دلالهای دلار مزاحم ترند یا دستفروش ها
روزنامه تماشا چاپ شیراز در شماره 1657 مطلبی با عنوان 'دلالهای دلار کف پیادهروها مزاحم ترند یا دستفروش ها؟!' را به عنوان تیتر نخست خود برگزیده است.
در این گزارش به قلم فرزانه قنبر دزفولی آمده است:
* سکانس یک!
یادش بخیر، چند دهه پیش سریالی از شبکه یک سیما پخش می گردید به نام «آقای دلار!».
داستان این سریال مربوط به زمان موشک باران تهران بود که فردی وارد بازی خرید و فروش دلار شد و با امضای قطعنامه 598 و پایان جنگ تحمیلی ناگهان قیمت دلار، خودرو و ... به شدت افت کرد و نقش اول سریال همچون بسیاری از دلال های ارز و خودرو، طلا و ... آن روزها سکته کرد و ...
تا قبل از این سریال مردم زیاد نام دلار را نشنیده بودند و پس از پایان جنگ نیز تا سال ها زیاد نام دلار به گوش هایشان آشنا نبود تا سال آخر دولت اول احمدی نژاد و در ادامه در چهار سال دوم دولت وی به دلیل افزایش متعدد قیمت دلار این نام «نحس» مرتب تکرار و تکرار می گردید!!!
در رسانه ها مرتب حرف از دلار بود، در تاکسی، بین مسافرین اتوبوس یا مترو، در بازار و بالاخره حتی در میهمانی های خانوادگی و ... نام «نحس» دلار و گران شدن آن سخنی تکراری شد. در دولت اول تدبیر و امید مذاکرات طولانی برجام شکل گرفت و به نتیجه رسید و بر اسب چموش «دلار» افسار زده شد اما و اما به قیمت ایجاد رکود و اینگونه تورم مهار نشدنی و بسیار نگران کننده شش ماه دوم سال 91 و چند ماه اول سال 92 نیز مهار شد!
این داستان در چهار سال اول ریاست جمهوری دکتر روحانی تداوم یافت تا انتخابات سال 96 و انتخاب دوباره دولت تدبیر و امید توسط مردم ایران و اعتماد آنها به وعده های اقتصادی دکتر روحانی که در چهار سال دوم مشکلات معیشتی حل خواهد شد و رکود از اقتصاد ایران رخت خواهد بست و تورم نیز همانند شش ماه دوم سال 92 و سال های 93، 94، 95 مهار می شود.
اما پس از انتخابات و شروع چهار سال دوم فعالیت دولت تدبیر و امید، در عمل مردم شاهد شکل گیری تدبیر مناسب در اقتصاد ایران نبودند و اینگونه هر چه از ماه های سال 1396 گذشت، امیدها به بهتر شدن وضع معیشت مردم کم رنگ تر شد و بازار و اقتصاد ایران شب عید نامناسبی را تجربه کرد.
اما بدبین ترین اقتصاددان های ایران نیز وضعیت اسفبار اقتصاد کشور در سال 1397 را پیش بینی نمی کردند!!
کمتر کسی باور می کرد دلار 19 هزار تومان بشود و هر گرم طلا عیار 18 بیش از پانصد هزار تومان معامله شود و یک سکه بهار آزادی به قیمت بیش از چهار و نیم میلیون تومان برسد!!!
وقتی دلار سه هزار و پانصد تومانی اکنون در بازار آزاد امروز بیش از چهارده هزار و پانصد تومان است و طلا گرمی صد و بیست هزار تومان چهارصد و چند ده هزار تومان معامله می شود، طبیعی است که همه اجناس چه آنهایی که ارتباطی با قیمت ارز و دلار دارند یا آنهایی که هیچ ربطی به قیمت دلار ندارند، افزایش چند برابری را تجربه نمایند.
هیچ ارگان و نهادی هم نتوانست جلو افزایش قیمت ها را بگیرد و اینگونه آشفته بازار اقتصاد ایران شکل گرفت. تورم و گرانی سرسام آوری که هر کسی هرچقدر زورش برسد از مردم پول می گیرد حال می خواهد بقال سرکوچه باشد یا کاسب قدیمی بازار یا تولیدکننده فلان کالا یا ...
اقتصاد بی در و پیکر فعلی کشور سبب ایجاد فشار خرد کننده ای بر جماعت حقوق بگیر شده است و زمینه ساز افزایش چشمگیر شکاف طبقاتی بین پنج درصد از مردم کشور با ثروت های آنچنانی با حدود بیست درصد از مردم کشور با ثروت محدود و همچنین فاصله این بیست درصد با هفتاد و پنج درصد دیگر مردم کشور شده است.
به عنوان مثال فردی که مثلاً صد میلیارد تومان ملک، خودرو، ارز و طلا داشت این صد میلیارد تومان تبدیل به چهارصد تا پانصد میلیارد تومان گردیده است و این یعنی چنین شخصی با کسی که همه دار و ندارش صد میلیون تومان است در قبل این گرانی ها
فاصله طبقاتی معادل نود و نه میلیارد و نهصد میلیون تومان داشته و بعد این گرانی ها و تورم عجیب دلار و طلا اگر ثروت شخص دوم هم مثلاً از صد میلیون به پانصد میلیون افزایش یافته باشد اینگونه شکاف دارایی فرد متمول با نفر دوم چهارصد و نود و نه میلیارد و پانصد میلیون تومان شده است که با یک تناسب گیری ساده متوجه می شویم شکاف بین ثروت این دو نفر پانصد برابر افزایش داشته است.
* سکانس دوم
اما برویم سراغ اصل مطلب یعنی آشفته بازار ارز و دلال های کف پیاده روها از خیابان فردوسی تهران تا چهارراه زند شیراز، خیابان 24 متری اهواز یا خیابان امام خمینی (ره) مشهد!
بازی کثیف ارزی هر روز بیش از دیروز بوی تعفن می گیرد و بیچاره آن بیماری که داروهای خارجی اش را بایستی چند برابر قیمت تهیه کند یا بدبخت آن تولیدکننده ای که برخی مواد اولیه خود را باید تا سه برابر قیمت قبل خریداری نماید و اقتصاد بیمار کشور نیز روی تخت بیمارستان افتاده است و در حالی که با اکسیژن زنده مانده، دلال ها سعی دارند تا ماسک اکسیژن را هم از روی صورت اقتصاد کشور جدا کنند و برای تنفس بهتر و بیشتر خودشان ماسک را روی صورت خود بگذارند.
بازی کثیف ارزی دلال ها از دانه درشت ها تا خرده پاها هر روز خارج از قاعده و قوانین در حال تکرار است و کار را به جایی کشاندند که یک دلار قیمت نوزده هزار تومان را تجربه کرد!
دولت هم در واکنش به افزایش نرخ ارز در فروردین ماه بسته تک نرخی ارز را رونمایی کرد و در ادامه در بسته دوم سیاست ارزی شاهد سه نرخی شدن قیمت ارز بودیم، یعنی نرخ دولتی، نرخ سامانه نیما و نرخ بانک ها و صرافی ها اما عملاً دلال ها یک نرخ چهارمی نیز ایجاد کرده اند که این نرخ کف بازار یا در پیاده روهای فردوسی تهران، چهارراه زند شیراز، خیابان امام خمینی (ره) مشهد و ... است.
وقتی ارز دولتی یا دلار ویژه واردات کالاهای اساسی 4200 تومان است، نرخ ارز بازار ثانویه حدود نه هزار تومان و نرخ دلار بانک ها و صرافی ها حدود ده هزار و پانصد تومان، اما نرخ دلار در کف بازار توسط دلال ها حدود چهارده هزار و پانصد تومان تعیین گردیده است!!!
حال چرا این قیمت کاهش نمی یابد گویا قدرت دلال ها است که اجازه نمی دهد این قیمت کاهش یابد و با وجود اینکه خیلی از دولتی ها و بهارستان نشین ها مدعی هستند قیمت واقعی دلار باید زیر ده هزار تومان باشد اما دلار کف بازار از سیزده هزار و دویست تومان پایین تر نیامد که نیامد!!!
البته برخی می گویند دلال ها بی جهت در محل های تجمع فروشندگان دلار فریاد می زنند دلار را به فلان قیمت می خرند اما خریدی وجود ندارد یا اینکه دلال های دانه درشت نوچه دلال های خود را به این تجمع ها می فرستند و به صورت صوری یکی فروشنده است و دیگری خریدار و معامله صوری انجام می دهند تا قیمت ها نشکند اما اگر چنین مباحثی واقعیت داشته باشد باید به حال این اقتصاد تاسف خورد که چهارتا دلال قیمت دلار آن را مشخص می کنند.
اما همه این داستان ها به کنار،حرف و مطلب ما در این گزارش چیز دیگری است که در ادامه این گزارش آن را مطرح می کنیم.
* سکانس سوم
این روزها مردم پیوسته درگیر دغدغه های معیشتی خود هستند و با انواع و اقسام مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم می کنند. نوسانات بازار ارز، فسادهای مالی و تحریم های بین المللی مردم را به شدت تحت فشار گذاشته و شرایط نابسامان اقتصاد کشور موجبات نگرانی و افسردگی مردم و جوانان را فراهم کرده است. به میان مردم می رویم تا از نزدیک در جریان وضعیت زندگی آنها قرار بگیریم و با دغدغه و معضلات قشرهای مختلف جامعه آشنا شویم.
بیگم طاهری زن جوانی که در خیابان داریوش بساط دستفروشی خود را روی زمین چیده بود.یعنی ده متر آن طرف تر چهارراه زند همان جایی که هر روز چهارصد تا پانصد نفر دلال کف پیاده روها ایستاده اند و خرید و فروش دلار می کنند بدون آنکه مجوزی داشته باشند!!!
این زن جوان در گفتگو با سرویس اقتصادی «تماشا» در رابطه با وضعیت زندگی اش گفت: من زنی بی سرپرست هستم و وضعیت مالی بسیار بدی دارم. قبلاً بساط جوراب فروشی داشتم. اما در حال حاضر سیب و انار می فروشم. البته فروش خوبی ندارم و اوضاع و احوالم به سختی می گذرد و از روی ناچاری به این شغل روی آورده ام.
وی تأکید کرد: من از درآمد بسیار کمی برخوردار هستم. از ساعت 9صبح که بساطم را پهن می کنم تا ساعت 9 شب حدود 20 تا 25 هزارتومان سود دارم.
طاهری اضافه کرد: من دنبال کار آبرومندانه ای هستم تا بتوانم زندگی روزمره خود و فرزندم را بگذرانم. اما متأسفانه سواد درست و حسابی ندارم، کار خاصی هم بلد نیستم و به پول این کار نیاز دارم. وی یادآور شد: من یک دختر 9 ساله دارم و مجبور هستم هزینه های زندگی و تحصیلش را تأمین کنم. اگر نیاز نداشتم در خیابان بساط پهن نمی کردم.
طاهری از مزاحمت های خیابانی هم گله کرد و افزود: زندگی کردن بدون سایه یک مرد خیلی سخت است. مردم جامعه دید بدی نسبت به ما دارند. در هیچ مکانی از حرف و نگاه مردم در امان نیستیم. هر روز باید حرف و حدیث و مزاحمت های مردم را تحمل کنیم.
طاهری عنوان کرد: گاهی اوقات مأموران سد معبر اقدام به جمع کردن بساط دستفروشی ام می کنند. من برای به دست آوردن لقمه ای نان مجبور هستم این کار را انجام دهم. اما آنها هم می گویند قانون اجازه نمی دهد اینجا بساط پهن کنی به همین دلیل در این کوچه دستفروشی می کنم که البته عبور مردم کم است اما چاره ای ندارم. ای کاش فضایی برای زنان دستفروش فراهم می شد تا مجبور نباشیم رفتار تند مأموران را تحمل کنیم.
وی در پایان صحبت هایش می گوید: من از مسئولین خواهشمندم زنان نیازمند و بی سرپرست را مورد حمایت خود قرار دهند و مکان امنی برای زندگی و کسب و کار آنها در نظر بگیرند تا ما هم بتوانیم آسایش فرزندانمان را تأمین کنیم.ما صدقه نمی خواهیم کار می خواهیم تا پول دسترنج خود را بخوریم.
چند قدم آن طرف تر پسر بچه کوچکی در کنار ترازوی قدیمی اش نشسته بود و از رهگذران می خواست که خود را وزن کنند. با نگاهی گذرا به چهره اش می شد به سختی ها و مشقت هایی که کشیده است، پی برد. به او نزدیک شدم و در کنارش نشستم. با دیدن من لبخندی بر چهره ظریف و سبزه اش نقش بست. از او پرسیدم که چند سال دارد و از چند سالگی به کار کردن روی آورده است؟ وی خود را متین یوسفی معرفی کرد و پاسخ داد: من 9 سال دارم و از هشت سالگی به کار کردن مشغول هستم.
از او علت کار کردنش را جویا شدم. متین یوسفی گفت: در حال حاضر پدرم شغل مناسبی ندارد و به دنبال کار می گردد. من یک برادر 4 ساله و یک خواهر دو ساله دارم. من کار می کنم تا بتوانم آنها را خوشحال کنم و کمک خرج خانواده ام باشم.
وی افزود: هر روز از مدرسه به محل کارم می آیم و مشغول به کار می شوم. سعی می کنم از هر فرصتی برای نوشتن مشق هایم استفاده کنم تا از درس و مشقم عقب نمانم.
متین از شغلی که انتخاب کرده، ناراحت نیست. او دوست دارد روزی درآمد ماهانه اش آن قدر باشد که دیگر مادر و پدرش مجبور به کارگری در خانه های مردم نشوند. او هم می گوید برخی اوقات مأموران اجازه نمی دهند ترازویش را کف پیاده رو بگذارند.
هنگامی که از او پرسیدم دوست دارد در آینده چه کاره شود، گویی سؤال بی معنایی شنیده، شانه هایش را بالا انداخت و پاسخی نداد.
* سکانس چهارم
اینکه قانون اجازه نمی دهد کسی سدمعبر نماید و برای دیگران مزاحمت ایجاد کند را ما بهتر از هر کسی می دانیم و اگر بخواهیم بگوییم چرا بساط سیب یا جوراب فروشی یک زن سرپرست خانواده را جمع می کنند یا چرا ترازو یک پسر بچه نباید کف پیاده رو باشد، می دانیم پاسخ می شنویم که سدمعبر در قانون تخلف است و باید با عامل ایجاد کننده آن برخورد شود.
اما اینکه چطور ایستادن چهار صد تا پانصد نفر دلال کف پیاده رو چهارراه زند و ابتدای خیابان سعدی که جلوه بسیار زننده ای دارد و زمینه ساز تمسخر توریست ها و گرفتن عکس توسط آنها می شود و همچنین باعث سدمعبر و مزاحمت تمام عابرین است، تخلف نیست اما فروش چند کیلو سیب یا گذاشتن یک ترازو سد معبر است؟!!!
حال فروش دلار بدون داشتن مجوز هم که داستان دیگری است و برهم زدن تعادل بازار ایجاد جو روانی در سطح جامعه که حتی می تواند به جرم امنیتی نیز آن را تعبیر نمود.
به راستی چرا هیچ ارگان و مجموعه ای با این جماعت دلال برخورد نمی کند و اصلاً چه مجموعه ای متولی برخورد با این جماعت دلال است؟!!!
افرادی که بسیاری از آنها هیچ سررشته و اطلاعاتی از بازار دلار ندارند و فقط یک سرمایه چند ده میلیون تومانی را در این کار انداخته و طبیعی است که هدفشان گرانتر شدن دلار و ارز است تا سود بیشتری به جیب بزنند و این اقدام آنها چه آثار زیان باری برای اقتصاد و مردم دارد اصلاً برایشان مهم نیست که نیست!!!
برخی دیگر هم که نوچه دلال های زالو صفت هستند و تنها موج گرانی و جو روانی در بین مردم و جامعه ایجاد می کنند تا جیب های خود را پر پول تر کنند!
اگر قرار نیست با این جماعت که نه مجوز خرید و فروش دلار دارند و نه محلی برای این کار و با تجمع و ایجاد مزاحمت اقدام به خرید و فروش ارز می کنند هیچ برخوردی صورت نگیرد تا آنها هر کاری دلشان می خواهد بکنند پس با جماعت دیگری هم که می خواهند بساطی پهن کنند و لقمه نانی به خانه ببرند هم نباید برخوردی کرد. سیاست یک بام و دو هوا باعث رنجش هر فرد، گروه و انسانی می شود و اگر قرار است قانون سدمعبر و ایجاد مزاحمت اجرا گردد باید اول شامل حال دلال های دلار در چهارراه زند، خیابان فردوسی تهران، خیابان 24 متری اهواز یا خیابان امام خمینی (ره) مشهد و ... گردد بعد شامل حال یک جئراب فروش یا فردی که چهارتا روسری می فروشد!
شاید این پاسخ نیز داده شود که دلال های دلار بساطی را که موجب سد معبر شود پهن نمی کنند اما تجمع آنها زمینه ساز مزاحمت برای عابرین پیاده است و معامله بدون مجوز ارز توسط آنها نیز جای سؤال های بسیاری را باقی می گذارد. امیدواریم مشخص شود چه مجموعه ای باید با این جماعت برخود نمایید و هر چه سریع تر این افراد از پیاده رو های شهرهای مختلف کشور جمع شوند.
البته از روز گذشته برخوردهایی در تهران بزرگ با دلال های خیابانی ارز صورت گرفته که امیدواریم مداوم باشد و شامل شهرهای دیگر نیز بشود.
منبع: روزنامه تماشا
ارسال نظر