چشم می خورد که در اتاق عملیات مشترک نظامیان میان آمریکا و عراق، ژنرالهای این دو کشور برای مبارزه با داعش و کنترل امنیت در عراق حضور دارند.
* موضوع سفارت عربستان، دقیقاً بهانه بود. عربستانى ها تعمداً آیت الله شیخ نمر را اعدام کردند زیرا شاهد واکنش ها درباره آن در ایران بودند.
* شخصاً درباره اتفاقات سفارت عربستان مشکوک هستم که صرفاً اتفاقى سیاسى بوده باشد چه بسا برخى دستان خارجى در این موضوع نقش داشتند. به هر حال اتفاقى که در مقابل سفارت عربستان افتاد در عالى ترین سطوح ایران مورد نکوهش قرار گرفت و عوامل آن هم در حال محاکمه هستند.
* در رابطه با قطع روابط دیپلماتیک، باید بگویم ما باب را براى عربستان باز گذاشتیم تا هر زمان بتواند سفارت خود را بازگشایى کند به هر حال روابط دیپلماتیک امرى طبیعی است و بازگشت رابطه طبیعى میان تهران و ریاض میتواند به سود دو کشور و منطقه باشد، البته درباره اینکه چه زمانى عربستان این تصمیم را خواهد گرفت معتقدم سعودى ها چاره اى جز بازگشایى سفارت خود ندارند و نهایتاً دیر یا زود این تصمیم اتخاذ میشود اما از آنجایى که آنها به تناسب شرایط خود تصمیم گیرى میکنند بعید میدانم قطع این رابطه استمرار پیدا کند چراکه سعودى ها هم چاره اى جز فاصله گرفتن از هیجانات ندارند.
* جابه جایى امرى طبیعى بوده که در همه دستگاه ها وجود دارد و بدیهى است که فرد تصمیم گیرنده دلایل خاص خود را براى جابه جایى دارد. در این زمینه باید بگویم قطعا خیرى در این تغییر و تحولات براى بنده وجود داشت. در اینباره زمزمه هایى مبنى بر اینکه علت جابه جایى، تغییر سیاست ها است، شنیده میشود لذا در این مورد باید بگویم طرح این موضوع از سوى برخى نخبگان فعال سیاسى و بین المللى امرى طبیعى است اما در عین حال بر کسى پوشیده نیست که سیاستهاى اصولى نظام، توسط شوراى عالى امنیت ملى مورد بحث و کارشناسى قرار مى گیرد و نهایتاً با تأیید مقام معظم رهبرى به دستگاه ها و وزارت خانه ها ابلاغ میشود بر این اساس ممکن است افراد و مسئولان تغییر کنند اما سیاست ها، سیاست هاى واضح و پایدارى است. بیش از این علاقه اى به ورود به جزئیات ندارم زیرا در فضاى مجازى روایت هاى متنوعى نقل میشود که بسیارى از آنها مبناى درست و دقیقى ندارئ.
* شاید یکى از دلایل مطرح کردن موضوع جابجایی بنده از سوى رسانه هاى عربى آن است که در طول 5 سال فعالیت خود در وزارت خارجه کوشیدم سیاست خارجى کشورم را با مشورت وزیر و مقامات عالى، کمک کنم، در این راستا یکى از موضوعات، مسئله سوریه و منطقه بود. زمانى که در وزارت خارجه مسؤلیت داشتم در گفت و گوهاى دیپلماتیک با مقامات منطقه درباره مواضع ایران، سوریه و آینده این کشور همچنین محور مقاومت، اظهارات صریح و شفافى داشتم و کوشیدم از تجارب و ادبیات دیپلماتیک استفاده کنم. یکى از نکاتى که به تبیین شفافیت سیاست کشور کمک کرد آن بود که همواره کوشیدم صادقانه، صریح و با بیان دیپلماتیک، واقعیت ها را در عرصه دیپلماتیک و دیپلماسی مطرح کنم البته شاید برخى مواضع بنده از صراحت بیشترى برخوردار بود و همین مسئله به نوعى توجه ویژه رسانه هاى عربى را جلب کرد تا با حساسیت بیشترى این موضوع را دنبال کنند.
* برخی از مواضع من چه در مذاکره و چه در عرصه رسانهای که از صراحت بیشتری برخوردار بود به نوعی توجه ویژه رسانههای عربی را در پی داشت و در پی این جابه جایی که به نظرم میتواند یک امر طبیعی تلقی شود آنها با یک حساسیت بیشتری این موضوع را دنبال میکنند. اما آنچه برای من به عنوان یک دیپلمات کوچک از مجموعه بزرگ دستگاه دیپلماسی مهم است در مسئله تأمین حداکثری امنیت ملی خودمان با هیچ طرفی تعارف نداریم و برای تأمین منافع ملی کشورمان به هیچ وجه کوتاه نمیآییم و این دغدغهای است که دستگاه دیپلماسی دارد و اطمینان داریم که هم شخص وزیر امورخارجه و هم سایر همکاران من با اهتمام ویژهای این مسیر را دنبال میکنند. هیچ چیز برای ما شیرینتر از امنیت تک تک هموطنانمان در ایران نیست و هیچ چیز برای ما شیرینتر از برقراری امنیت، صلح، ثبات، رفاه در منطقهای که در آن زندگی میکنیم و در جهانی که هستیم نیست.
* من همیشه از خدا خواستم که هر وظیفهای دارم بتوانم آن را به خوبی انجام دهم امیدوارم که توانسته باشم وظیفهای که داشتم با کمک همکارانم در وزارتخارجه به خوبی انجام داده باشم.
* ما به دلیل اینکه دیپلمات هستیم نمیتوانیم از این واژه که بگوییم سربازیم استفاده کنیم اما در عرصه دیپلماسی ما یک سرباز برای نظام هستیم اگر توفیق داشته باشیم که به عنوان یک سرباز وظیفهای که به ما واگذار میکنند بتوانیم درست انجام دهیم این بزرگترین نعمتی است که خدا به ما عطا کرده است ضمن اینکه کار ما در وزارتخارجه یک کار جمعی است و از مجموعه ظرفیتها و تلاشها میتوانیم یک خروجی خوب را داشته باشیم و لذا خیلی از افراد جلوی دوربین نیستند اما باعث بسیاری از موفقیتها بودهاند و امیدواریم از این به بعد نیز موفق باشند.
* بهترین روایتی که از این تغییر مایلم به آن اشاره کنم "روایت بیروایتی است".
* موضوع بحرین حساسیتهای خاص خود را هم در جهان اسلام شیعیان و هم برای جمهوری اسلامی ایران دارد آنچه که مهم است عدم دخالت ما در مسئله بحرین است. زمانی در عالیترین سطح یکی از مقامات جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد ما هیچ مداخلهای در بحرین نداریم و مقامات بحرین میدانند که اگر کوچکترین مداخلهای در بحرین میکردیم وضع به گونه دیگری بود.
* شیخ علی سلمان دموکراتیکترین و معتدلترین رهبر معارض در بحرین است که اصلا بازداشت او یک جوک و لطیفه و توهین به مردم بحرین است.
* لغو تابعیت آیتالله شیخ عیسی قاسم به عنوان یک رهبر دینی یک موضوعی است که اولاً نشان دهنده عمق بحران در داخل بحرین است، ثانیاً نشان دهنده عمق بیدرایتی در این کشور تلقی میشود لذا مواضعی درخصوص بحرین با توجه به فشارهای نامعقولی که به یک بخش مهم در جامعه و میان مردم بحرین اعمال میشود یک امر طبیعی است اما صرفا به معنای هشدار دادن و توجه دادن به حکومت است تا تمرکز بر امنیت کشور را متوجه شوند و به امنیت منطقه کمک کند تا از این التهابات با عقلانیت و حکمت عبور کند.
* وقتی از بحرین برگشتم و کار خود را در وزارتخارجه با آقای صالحی وزیر امور خارجه شروع کردم دقیقا کمتر از یک هفته قبل از حضور آقای صالحی در وزارت بحث بیداری اسلامی پیش آمد و انقلاب در تونس و مصر شروع شد و در آن زمان بعضی اوقات آقای صالحی 5 تا 7 بار در روز به اتاق من میآمد و مرتب مسائل را پیگیری میکرد و به شوخی میگفت "عجب پا قدمی داشتم" و به محض اینکه من به وزارتخارجه آمدم با بحرانهای جدی در منطقه مواجه شدم چه حدود دو سال و نیم با آقای صالحی و نزدیک به سه سال با آقای ظریف همواره با بحرانهای جدی در منطقه مواجه بودیم که میتوانم بگویم شاید یک مقطع کم نظیر تاریخی در ارتباط با تحولات منطقه را پشت سرگذاشتیم، بخشی از آن سهم وزارتخارجه بود و بخش دیگر سهم دستگاههای دیگر و در تمام این مسائل یک مسئله دغدغه ما بود که تحولاتی که در منطقه صورت میگیرد کمک بکند به ثبات و امنیت در منطقه و ما به گونهای در مجموعه نظام عمل کنیم که کوچکترین آسیبی به امنیت ملی کشور وارد نشود. این دغدغه باعث میشد که ما نه روز تعطیل داشتیم و نه در شب و روز بتوانیم تفکیکی بین کار قائل شویم و البته در این موضوع بیشترین سهم را همکاران من چه در وزارت خارجه چه در سایر بخشهای نظام داشتند که آنها گمنام هستند.
ارسال نظر