وجود جانمایی نادرست در زنجیره فولاد
ایران با دارا بودن جایگاه سیزدهمین تولید کننده فولاد دنیا در سال 2017 یکی از کشورهای شناخته شده در آسیا و برخی کشورهای اروپایی است. اما متاسفانه مشکلاتی در زنجیره فولاد ایران وجود دارد که همواره به عنوان سنگی بزرگ جلوی راه قرار گرفته و روند افزایشی پیشرفت را با کندی مواجه می کند.
ایران با دارا بودن جایگاه سیزدهمین تولید کننده فولاد دنیا در سال 2017 یکی از کشورهای شناخته شده در آسیا و برخی کشورهای اروپایی است. اما متاسفانه مشکلاتی در زنجیره فولاد ایران وجود دارد که همواره به عنوان سنگی بزرگ جلوی راه قرار گرفته و روند افزایشی پیشرفت را با کندی مواجه می کند.
یکی از مهمترین مباحث در زنجیره تولید هر محصولی، تامین منابع اولیه آن در کوتاهترین زمان و فاصله ممکن است. این گونه مباحث در صنایع مختلف تحت عنوان کنترل پروژه شناخته شده است. صنعت فولاد نیز به دلیل ساختار زنجیره ای نیازمند رعایت این موضوع است.
در فرآیند تولید فولاد مفهوم کلیدی به نام ضریب بهرهوری (Utilization Rate) وجود دارد که معنی ساده آن استفاده حداکثری و بهینه از ظرفیت تولید است.
به طور متوسط این ضریب در کشورهای اروپایی و آمریکایی حدود 76% است. حتی برخی از تولیدکنندگان بزرگ مانند چین، ضریب 80% را تا سال 2020 هدفگذاری کردهاند.
متاسفانه این ضریب در ایران به طور متوسط حدود 67% است. این عدد در برخی واحدهای کوچک مقیاس به کمتر از 50% میرسد که با در نظر گرفتن رتبه جهانی فولاد کشور تقریبا عددی غیرقابل قبول به حساب میآید. یکی از مهمترین دلایل آن جانمایی غلط واحدها در زنجیره فولاد است. البته عوامل دیگری همچون تکثر واحدها، تعمیر و نگهداری، قطعی برق، مشکلات حمل و نقل و غیره بر این مسئله تاثیرگذارند که در این بحث نمی گنجد.
زمانی که سنگ آهن پس از استخراج از معدن حمل شده و در جای دیگر تبدیل به کنسانتره شود، سپس کنسانتره حاصله پس از حمل مجدد تبدیل به گندله شود و در جای دیگر تبدیل به آهن اسفنجی و در نهایت پس از صرف زمان و هزینه هنگفت و ایجاد تاخیر در فرآیند تولید فولادساز (که اکثرا واحدهای کوچک مقیاس هستند) تبدیل به فولاد بشود، نمیتوان به ضریب بهره وری بالا فکر کرد.
به عنوان مثال یک واحد فولاد سازی در جنوب غرب کشور اقدام به خرید یک واحد کنسانتره سازی در شمال شرق کشور کرده است. این اقدام از دید یک فرد غیرکارشناس هم کاملا غیر عقلانی است. مسلم است که هزینه حمل مواد اولیه، توجیه پذیری اقتصادی محصول نهایی را به شدت کاهش خواهد داد.
متاسفانه دیدگاه غالب مدیریتی در بخش خصولتی (خصوصی سازی واگذار شده به شبه دولتی) ایران فقط برتری درآمد به هزینه است، اما اینکه این اختلاف چقدر باشد چندان اهمیتی ندارد.
با نگاهی مختصر به نقشه جانمایی واحدهای فولادسازی، DRI، گندله سازی، کنسانتره سازی و همچنین معادن سنگ آهن ایران و مقایسه آنها با جانمایی واحدهای فولادسازی چین، کره جنوبی و ژاپن می توان کاملا متوجه پیچیدگی گره به وجود آمده در این واحدها که میلیاردها دلار هزینه راهاندازی آن ها شده است، شد.
از طرفی با در نظر گرفتن وضعیت بسیار ضعیف ناوگان سیستم حمل و نقل ریلی کشور باید درصد استفاده از سیستم ریلی (جهت استفاده سایر معادن) را به حداقل رسانید. در حالی که با اقدامات اشتباه این واحدها تقریبا کمربند ریلی شمال شرق به جنوب غرب کشور تقریبا به مرز اشباع خواهد رسید.
سیاست جانمایی واحدهای فولادی در مرکز کشور در زمان جنگ تحمیلی به دلیل استراتژیک بودن آنها بود که قابل پذیرش است، اما جانمایی واحدهای تازه تاسیس بعد از جنگ در مرکز کشور و در کل مناطق غیر کارشناسی شده به هیچ عنوان توجیه پذیر نیست. امروزه با پیشرفت علم، نرم افزارهایی که بتواند بهترین نقطه جهت احداث واحدهای فولادی را با در نظر گرفتن تمامی شرایط و محدودیتها تعیین نماید، در دسترس قرار دارد. متاسفانه مشکل موجود تقریبا غیر قابل حل بوده و تا سالیان سال گریبان صنعت فولاد ایران را خواهد گرفت.
تنها راه حل موجود در این زمینه تخصیص صحیح و ایجاد ارتباط منطقی بین حلقههای زنجیره فولاد است که بتوان زیان حاصله از جانمایی اشتباه را به حداقل رسانید.
برخی از واحدها اقدام به تامین کل زنجیره در استان های خود و یا استانهای همجوار نمودهاند که قابل تحسین است. همچنین سازمان توسعه و نوسازی معادن (ایمیدرو) نیز باید متولی نظارت بر این موضوع بوده و در طرح های توسعه ای و احداث واحدهای جدید، حتما مسئله جانمایی و تسهیل دسترسی حلقههای زنجیره را مد نظر قرار دهد.
خمسه - کارشناس صنعت فولاد
انتهای پیام/
ارسال نظر