مهمترین نقاط آسیبپذیری عربستان در منطقه
دستگاه رسانهای آل سعود، هر چند در تخریب دشمنان آل سعود تا حدی توانسته دستاوردهایی داشته باشد، اما نتوانسته برای خود آل سعود وجهه و محبوبیتی ایجاد کند و باید گفت «رسانه آزاد» در منطقه عربی، یکی از مهمترین نقاط آسیبپذیری عربستان سعودی است.
دستگاه رسانهای آل سعود، هر چند در تخریب دشمنان آل سعود تا حدی توانسته دستاوردهایی داشته باشد، اما نتوانسته برای خود آل سعود وجهه و محبوبیتی ایجاد کند و باید گفت «رسانه آزاد» در منطقه عربی، یکی از مهمترین نقاط آسیبپذیری عربستان سعودی است.
مقدمه
یکی از پایههای اصلی سیاستهای منطقهای آل سعود، رسانه است. این خاندان تمام تلاش خود را برای کنترل خروجی رسانهها در هر امر مرتبط با منافع این کشور میکند و از خرج کردن میلیاردها دلار در این راستا هیچ ابایی ندارد. آل سعود علاوه بر این که بیش از هزار شبکهی ماهوارهای و روزنامه و سایت خبری و مجله را در تملک خود دارند، به طور پیوسته به اشخاص و شبکهها و سایتهای خبری مختلف رشوه میدهند تا در خدمت دستگاه پروپاگاندای عظیم این کشور قرار بگیرند. در این مقاله ابتدا تجربه تلخ آل سعود از برتری رسانهای جمال عبدالناصر و صدام بیان شده و سپس چهار استراتژیای که امروزه عربستان در مواجهه با رسانهها اتخاذ کرده است شرح داده خواهد شد. در طی این مقاله مهمترین رسانههای سعودی و مالکان آنها معرفی شده و چگونگی خریدن رسانهها و اشخاص توسط آل سعود در سراسر دنیا شرح داده خواهد شد و حتی مقادیر دقیق مبالغی که به برخی رسانهها و اشخاص کمک شده است نیز- بر اساس اسناد ویکی لیکس- ذکر خواهد شد.
تجربه تلخ اولین رویارویی با رسانه
اولین رسانه در مرزهای کنونی عربستان در سال 1907 در زمان حکومت آل رشید راهاندازی شد. آل سعود اولین روزنامه خود را به کمک مستشاران مصری و سودانی در سال 1950 راه انداخت که چون درصد بالایی از مردم بیسواد بودند و بخش عظیمی از آنها نیز صحراگرد بودند، مؤثر واقع نشد. میتوان اولین تجربه سعودیها از اثرگذاری و برش رسانه را در دهه 1950 و 1960 دانست. رادیوی صوت العرب مصر که مُبلّغ پانعربیسم بود، پادشاهی نوپای سعودی را شدیداً تهدید میکرد و عربستان وسیلهای نداشت تا با آن مقابله کند. سعودیها به خوبی به یاد دارند که خیابانهای ریاض و سایر شهرهای عربستان هنگام پخش سخنرانی جمال عبدالناصر- که دشمن آل سعود بود- خالی میشد. ملک فیصل در سال 1960 به این نتیجه رسید که نمیتواند احتیاج به رادیو را نادیده بگیرد اما از واکنش علمای وهابی به رادیو که آن را شیطانی میدانستند میترسید. بن باز (سرشناسترین مفتی سعودی) رادیو را کفر و فساد میدانست.[1]
اولین رادیوی سعودی در سال 1961 راهاندازی شد که روزانه 19 دقیقه پخش میشد و فقط سخنان مذهبی گفته میشد تا مشروعیت آن ثابت بشود. در سال 1962 این رادیو 4.5 ساعت در روز برنامه داشت که 95 درصد آن پخش قرآن و 5 درصد آن نواهای بدون موسیقی بود. در همین دهه سعودیها دامنه رادیوی خود را افزایش داده و ساعتهای مشخصی را به زبانهای فارسی، ترکی، اردو، اندونزیایی، بنگالی، سواحیلی و سومالیایی اختصاص دادند. این رادیو در پی مقابله با پانعربیسم، ترویج وهابیت، بهبود چهره و مشروعیت بخشی به آل سعود و جعل این کشور به عنوان رهبر جهان اسلام بود. اولین تلویزیون سعودی نیز در سال 1965 افتتاح شد.
در دهه 70 میلادی اوضاع رسانه در جهان عرب تغییر کرد و رادیوی مصر رو به افول رفت و رادیو بغداد کمکم جای صوت العرب را گرفت. اما این رادیو نیز پس از شکست عراق در جنگ کویت جایگاه خود را از دست داد. با تضعیف رقبای منطقهای و افزایش قیمت نفت، عربستان توانست وضعیت رسانهای بهتری در داخل کشور خود پیدا کند. اما این رسانهها شدیداً بسته و تحت سانسور عمل میکردند. مشهور است که در سال 1990 که عراق به کویت حمله کرد، بسیاری از سعودیها سه روز بعد از حمله خبر آن را شنیدند. در این برهه عربستان همچنان نسبت به رسانههای عربی که در خارج از عربستان بودند، آسیبپذیر بود. ناتوانی در کنترل جریان اطلاعات در خارج عربستان، مهمترین دغدغه عربستان در این برهه بود و آل سعود کاملاً به قدرت رسانهها پی برده بودند.
استراتژیهای آل سعود در مواجهه با رسانهها
پس از آنکه آل سعود کشف کردند رسانه چه قدرت و پتانسیلی دارد، توان زیادی برای به کنترل و انقیاد در آوردن آن خرج کردند. سیاست آل سعود نسبت به رسانهها در منطقه و جهان را در 4 محور میتوان طبقهبندی کرد:
- خریدن و تملک رسانهها یا ساختن رسانههای جدید و قوی
- خریدن وفاداری رسانهها و شخصیتهای رسانهای (در راستای تبلیغ و دفاع از عربستان)
- پرداختن حق السکوت (در راستای عدم انتقاد از عربستان)
- تلاش برای از بین بردن رسانههای معارض یا شخصیتهای رسانهای مخالف (مانند حذف کردن شبکهها از ماهوارهها و یا تهدید و قتل خبرنگارها)
تسلط عربستان بر رسانهها مانع از آن شده است که به موضوع امپراطوری رسانهای آل سعود پرداخته بشود و تحقیقات کمی در مورد این موضوع صورت گرفته است. این امر باعث شده که منابع اندکی در این زمینه موجود باشد و بیشتر مقالات موجود در این زمینه قدیمی هستند.
میتوان اولین تجربه سعودیها از اثرگذاری و برش رسانه را در دهه 1950 و 1960 دانست. رادیوی صوت العرب مصر که مُبلّغ پانعربیسم بود، پادشاهی نوپای سعودی را شدیداً تهدید میکرد و عربستان وسیلهای نداشت تا با آن مقابله کند. سعودیها به خوبی به یاد دارند که خیابانهای ریاض و سایر شهرهای عربستان هنگام پخش سخنرانی جمال عبدالناصر- که دشمن آل سعود بود- خالی میشد.
در سال 2011 ویکی لیکس به 500 هزار نامه محرمانه سعودی دست یافت که به «سعودی لیکس» یا «سعودی کابل»[2] مشهور شد. بیشتر این نامههای محرمانه از سفارتخانههای عربستان در سراسر دنیا به وزارت خارجه عربستان ارسال شده است. ویکی لیکس تا کنون 120 هزار عدد از این نامهها را منتشر کرده است. بخشی از این نامهها به خوبی تجارت رسانهای آل سعود در عرصه جهانی از استرالیا تا کانادا را نشان میدهد و منبع بسیار خوبی برای پی بردن به کنشهای رسانهای عربستان است و از این اسناد برای تحلیل استفاد شده است. در ادامه 4 استراتژی عربستان در مواجه با رسانه تشریح شده و اطلاعات و اسناد موجود در این زمینهها ارائه خواهد گردید:
1. راهاندازی رسانههای جدید و تملک رسانههای موجود
در طول 26 سال گذشته عربستان از سرمایه هنگفت خود برای قبضه کردن رسانههای مؤثر بر منطقه تماماً استفاده کرده است. از سال 1990 شاهزادههای سعودی در پی آن بر آمدند که از لاک دفاعی رسانهای خارج بشوند و دامنه رسانهای پادشاهی سعودی را بینالمللی کنند.
در اولین اقدام گروه رسانهای ام.بی.سی[3] در سال 1991 توسط تاجر سعودی ولید بن ابراهیم آل ابراهیم راهاندازی شد. یکی از خواهران ولید ابراهیم از همسران ملک فهد، پادشاه وقت سعودی بود و این گروه مسقیماً به ملک فهد متصل بود و اولین شبکه ماهوارهای رایگان (ظاهراً) غیر دولتی در جهان عرب به شمار میآمد که دفتر مرکزی آن در لندن قرار داشت و در سال 2002 به دبی منتقل شد. این گروه 10 شبکه ماهوارهای و دو رادیو در اختیار دارد. بیشتر این شبکهها به پخش سرگرمیها و سریالها و فیلمهای سینمایی هالیوودی و بالیوودی و ترکی اختصاص دارند. یکی از این شبکهها به اسم ام.بی.سی پرشیا فعالیت 24 ساعته به زبان فارسی دارد. گفته میشود هماکنون 50 درصد از سهام این شبکه در اختیار عبدالعزیز بن فهد (پسر محبوب ملک فهد) قرار دارد که خواهرزاده ولید بن ابراهیم نیز است. مجموعه این شبکهها 150 میلیون مخاطب در جهان عرب دارد.
اکثر شبکههای این گروه به سرگرمی اختصاص دارند اما این گروه در سال 2003 شبکه ماهوارهای و سایت العربیه را به منظور مقابله با الجزیره قطر با گرایش پانعربی راهاندازی کرد. این شبکه خبری و سایت هم اکنون تاثیر زیادی بر شبکه رسانههای منطقه دارد. سرمایه اولیه این شبکه در سال 2003، سیصد میلیون دلار بوده که بخشی از آن توسط گروه حریری در لبنان تأمین شده بود. شبکه العربیه در سال 2012 شبکه الحدث را نیز راهاندازی کرد که به طور گسترده به اخبار سیاسی متمرکز است. این دو شبکه امروز از قویترین بازوهای سیاست خارجی عربستان هستند.
پس از ام.بی.سی، در سال 1993 شبکه ای.آر.تی[4] توسط صالح عبدالله کامل- میلیاردر و بانکدار مشهور سعودی –راهاندازی شد. این گروه که تعداد شبکههای آن به 16 عدد هم رسید، امروزه در حاشیه قرار گرفته و حدود 5 شبکه ماهوارهای دارد. پس از آن در سال 1994 شرکت هلدینگ «موارد»[5] عربستان، شرکت ارتباطاتی اُربیت را راهاندازی کردند که مقر آن در رُم بود. «موارد» تا سال 1996 هزینهی بی.بی.سی عربی را میداد اما در این سال این شبکه را به دلیل عدم تمکین به دستورالعملهای سعودی تعطیل کرد (که بعدها بر پایه پول مالیاتدهندگان انگلیسی مجدداً شروع به کار کرد). در سال 1996 شرکت اُربیت 49 درصد از سهام شبکه ماهوارهای ال.بی.سی.آی[6] را- با حدود 10 شبکه ماهوارهای که در حوزه لبنان متمرکز است- نیز خرید.
در سال 2000 یکی از شاهزادههای سعودی که بعدها به رابرت مرداک جهان عرب مشهور شد، وارد بازی میشود. ولید بن طلال- که بر اساس مجله فوربس 34اُمین فرد ثروتمند دنیا است- در این سال شرکت روتانا را از صالح بن کامل خرید. شرکت روتانا در حال حاضر بزرگترین شرکت رسانهای جهان عرب است و به تنهایی یک امپراطوری کامل رسانهای است. این شرکت 6 کانال پخش موسیقی، 14 شبکه ماهوارهای، چندین مجله و استودیو تولید فیلم را در اختیار دارد. بن طلال در بسیاری از رسانههای دیگر نیز سهام دارد. این رسانهها عبارتاند از: روزنامه النهار، روزنامه الدیار، شرکت ال.بی.سی.آی و رسانههای غیر عربی مثل فاکس نیوز، شرکت خبری رابرت مرداک (5.46 درصد)، تویتر و....
روزنامه الحیات نیز که در سال 1946 توسط یک شیعه لبنانی در بیروت پایهگذاری شده بود، در سال 1988 توسط خالد بن سلطان ( برادر بندر بن سلطان ) خریداری شد. این روزنامه امروزه یکی از روزنامههای پیشرو در جهان عرب است و در عربهایی که ساکن اروپا و آمریکا هستند بسیار پرمخاطب است. این روزنامه در مقایسه با روزنامه رقیب خود یعنی الشرق الاوسط، نسبت به آل سعود ژست منتقدانهتری دارد. روزنامه الشرق الاوسط نیز یکی از روزنامههای پرنفوذ عربی است که در سال 1978 در لندن تأسیس شد. این روزنامه از ابتدای تأسیس تحت نظارت آل سعود بوده و توسط ملک سلمان (که آن زمان فرماندار ریاض بود) و پسرانش حمایت شده و در تملک آنان است.[7]
این رسانهها بخش ناچیزی از رسانههای متعلق به آل سعود است و تعداد شبکههای ماهوارهای عربستان را تا هفتصد عدد نیز رساندهاند.[8] آل سعود طیف گستردهای از شبکههای ماهوارهای و ظاهراً متضاد را دارد. در یکی از این شبکهها مفتی تکچشمی برنامه اجرا میکند که حتی به گرد بودن زمین نیز اعتقاد ندارد و آن را کفر میداند و هرگونه ارتباطی با نامحرم را رد میکند و در شبکه دیگری که متعلق به همان شاهزاده است، فیلمهای رقصآواز زنان و سریالهای تُرکی مبتذل با تم خیانت پخش میشود.
در سال 2011 ویکی لیکس به 500 هزار نامه محرمانه سعودی دست یافت که به «سعودی لیکس» یا «سعودی کابل» مشهور شد. بیشتر این نامههای محرمانه از سفارتخانههای عربستان در سراسر دنیا به وزارت خارجه عربستان ارسال شده است. ویکی لیکس تا کنون 120 هزار عدد از این نامهها را منتشر کرده است. بخشی از این نامهها به خوبی تجارت رسانهای آل سعود در عرصه جهانی از استرالیا تا کانادا را نشان میدهد و منبع بسیار خوبی برای پی بردن به کنشهای رسانهای عربستان است و از این اسناد برای تحلیل استفاد شده است.
2. خریدن وفاداری رسانهها و شخصیتهای رسانهای
در سالهای ابتدایی حکومت آل سعود که امکان ساختن رسانه نداشتند، خریدن اشخاص تنها گزینه پیشِ روی عربستان بود. بسیاری از رسانهها و خبرنگاران عرب و غیر عرب در دهه 70 و 80 و 90 میلادی در لیست مواجببگیران آل سعود قرار داشتند. این سیطره تا حدی عمیق شده بود که در برههای انتقاد کردن از آل سعود تبدیل به تابو شده بود و خبرنگاران میترسیدند که در صورت انتقاد به آل سعود در شبکهی رسانههای عربی منزوی بشوند.
طبق اسناد ویکی لیکس سفارتهای عربستان نسبت به خبرنگارها و رسانههای خارجی رویکردی به نام «مهار»[9] داشتند. کسانی که تحت رویکرد مهار قرار میگرفتند، میبایست از عربستان سعودی تعریف کرده و به هر شخص یا حزبی که انتقادی نسبت به عربستان میکرد، حمله میکردند.[10]
بنا بر اسناد ویکی لیکس در روزهای اولیه بیداری اسلامی، این افکار عمومی بودند که رسانهها را هدایت میکردند و این امر برای آل سعود بسیار خطرناک بود. عربستان این مشکل را با پرداختن پول به برخی شرکتهای رسانهای مطرح تونسی حل کرد.[11]
اسناد دیگری از تلاشهای وسیع سفارت عربستان در استرالیا برای تاثیرگذاری بر رسانهها و جوامع اسلامی این کشور حکایت دارد. طبق یکی از این اسناد، وزارت فرهنگ عربستان، پرداخت بالایی به روزنامهها و رسانههای عربی در استرالیا دارد که در یکی از سندها به چکهای 10 هزار دلاری و 40 هزار دلاری اشاره میشود.[12]
اسناد دیگری وجود دارد که نشان میدهد عربستان به روزنامههایی در کانادا کمک مالی کرده است و به یکی از بزرگترین نهادهای اسلامی این کشور (اتحادیه مسلمانان کانادا) 130 هزار دلار پرداخته است. در سند دیگری از چهار روزنامه «الرساله»، «المهاجر»، «الدیبلماسی» و «الاخبار» در کانادا نام برده میشود که در ازای دریافت مجموعاً 10 هزار دلار قبول کردهاند که وزارت فرهنگ و اطلاعات عربستان در روزنامههای آنها مشارکت داشته باشد.[13]
در این اسناد پرداختهایی به رسانهها یا اشخاصی در آلمان، مصر، سنگال و افغانستان، آفریقای جنوبی، موریتانی، اردن، کویت و... نیز دیده میشود که بسیاری از اوقات خود این رسانهها برای دریافت پول از آل سعود پیشقدم میشدهاند. برای مثال مصطفی بکری خبرنگار مشهور مصری و نماینده سابق پارلمان مصر از عربستان درخواست کمک مالی میکند تا شبکه و روزنامهای راهاندازی کند و با تلاش ایران برای جذب خبرنگاران مصری مقابله کند.[14]
در آلمان برای مقابله با هجمه رسانهای علیه آل سعود تصمیم گرفته میشود که از روزنامهنگارهای خبره آلمانی استفاده شود تا هر 6 ماه مطالبی را در دفاع از آل سعود بنویسند و قرار بود به 5 نفر از این خبرنگاران ماهیانه 7500 یورو داده بشود. در اسناد دیگر از کمکهایی در کشورهای موریتانی به ارزش 13 هزار دلار، اردن به ارزش 24 هزار دلار، لبنان به ارزش 10 هزار دلار و کویت به ارزش 80 هزار دلار به برخی روزنامهها پرده برداشته شده است. در یک ماجرای عجیب، بسام عفیفی که سردبیر یک مجله کوچک لبنانی است از عربستان تقاضای پول میکند تا به یک خانه امنتر در بیروت بتواند برود، ولی درخواست وی توسط عربستان رد میشود چون تقاضای وی تناسبی با خدمتی که به عربستان میکند ندارد.[15]
بنا بر این اسناد، شبکهای لبنانی به اسم MTV که شعار «رسانه مستقل پیشرو در لبنان و جهان عرب» را دارد، از سفارت عربستان در لبنان درخواست 20 میلیون دلار کمک مالی میکند اما عربستان با پرداخت 5 میلیون دلار به شرطی که به سیاست عربستان سعودی و منافع آن خدمت بکند، موافقت کرده است.[16] این مبلغ باید طی چهار قسط در بازههای ششماهه تنظیم شود و در انتهای هر شش ماه در صورت متابعت شبکه فوق از این سیاستها چک جدید امضا میگردیده است.[17]
آل سعود فعالیتهای رسانهای به زبان فارسی نیز کم ندارند. علاوه بر سایتهایی مثل الشرق الاوسط و العربیه که بخشهای فارسیزبان دارند، این خانواده از شبکههایی مثل الوصال (توحید)، نور و کلمه برای ترویج وهابیگری در اذهان اهل سنت ایران و دفاع از عربستان و تحریک تجزیهطلبی، حمایت مالی میکنند. همچنین چندین تلاش ناموفق برای راهاندازی شبکههای ماهوارهای خبری فارسی داشتهاند.
3. پرداختن حق السکوت
ساختن یا خرید رسانه، استراتژیای نیست که بتوان در تمام مناطق دنیا انجام داد. برای مثال آل سعود نمیتواند در هر حوزه زبانی و منطقهای تعدادی شبکه ماهوارهای بسازد. در نتیجه وقتی نوبت به کنترل رسانهای کشورهای آسیا و اروپا و آفریقا و آمریکا شمالی و جنوبی میشود باید استراتژی دیگری اتخاذ بکند.
بنا بر اسنادی که ویکی لیکس افشا کرده است، سفارتهای سعودی به طور سیستماتیک وظیفه رصد رسانهها و خرید وفاداری آنها در طیف وسیعی از کشورها از استرالیا تا کانادا را بر عهده دارد. در این حوزهها «خنثی سازی»[18] اولین رویکرد در مواجه با پوشش منفی نسبت به آل سعود بوده است. واژه «خنثی سازی» در نامههای سعودیِ افشاءشده بسیار به کار برده شده است. «خنثی شده» به خبرنگاران و رسانههایی گفته میشد که از عربستان پولگرفتهاند و از آنها انتظار نمیرفت که از عربستان ستایش یا دفاع بکنند، بلکه کافی بود که از نشر هرگونه انتقادی از عربستان و سیاستهای آن خودداری کنند.[19]
این استراتژی فقط به کشورهای دور اختصاص نداشته و عربستان به طیف وسیعی از روزنامهها و سایتها در سوریه، اردن، کویت، امارات، لبنان، موریتانی و... نیز پول میداده است.[20]
نیویورک تایمز در طی مقالهای در سال 1992 به حرکت خزندهی عربستان برای سیطره بر رسانهها میپردازد. در این مقاله از فهمی هویدی اسم آورده شده و بیان میشود که فهمی هویدی که اسلامگرا است و زمانی پشتیبان شدید انقلاب اسلامی ایران بوده است، از زمانی که برای سعودیها مینویسد، از ابراز علاقهاش به ایران کاسته است.[21]
روزنامه الشرق الاوسط نیز یکی از روزنامههای پرنفوذ عربی است که در سال 1978 در لندن تأسیس شد. این روزنامه از ابتدای تأسیس تحت نظارت آل سعود بوده و توسط ملک سلمان (که آن زمان فرماندار ریاض بود) و پسرانش حمایت شده و در تملک آنان است.
4. حذف افراد و شبکههای مخالف
دستگاه عظیم رسانهای آل سعود سلطهطلبی بیپایان این خاندان را ارضا نمیکند. این خاندان شدیداً در پی سرکوب هر صدای مخالف بوده و طاقت شنیدن هیچ گونه انتقادی را ندارند. آل سعود هر گونه صدای مغایر با میل خود را در صورت امکان از طریق تطمیع ساکت میکنند اما اگر امکان تطمیع وجود نداشته باشد، به تهدید دست زده و تمام تلاش خود را جهت تخریب آن شخص یا رسانه میکنند.
حسنین هیکل، دوست جمال عبدالناصر و روزنامهنگار سرشناس عرب نیز از کسانی بود که بارها مورد عملیات ترور شخصیتی آل سعود قرار گرفت. برای مثال وی در سال 2007 طی مصاحبهای با الجزیره مباحثی در مورد اوضاع منطقه ارائه کرد. وی در این مصاحبه انتقاداتی را متوجه نقش عربستان در قضیه فلسطین و مسئله هستهای ایران کرد. وی از نقش بندر بن سلطان و تلاش وی برای دشمن قرار دادن ایران و دعوت وی از آمریکا برای حمله به ایران و تلاش برای حل نزاع فلسطین انتقاد کرد. پس از این مصاحبه دستگاه رسانهای عربستان تخریب شدید هیکل را آغاز کرد. روزنامه ریاض وی را مزدور و مجیزهنویس ناصر خطاب کرد و گفت هیکل میخواست مزدور عربستان بشود و چون ما نپذیرفتیم، وی راهی قطر شد و اکنون مجیزهگوی قطر شده است. الشرق الاوسط نیز وی را متبختر و بیادب خوانده که کینهتوز عربستان است و از نشر تهمتها و جوکهای جنسی علیه هیکل هم خودداری نکردند.[22] این رویکرد خصمانه عربستان علیه هیکل پس از آن استمرار داشت و بهخوبی نشان میدهد که سعودیها چگونه با انتقاد مواجه میشوند!
در سال 1994 یک دکتر مصری در عربستان بابت تجاوز به پسرش توسط معلم به دادگاه شکایت کرد که عربستان این پزشک را به خاطر این شکایت زندانی کرد. اما هیچ روزنامه مصری جرأت نکرد که این خبر را پوشش بدهد.[23] برای مدتها فقط الجزیره و المنار و القدس العربی و تعداد اندکی از روزنامههای گُمنام مستقل جرأت داشتند که انتقادی را متوجه آل سعود بکنند.
یکی از معارضان سعودی با یک شبکه مصری به اسم ONTV متعلق به نجیب ساویرس- میلیاردر مسیحی مصری که سومین شخص ثروتمند مصر است- مصاحبهای کرده بود. طبق اسناد ویکی لیکس وزارت خارجه عربستان سفارت این کشور در قاهره را مأمور میکند با این شبکه ارتباط بر قرار کند و بپرسد که این شبکه چرا این کار را کرده و آیا قصد ورود به خط دشمنان پادشاهی عربستان را دارد یا نه؟ طبق سند مزبور نجیب ساویرس گفته بود که چنین قصدی ندارد و کارگردان آن برنامه را توبیخ کرده است و به سفیر عربستان پیشنهاد مهمان شدن در یک برنامه ویژه را داده است.[24] در نامهای دیگر وزارت خارجه عربستان سفیر را مأمور میکند که شخصی که چراغ سبز حضور شخص مزبور در شبکه فوق را داده است، شناسایی کند.[25]
برخورد عربستان با خبرنگاران و رسانههای آزاد سرِ درازی دارد. شبکههایی مثل العالم، المیادین و المنار و المسیره و روزنامههایی مثل الاخبارِ لبنان و شخصیتهایی مثل عبدالباری عطوان و بسیاری دیگر، از این تمامیتخواهیِ رسانهای عربستان آسیبها دیدهاند و از کار برکنار شده و تهدید به قتل شدهاند. حتی رسانههای خودفروخته به آل سعود نیز برخی اوقات با نشر مطالبی که نمیدانستند خوشآیند آل سعود نیست، مورد غضب و تنبیه این خانواده قرار گرفتهاند.
آل سعود طیف گستردهای از شبکههای ماهوارهای و ظاهراً متضاد را دارد. در یکی از این شبکهها مفتی تکچشمی برنامه اجرا میکند که حتی به گرد بودن زمین نیز اعتقاد ندارد و آن را کفر میداند و هرگونه ارتباطی با نامحرم را رد میکند و در شبکه دیگری که متعلق به همان شاهزاده است، فیلمهای رقصآواز زنان و سریالهای تُرکی مبتذل با تم خیانت پخش میشود.
نتیجهگیری
دلیل اصلی روی آوردن عربستان به کنترل شدید رسانهها، آسیبپذیری شدید این کشور نسبت به این پدیده بوده است. دستگاه عظیم رسانهای آل سعود، هر چند در تخریب دشمنان آل سعود تا حدی توانسته دستاوردهایی داشته باشد، اما نتوانسته برای خود آل سعود وجهه و محبوبیتی ایجاد کند. همچنین در فرافکنی و غافل کردن افکار عمومی از جنایتها و خیانتهای عربستان موفق بوده است. آل سعود شدیداً نسبت به رسانههای اندکی که مواضع انتقادی نسبت به این کشور دارند، واکنش نشان میدهند و خواستار سیطره کامل بر خروجی رسانهها و جریان گردش اطلاعات در جهان عرب هستند. در نتیجه باید گفت که «رسانه آزاد» در منطقه عربی، یکی از مهمترین نقاط آسیبپذیری عربستان سعودی است.
عربستان سعودی به جای اینکه با اصلاح خود و ایجاد جذابیت، در پی ایجاد تصویر مثبت از خود باشد، از طریق توطئه وسیع رسانهای سعی در حفظ جایگاه خود میکند اما این شیوه دو خطر اساسی پیشِ روی عربستان قرار میدهد: خطر اول پرخرج بودن این شیوه است که علاوه بر این که بار سنگینی بر عربستان تحمیل میکند، در صورت وقوع هرگونه بحران اقتصادی از کار خواهد افتاد و خطر دوم هم آن است که این مزدوران فراوانی که عربستان بر گِرد خود جمع کرده، در صورتی که روزی پول مکفی به آنها نرسد، احتمال زیادی وجود دارد که شمشیر قلمهای خود را علیه عربستان به کار ببرند.
ارسال نظر