انتقادات تند ویسه از وضعیت صنعت کشور

رضا ویسه، آخرین رییس سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران در دولت اصلاحات پس از مدتها سکوت طی اظهاراتی با انتقاد شدید از وضعیت به وجود آمده برای صنعت کشور گفت: دیگر رمقی برای سازمان گسترش نمانده و سازمان گسترش حالا شده یک سازمان بییال و دم که هیچ ماموریت مشخصی ندارد.
به گزارش پارس به نقل از ایسنا، رضا ویسه در فاصله بین سال های ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۴ ریاست هیات عامل سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران را بر عهده داشت. او در سال ۱۳۸۴ جای خود را در سازمان گسترش به مهدی مفیدی داد و از آن پس دیگر تقریبا در هیچیک از مراسم و همایش های مرتبط با حوزه صنعت حضور پیدا نکرد.
او در گفت وگویی با یکی از روزنامه ها در سال ۱۳۸۷ با اشاره به اینکه" پس از سال ها فعالیت در دولت های گذشته از ابتدای فعالیت دولت نهم دیگر از آنچه در دولت می گذرد خبر ندارم، درباره دلیل این بی خبری گفت: " اگر ارتباط داشتم به من انگ می زدند که داری در کارهای دولت نهم دخالت می کنی، به همین خاطر نزدیک به چهار سال می شود که دیگر با دولت ارتباط ندارم.
حالا در آستانه اتمام دولت دهم، رضا ویسه در گفت وگو با ویژه نامه دنیای اقتصاد به مناسب دهه تولید ملی به بیان دیدگاه های خود درباره آخرین وضعیت صنعت کشور به ویژه شرایط سازمان گسترش پرداخته که بخش های مهم این مصاحبه به شرح زیر است:
- در حال حاضر هیچ برنامه و فرآیند توسعه صنعتی در کشور وجود ندارد و یا اگر وجود دارد در عمل اجرا نشده است. در حال حاضر صنایع کشور در بخش سرمایه گذاری و توسعه بلاتکلیف هستند. ساختار فعلی صنعتی کشور نیز بیشتر برای واردات و مونتاژ ساخته شده تا تولید واقعی. بروکراسی و کاغذبازی موجود در کشور به ترمزی برای فعالان صنعت بدل شده است. در کشور ما متاسفانه در ساختار صنعت، ناظر را پلیس می بینند و سرمایه گذار را سوء استفاده کننده. لذا در کل فرآیند خود را ارباب سرمایه گذار می پندارند و سرمایه گذار هم خود را در چنگال مامورین دولتی اسیر می بیند.
- موانع بنیادی فرآیند صنعتی شدن برای خودش یک کتاب است که در اینجا می توان به طور خلاصه به مهم ترین آنها اشاره کرد: اول نبود استراتژی توسعه صنعت کشور؛ دوم دخالت دولت در سرمایه گذاری ها؛ سوم وجود انحصار از طریق دولت در صنایع بزرگ و پیش برنده؛ چهارم نامساعد بودن فضای کسب و کار در مقایسه با کشور های توسعه یافته و یا تازه توسعه یافته؛ پنجم، محدودیت بازار به دلیل تحریم از یک طرف و حضور رقبای چینی در کشور با شرایط کاملا نابرابر؛ ششم، نبود تکنولوژی های نوین و به روز و عدم دستیابی سریع به آنها به دلیل وجود تحریم؛ هفتم، نبود منابع مالی برای توسعه صنایع بزرگ و پیش برنده؛ هشتم، محدودیت خدمات بانکی به خصوص صادرات. در برنامه چهارم در سال ۱۳۸۳ به طور جامع و کامل تمام این موانع بررسی شده بود و روش های برداشت این موانع هم پیدا شده بود، اما متاسفانه آن برنامه به اجرا در نیامد.
- طی سال های ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۳ در عمل رشد دو رقمی بخش صنعت حاصل شد. اگرچه در آن سال ها هم مشکلات متعددی وجود داشت، ولی باید این مشکلات در برنامه چهارم رفع می شد اما به نظر می رسد که تشدید هم شد. از طرفی درآمد های نفتی کشور در دوره اصلاحات به مراتب کمتر از دوره های آقای احمدی نژاد بود.
- سازمان های توسعه ای بخشی از ساختار دولت برای تحقق برنامه توسعه کشور هستند که متاسفانه در شرایط حاضر برنامه ای وجود ندارد که سازمان های توسعه ای بخواهند آن را دنبال کنند. از سال ۱۳۸۴ تا به امروز سازمان توسعه ای در مقام یک سازمان بدون ماموریت، همین طور بی هدف ادامه حیات داده است.
- در سال ۱۳۸۳ همزمان با تدوین برنامه چهار ساله آمدیم پیشنهاد مبسوطی را تهیه کردیم و به دولت دادیم و از دولت خواستیم ماموریت سازمان های توسعه ای ازجمله ایدرو را در برنامه بیاورد. اما متاسفانه در برنامه چهارم هیچ ماموریت مدون و مشخصی را برای سازمان گسترش و سازمان های توسعه ای دیگر در نظر نگرفتند. بعد ما آمدیم به کل تیم سازمان گسترش و وزارت صنایع و معادن پیشنهاد دیگری دادیم که اکنون که برای سازمان های توسعه ای ماموریت خاصی قایل نیستند، پس بیایید و سازمان گسترش را به عنوان یک هلدینگ بزرگ صنعتی از طریق بورس واگذار کنید. یعنی ۴۰ درصد را به عنوان کنترل مدیریت و ۶۰ درصد را در بورس عرضه کنید. این پیشنهاد در سال ۱۳۸۴ توسط هیات دولت تصویب و برای اجرا ابلاغ شد. سازمان خصوصی سازی هم آمد ۲۰ درصد سازمان گسترش را به صورت بسته مدیریتی به آستان قدس رضوی واگذار کرد و بعد رفت در تابلوی بورس. بعد دولت جدید آمد و همه این مصوبات را ملغی کرد و گفت به هیچ عنوان سازمان های توسعه ای را واگذار نمی کنیم و مصوبات را برگرداندند. دلیل این کار را ما نفهمیدیم. من مذاکرات مفصلی هم با تیم جدید کردم و با آنکه قانع شدند، اما جلوی این کار را گرفتند. یکی از آقایان حتی به من گفت هر کاری در دولت اصلاحات انجام شده غلط است و لذا همه کارها را بر می گردانیم. آنها هیچ استدلال دیگری نداشتند.
- در دولت نهم و دهم به ظاهر می گفتند سازمان گسترش برای ما خیلی مهم است و باید دولتی بماند اما حالا بعد از هشت سال می بینید که این حرف محتوا نداشته و دیگر رمقی برای سازمان گسترش نمانده و هرچه کاشته بود، نابود شده است. سازمان گسترش حالا شده یک سازمان بی یال و دم که هیچ ماموریت مشخصی ندارد. این وضعیت نشان می دهد که برگرداندن مصوبات ما سازمان گسترش را نابود کرد. کسی به حرف های ما گوش نداد و به این پیشنهاد که سازمان گسترش یک هلدینگ خصوصی شود، توجه نکردند.
- با خصوصی سازی، سازمان می توانست طرح های زیربنایی وعمرانی اش را به اتمام برساند و بتواند به خصوص در کشور های منطقه برای اجرای پروژه های بزرگ با توجه به ساختار مناسبی که داشت، کار صادرات مهندسی، پیمانکار و پروژه های صنعتی را انجام دهد و مرکز تولید ارز غیرنفتی برای کشور باشد، که متاسفانه همه اینها از بین رفت. در هشت سال گذشته کار کارشناسی برای ادامه حیات سازمان گسترش وجود نداشته و ندارد.
- برنامه پنجم توسعه هیچ برنامه جدیدی برای سازمان گسترش قائل نشده است. در حال حاضر این سازمان در شرایط نیمه فعال و نامناسب به سر می برد. توصیه من به دولت جدید این است که اگر می خواهند به صنعت کشور خدمت کنند، هنوز دیر نشده و می توانند مصوبات سال ۱۳۸۴ را احیا کنند، یعنی سازمان گسترش در بورس واگذار شود و با افزایش سرمایه مناسب، منابع جدیدی تزریق شود تا سازمان اهمیت خود را پیدا کند و تبدیل به یک هلدینگ بزرگ صنعتی شود و در یک فضای رقابتی بتواند در مناطق محروم و صنایع بزرگی مانند پتروشیمی سرمایه گذاری کند که با توجه به تجربیات و ساختار توانمندش از عهده ی این کار بر می آید. در حال حاضر، دولت هیچ ماموریت مهمی برای این سازمان قائل نیست و حرف هایش تنها شعار است. از سوی دیگر ساختار فعلی وزارت صنعت، معدن و تجارت و سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران، پاسخ گوی نیازهای امروز جامعه ما نیستند.
ارسال نظر