عبدالباری عطوان، سردبیر روزنامه مستقل رأی الیوم در تحلیلی درباره سفرهای اخیر ملک سلمان بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان به مصر و ترکیه نوشت: ملک سلمان بعد از گذشت یک سال از بر تخت نشستنش نشان ملی ترکیه را دریافت کرد، قلاده نیل مصر را به گردن آویخت، مدرک دکترای افتخاری از دانشگاه قاهره گرفت، چهار نشست را با رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهور ترکیه برگزار کرد، سه نشست دیگر با عبدالفتاح سیسی، رئیس‌جمهور مصر داشت، دو ائتلاف یکی "عربی" و یکی "اسلامی" تأسیس کرد، رهبری بزرگترین رزمایش نظامی در تاریخ منطقه یعنی رزمایش رعد شمال را برعهده گرفت، مالکیت کشورش بر جزایر "صنافیر" و "تیران" مصر در ورودی خلیج العقبه را بازپس گرفت، جنگنده‌های " طوفان قاطع" را برای ورود به جنگ بی‌پایان به یمن فرستاد، چهار جنگنده را برای جنگ علیه داعش در پایگاه اینجرلیک ترکیه مستقر کرد و چه بسا اگر بادها در جهت بادبان‌های کشتی‌های عربستان بوزند، بعدا تلاشش برای سرنگونی نظام سوریه نیز به ثمر بنشیند. 

 

شبیخون دیپلماسی عربستان ملک سلمان را به قاهره و از آنجا به آنکارا کشاند. درحالی که پسرش محمد بن سلمان، جانشین ولیعهد عربستان و جانشین آینده پدرش نیز به امان و از آنجا به ابوظبی پرواز کرد و در این دو پایتخت با استقبال دو پادشاه مواجه شد تا جایی که ملک عبدالله دوم، پادشاه اردن که در شهر العقبه از وی استقبال کرد پروتکل رسمی را شکست و بیانیه رسمی را در پایان دیدارش با محمد بن سلمان صادر کرد. 

 

چه اتفاقی افتاده است؟ چرا با چنین شبیخونی مواجهیم؟ آیا این نشانه هول و وحشت است یا نشانه قدرت؟ از این تحرکات آن هم در چنین زمانی از سوی کشوری که به سنگین بودن تحرکاتش شناخته شده است و جزو ملتهب‌ترین کشورها در منطقه است، چه می‌توان برداشت نمود؟ 

 

دو تحول اصلی پشت این شبیخون عربستان وجود دارد، یکی تلاش برای تشکیل ائتلاف سنی در مقابله با خطر ایران است که این ائتلاف بر مثلث عربستان، ترکیه و مصر متمرکز است و دوم عقب‌نشینی تدریجی آمریکا از خاورمیانه هم از نظر سیاسی و هم نظامی و رها کردن هم‌پیمان عربستانی خود که محور استراتژی واشنگتن و جنگ‌هایش در منطقه در طول هشت دهه بوده است. 

 

پول همان بتونی است که به ترتیب پایه‌های این ائتلاف را می‌سازد و محکم می‌کند. تصمیم گیرنده سعودی پول زیادی به پای ائتلاف‌های خارجی‌اش می‌ریزد و آماده است تمامی ما یملک حیاتی خود از جمله بخشی از شرکت آرامکو را بفروشد و ذخایر نفتی خود را اجاره بدهد یا بخشی از آن را برای حمایت مالی از رویکرد و استراتژی جدید و جنگ‌هایش در آینده چوب حراج بزند. 

 

درست است که دو ضلع این مثلث یعنی ترکیه و عربستان آماده هستند اما ضلع سوم یعنی مصر می‌ماند که درحال حاضر از طریق میانجیگری عربستان برای نزدیک کردن قاهره و آنکارا آن هم درحال آماده شدن است. مساله به زمان بستگی دارد و مانع اصلی یعنی اخوان المسلمین آنقدر بزرگ نیست که بزرگترین بلندپروازی منطقه‌ای را ناکام بگذارد. بعید نیست که در آینده نزدیک شاهد راهکارهایی برای این مساله نیز باشیم. مصر پس از جزایر صنافیر و تیران به یک جزیره سوم برای عربستان تبدیل شده است و تصمیم‌گیری درباره آن بیش از اینکه در قاهره باشد در ریاض است مگر اینکه حادثه غافلگیرکننده‌ای بیفتد یا معجزه‌ای رخ بدهد که تمامی روند کنونی را از بین ببرد. 

 

اما اسرائیل در تمامی تحرکات عربستان و جنگ‌های کنونی و آینده این کشور هدف نیست و تنها خداوند از نهان‌ها باخبر است. هدف بی‌تردید ایران و شیعیان هستند برای همین جای تعجب ندارد که عادل جبیر، وزیر خارجه عربستان بگوید کشورش به توافق‌نامه صلح میان مصر و اسرائیل (کمپ دیوید) و تمامی تعهدات درباره آن پایبند است. همچنین روزنامه‌های اسرائیلی می‌گویند بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی از توافق عربستان و مصر درباره این جزایر اطلاع داشته و پس از موافقت کابینه امنیتی آن را تبریک گفته است. 

 

رهبران کنونی عربستان عقیده سیاسی استراتژیک جدیدی را مطرح کرده و هم‌پیمانان را پشت سر خود جمع کرده‌اند. این عقیده سیاسی یک "قومیت سنی" به جای قومیت عربی یا ملی‌گرایی اسلامی است که عربستان در طول هشتاد سال آن را در پیش گرفته بود. این مساله به مستثنی کردن کامل شیعه و حذف هویت عربی و اسلامی آن و تبدیل‌شان به پادگان دشمنانی که ایران آن را رهبری می‌کند، منجر می‌شود. 

 

پادشاه اردن دو ماه پیش در دیدار با اعضای کنگره آمریکا درباره "جنگ سومی" صحبت کرد که در راه منطقه است. بعید نمی‌دانیم که مقدمات کنونی به رهبری عربستان و پادشاهش در راستای همین مسیر باشد. ما باید به این مساله توجه داشته باشیم که پادشاه اردن اولین کسی بود که حدود 10 سال پیش از خطر "هلال شیعه" صحبت کرد. این هلال امروزه خود را در دودستگی طایفه‌ای نشان می‌دهد که به وضوح در جنگ سوریه و یمن و در عراق و به صورت غیرمستقیم در لبنان شاهد آن هستیم. این مساله اتفاقی نبود که در بیانیه پایانی دیدار محمد بن سلمان و پادشاه اردن به ایران درباره مداخله در امور منطقه و ایجاد فتنه طایفه‌ای در آن هشدار داده شد. 

 

به نظر می‌رسد "آش" سنی عربستان در حال پختن است و ترکیبات آن تحریک آمیز است و بو و عطر رسانه‌ای و مالی آن هم آب دهان بسیاری را در منطقه از جمله کشورهای جهان اسلام راه می‌اندازد. 

 

در مقاله قبلی گفتیم که رهبران عربستان به خوبی می‌دانند چه موقع ضربه خود را بزنند. ما گفتیم که عربستان با سوء استفاده از اوضاع وخیم اقتصادی مصر دو جزیره صنافیر و تیران را از چنگ مصر درآورد. اینجا بعد جدیدی را اضافه می‌کنیم و آن این است که عربستان زمانی که این دو جزیره برای بیش از 12 سال در اشغال اسرائیل بودند هرگز درخواست الحاق این جزایر را مطرح نکرد. عربستان هیچ اشاره‌ای به مالکیتش بر این جزایر نکرد تا تنشی با اسرائیل پیدا نکند. اما پس از بازپس‌گیری آن‌ها از طریق توافق‌نامه‌های کمپ دیوید همه‌ چیز تغییر کرد و فشارها و آمادگی‌های مصر برای قرارداد "چشم‌پوشی" در مقابل یک بهای مالی هنگفت آشکار شد. 

 

جنگ ژوئن 1967 به دلیل جزایر تیران و صنافیر و تصمیم جمال عبدالناصر، رئیس‌جمهور فقید مصر برای بستن تنگه آن‌ها به روی کشتی‌های اسرائیلی رخ داد. اما ما معتقد نیستیم که جنگ جهانی سوم به دلیل این جزایر رخ بدهد بلکه شاید عکس این مساله اتفاق بیفتد یعنی این دو جزیره به پلی برای عادی سازی روابط در آینده میان "قومیت" سنی عربستان و "قومیت یهودی" در مقابل "قومیت شیعه" تبدیل شود. در چنین زمانه پستی در جهان عرب هیچ چیزی بعید نیست و ما امیدواریم این بار پیش‌بینی‌هایمان درست از آب درنیاید.