به گزارش پارس نیوز، 

کارشناسان و اقتصاددانان تاکنون ۱۴ راهکار مشخص را برای مدیریت بازار ارز مطرح کرده اند، اما از مجموع این ۱۴ راهکار فقط ۳ راهکار آن به صورت ناقص اجرایی شده است.

در چند ماه اخیر کارشناسان و مسئولان سابق اقتصادی در قالب مصاحبه و یادداشت راهکار‌های متعددی برای مدیریت بازار ارز ارائه کردند و حتی در نشست کارشناسان اقتصادی با رئیس‌کل بانک مرکزی در چند هفته گذشته مجددا راهکار‌های مدیریت بازار ارز ارائه شد.

از جمله راهکار‌های ارائه شده در این مدت به شرح زیر بوده است:

 

۱- اجازه واردات ارز و فروش ارز به همه متقاضیان توسط صرافی‌ها

۲- تهاتر ارزی بانک مرکزی با بانک‌ها

۳- ایجاد شرایط ویژه برای جذب سپرده ویژه ارزی

۴- معرفی سپرده پایه یورو

۵- راه‌اندازی بازار سلف ارزی

۶- ارائه کارت اعتباری ارزی برای مسافران و دیگر متقاضیان ارز

۷- ایجاد اتاق تسویه صرافان

۸- انتشار اوراق ارزی توسط شرکت نفتی و شرکت‌های پتروشیمی

۹- عملیات بازار باز توسط بانک مرکزی

۱۰- توسعه و اصلاح بازار ثانویه

۱۱- انتشار اوراق گواهی سپرده ریالی بلندمدت با نرخ سود بالاتر از سپرده‌ها

۱۲- تدوین و اجرای قانون مالیات بر عایدی سرمایه

۱۳- توسعه پیمان‌های پولی با کشور‌های خارجی

۱۴- انتقال تراکنش‌های ارزی سوئیفت به سامانه‌ای بومی مانند سپام

 

به گزارش فارس، هر یک از این راهکار‌ها توضیحات و جزئیات خاص خود را دارد که هم در رسانه‌ها مطرح شده و هم به مسئولان بانک مرکزی ارائه شده است. اما در این مدت بانک مرکزی فقط سه مورد را آن هم به صورت ناقص اجرا کرده است. در واقع بانک مرکزی و دولت با وجود در اختیار داشتن راهکار‌های متعدد برای کنترل بازار ارز، اقدام جدی و موثری برای کنترل بازار انجام نمی‌دهد.

اینکه چرا این راهکار‌ها با وجود اینکه در بسیاری از کشور‌ها امتحان خود را پس داده است، در این موقعیت خطیر اجرایی نمی‌شود، سؤالی است که به نظر می‌رسد علت آن را نه در حوزه اقتصادی بلکه در حوزه سیاسی باید جست‌وجو کرد و از حوزه اقتصاد خارج شد و به حوزه سیاسی ورود کرد.

به اعتقاد همه اقتصاددانان کشور و در صورتی که با هر مبنایی بخواهیم نرخ ارز واقعی برای اقتصاد ایران را محاسبه کنیم، نرخ ارز در ایران ۱۷ هزار تومان نیست و نرخ ارز موثر در سطحی کمتر از ۱۰ هزار تومان است. اما متولی بازار ارز و دولتی که در راس آن قرار دارد، صرفا به دنبال آمدن ارز صادرکننده در چارچوب سامانه نیما و بازار ثانویه است و اساسا توجهی به مدیریت بازار ارز و تقاضای سرمایه‌گذاری و سوداگری ندارد.

در این چارجوب است که آدرس‌های غلط به افکار عمومی داده می‌شود و علت رشد نرخ ارز، تحریم‌های آمریکا و یا اتفاقات دی ماه سال گذشته قلمداد می‌شود در حالی که کاملا واضح است که روند صعودی نرخ ارز از مهر ماه سال گذشته آغاز شد و بخشی از این رشد علت واقعی اقتصادی داشت، اما دولت و بانک مرکزی با انفعال و سیاست‌گذاری‌های غلط اقتصادی در رشد غیرمنطقی آن دمید و شرایطی را به وجود آورد که صحبت از دلار ۲۰ هزار تومانی شود.

این در حالی است که در دی ماه سال ۹۰ که ایران تحریم شد به تدریج حجم صادرات نفت ایران که با احتساب میعانات گازی به حدود ۲ میلیون و ۶۰۰ هزار بشکه در روز بود به حدود ۷۰۰ هزار بشکه در روز کاهش یافت. از طرف دیگر بانک مرکزی و ۱۲ بانک دیگر که بانک‌های اصلی و مهم کشور بودند، تحریم شدند و استفاده از سامانه پیام‌رسان مالی سوئیفت هم برای ایران تحریم شد.

اما نرخ ارز از ۱۱۰۰ تومان به ۳۲۰۰ تومان (۲/۹ برابر) رسید و چند ماه قبل از خرداد ماه ۹۲ آرامش نسبی به بازار ارز کشور بازگشت و این آرامش تا دو سال بعد هم ادامه داشت. حال چه اتفاقی افتاد که نرخ ارز از ۳۷۰۰ تومان به ۱۷ هزار تومان رسید (۴/۶ برابر) در حالی که هنوز نه بانک مرکزی تحریم شده و نه صادرات نفت و نه سامانه پیام‌رسان و نه بانک‌های کشور.

به نظر می‌رسد فقط یک پاسخ به این سؤال می‌توان داد و آن هم این است که در دوره قبلی تحریم، مدیریت بازار ارز با جدیت پیگیری شد و پس از آزمون و خطا‌هایی در نهایت به یک چارچوب مناسب برای مدیریت رسید، اما در دوره جدید عزمی راسخ برای مدیریت بازار ارز وجود ندارد. به عبارت دیگر با گردانی پر از اسلحه و مهمات مواجهیم که خیال شلیک کردن ندارند.