خزان کسب و کار در هزارتوی بازار بزرگ/ کاسبی در سکوت!
بازار بزرگ تهران ماههاست آرام است،خبری از رونق و جنب و جوش قدیمیاش نیست.کاسبان فقط برای دلخوشی کرکره حجرهها را بالا میبرند و سکوتی عمیق،اوج ساعات کاری را در هزارتوی بازار در بر گرفته است.
هر روز که میگذرد، سکوت بازار تهران هم بیشتر و بیشتر میشود. حال اگرچه هنوز صدایش تا "پاستور" نرسیده، اما حال و هوایش، بسیاری از بازارهای قدیمی ایران را در بر گرفته است. گویا بازار تهران ساکت باشد، همه بازارهای سنتی ایران، به خوابی عمیق فرو میروند. همه چیز مهیای تعمیق یک رکود عمیق است. کاسبان میگویند برخی روزها حتی میترسند کرکره حجرههایشان را بالا دهند، میترسند تنها مشتری آن روزشان ممیزان مالیاتی باشند که برای حساب و کتاب و دریافت جیره و مواجیبشان سری به بازار بزرگ تهران میزنند.
حال و هوای گفتههای کاسبان را به خوبی با یک گشت و گذار ساده در راهروهای تو در توی بازار بزرگ تهران میتوان یافت. حتی در اوج ساعات کاری، آفتابی که به زحمت خود را از روزنههای بازار مسقف تهران به درون راهروها میتاباند هم، دیگر آزار دهنده شده است. راهروها دیگر شلوغی سابق را ندارد. بسیاری از حجرهدارانی که بخشی از کارهای خود را برای جلوگیری از بیکاری فرزندانشان، به آنها سپردهاند، خود را مشغول ذکر و راز و نیاز و حتی شبکههای اجتماعی کردهاند.
سر و کله گوشیهای هوشمند بیش از هر زمان دیگری، پای مدرنیته را به فضای سنتی بازار بزرگ تهران باز کرده است. اینجا همه چیز ساکت است و زندگی، به آرامی جریان دارد. ریشسفیدان میگویند که کمتر امیدی به رونق بازار دارند و ترسشان از این است که تابستان هم تمام شود و وقتی پاییز بیاید، رقابتهای انتخاباتی، رکودی عمیقتر از آنچه که هست را برایشان رقم زند. آنها میگویند که دولت حسن روحانی هم نتوانست بازار بزرگ تهران را، همان بازار بزرگ تهران کند که آوازه اعتبارش، همه جا پیچیده بود و اکنون، چکهای بیمحل، بیاعتبارش کردهاند.
یکی از حجرهداران میگوید که بسیاری از همصنفانش فقط برای دلخوشی هم که شده، کرکرهها را بالا میدهند و هر روز منتظرند که شاید، اتفاقی نو بیفتد و کسب و کار از وضعیت کنونی نجات یابد، آنها میگویند دیگر حتی مردم، برای تفریح و تماشا هم کمتر به بازار بزرگ تهران میآیند، آنجا که باید قلب تپنده اقتصاد ایران باشد، روزها را به سختی طی میکند و شاید به این زودیها هم، سکته زند.
وی میافزاید: سالها قبل که رونق بر بازار حاکم بود، همه کسبه صبح زود کرکره مغازه خود را بالا میدادند و پیشخوان مغازههایشان را مرتب میکردند و آماده یک روز پر جنب و جوش میشدند، اعتبار آنقدر در بازار بزرگ تهران فراگیر بود که با یک حرف، شاید میلیونها تومان پول جابجا میشد. آن روزها کسبه هر یک برای خود اعتباری داشتند، اما فضای بد کسب و کار سبب شده تا اعتماد هم از بازار رخت ببندد و چکهای برگشتی، جای اعتبار را بگیرد.
او میگوید: اکنون بسیاری از کسبه فقط برای گذراندن اوقات بیکاری خود و شاید کسب و کاری بسیار جزئی روز خود را با بالا دادن کرکره مغازههایشان آغاز میکنند و بعد از ظهر هم زودتر از هر زمان دیگری، به خانه میروند. بسیاری از اوضاع بد نالان هستند و منتظرند که سیاستهایی اعمال شود که نه تنها کاسبی رونق گیرد، بلکه از همه مهمتر، اعتبار به بازار بزرگ تهران برگردد.
در این میان، برخی دیگر از کسبه هم از کالاهای وارداتی نالانند و میگویند مجبورند که با کالاهای کم کیفیت وارداتی که خارج از چارچوب و به دور از هر گونه ضوابط دست و پا گیر دولتی وارد کشور میشوند رقابت کنند. آنها میگویند مجبور به خرده فروشی به جای عمده فروشی شده اند، تا بلکه بتوانند زندگی خود را هر چند با درآمد اندک، اما بگذرانند و امیدوار باشند که بالاخره روزی می آید که بازار بزرگ هم همچون گذشته، رونق گیرد.
یکی از کسبه میگوید: پیدا کردن مشتری این روزها بسیار سخت است و به نظر هم نمیرسد به این زودیها وضعیت بهتر از قبل شود. اکنون هیچ سیاستی در شرایط بانکها برای رونق کسب و کار دیده نمیشود و شاید کسادی بازار را بیش از هر جای دیگری، خود شعب بانکها و کارمندانشان بتوانند گواهی دهند.
او میگوید: بسیاری از کسبه رو به فروش جنس های بی کیفیت خارجی آوردهاند و میگویند که باید هر طور که شده چرخ کسب و کارشان بچرخد، اما تولید داخلی هم به دلیل اینکه رونق گذشته را ندارد، کمتر سعی میکند خود را وارد رقابت با کالاهای خارجی کند؛ به خصوص اینکه اگر کالایی به صورت غیررسمی و قاچاق وارد کشور شده باشد که حتما و حتما، رد پایش را در بازار بزرگ تهران و در میان انبوهی از اجناسی که برخی فروشگاهها میفروشند، به راحتی میتوان دید.
تمرکزی بر رفتار افرادی هم که برای خرید کالا یا شاید هم وقت گذرانی به بازار بزرگ تهران آمدهاند، به خوبی نشان میدهد که قصد جدی برای خرید ندارند. بسیاری از آنها شاید برای خرید برخی اقلام خوراکی و داروهای گیاهی به بازار بزرگ تهران میآیند و تا قبل از اینکه به بازار برسند، دستفروشان درون مترو و برخی فروشندگان کالاهای ارزان قیمت و البته کم کیفیت، عطش خریدشان را پاسخ دادهاند؛ آنها که کمتر نقدینگی در دست دارند و شاید برای اینکه روزی را هم به دور از خانه گذرانده باشند و یا کسب و کار خانگی خود را تامین کالا بکنند، به بازار بزرگ تهران، سری میزنند.
یکی از خریداران میگوید: در گذشته کیفیت بسیاری از کالاهایی که در بازار بزرگ تهران عرضه میشد، متفاوت با مغازههایی بود که در شهرستانها به فروش کالا میپرداختند، اما اکنون، بسیاری از فروشندگان خانگی یا حتی کسانی که مغازهای کوچک در گوشه و کنار شهرها دارند، ترجیح میدهند که از بازارهای محلی خود خرید کنند؛ چراکه دیگر برایشان صرفه ندارد که به بازار بزرگ تهران بیایند. گاه اجناس از شهرستانها هم گرانتر است، در حالیکه در گذشته، بازار بزرگ تهران محلی بسیار مناسب برای خریدهای با کیفیت و با قیمت مناسب به شمار میرفت.
به هرحال به نظر نمیرسد بازار بزرگ تهران، به این زودیها تکانی بخورد و دست از رکود بردارد، چراکه سیاستی از سوی سیاستگذاران اعلام نمیشود که بخواهد تاثیر جدی بر رفتار فروشندگان و بازیگران عمده کسب و کار در این بخش از اقتصاد ایران بگذارد.
ارسال نظر