حتما شنیده اید که بسیاری از افراد و آشنایان می گویند به شغل خود علاقه ندارند و آنها باید فلان کاره می شدند. برخی حق خود را مشاغل دیگری می دانند و بعضی نیز می گویند برای دستیابی به شغل و حرفه مورد علاقه خود آموزش درست و کافی تحصیلی ندیده و در دوران مدرسه کسی در خانواده و مدارس نبوده تا آنها را به درستی در آن مسیر راهنمایی کند.

همچنین این مسئله مطرح می شود که اصلا در زمان تحصیل کسی نبوده که از آنها بپرسد آیا به آینده شغلی خود فکر کرده اند و آیا به شغلی علاقه دارند و یا خیر؟ شاید پرسیدن این سوالات می توانست جرقه ای در ذهن هر یک روشن کند تا از زمان مناسب به فکر قرار گرفتن در مسیر دستیابی به شغل مورد علاقه خود در آینده باشند.

هرچند ممکن است در سال های اخیر از طریق ایجاد مراکز مشاوره و افزایش سطح آگاهی خانواده ها نسبت به اینگونه مسائل، تلاش های جدی تری برای شناسایی توانایی ها و علایق فرزندان صورت می گیرد ولی دستکم در یک دوره ۲۰ تا ۳۰ ساله در نظام آموزش و پرورش کشور چنین رویکردی وجود نداشته و اگر هم بوده بسیار ضعیف عمل کرده است.

حال امروز ممکن است هزاران نفر در بخش های مختلف اقتصادی کشور مشغول به کار باشند ولی شغلشان را دوست نداشته و تنها برای امرار معاش و یا به دست آوردن شغل مورد علاقه در آینده به کاری وارد می شوند که دقیقا نتیجه ضعف سیستمی است که روزی در گذشته به این وظیفه مهم خود عمل نکرده است. در عین حال، برخی تا رسیدن به شغل مورد نظر و علاقه خود حاضرند بیکار بمانند و دست به کار دیگری هم نزنند.

برخی حاضرند بیکار بمانند ولی ...

کارشناسان بازار کار می گویند اینکه افراد به هر شغلی وارد شوند و یا تا رسیدن به شغل مورد علاقه صبر کنند به نگرش افراد نسبت به کار و میزان نیازهای مالی آنها بستگی دارد. معمولا افرادی که بتوانند از روش های دیگر و یا دریافت حمایت مالی والدین تامین باشند ترجیح می دهند به دنبال کار مورد علاقه خود بروند و افرادی که نیازهای فوری مالی داشته و بدون کسب درآمد امکان تامین مخارج خود را ندارند، مجبور می شوند در مشاغل متفرقه هم وارد شوند.

با این وجود، اینکه افراد بخواهند به دنبال شغل مورد علاقه خود باشند و در آن مسیر گام بردارند مربوط به زمانی می شود که زمینه های دنبال کردن علایق نیز در بازار کار فراهم باشد اما در شرایطی که صدها هزار جوان تحصیل کرده در رشته های مختلف بیکار مانده و جذب شغلی بسیاری رشته ها نیز اشباع شده و استخدام جدیدی صورت نمی گیرد، دیگر مباحث مربوط به دنبال کردن علایق و توانمندی ها رنگ می بازد.

حالا بازار کار ایران در شرایطی قرار دارد که افراد برای فرار از بیکاری و ترس از پیدا نکردن شغل و بالا رفتن سن، به رشته های مختلفی که به آنها پیشنهاد شود و یا فرصت حضور در کاری را پیدا کنند وارد می شوند. دقیقا به این دلیل است که امروز می بینیم در اقتصاد ایران معمولا تحصیلات افراد با رشته های شغلی شان متناسب نبوده و گاه کاملا بی ارتباط است.

البته اینکه افراد ناچارند برای بیکار نماندن شغلی را برگزینند بدون هزینه نیز نخواهد بود چون وقتی فردی علاقه اش به عنوان نمونه کار در بخش فنی و مهندسی بوده و حالا مجبور است به شغل اداری و پشت میزنشینی برای امرار معاش بپردازد، نه زمینه ای برای بروز خلاقیت و نوآوری وجود دارد و نه اینکه فرد لذتی از شغل خود می برد. مسئله وقتی جدی تر می شود که فرد مورد نظر در رشته فنی و مهندسی هم تحصیل کرده باشد ولی مجبور باشد به عنوان کارمند در اداره ای دولتی و یا خصوصی مشغول به کار شود.

قطع ارتباط بین شغل و رشته تحصیلی

مسئله نامتناسب بودن علایق، توانمندی ها، تحصیلات و تصورات افراد درباره شغل با کاری که در آن مشغول به فعالیت هستند یکی از زمینه های پایین بودن بهره وری نیروی کار در ایران است. اینکه به هر دلیلی اجازه داده شده تا معنای ارتباط بین نوع تحصیلات دانشگاهی افراد جامعه با شغلشان از بین برود نتیجه اش آن است که می بینیم احتمالا در یک محیط کاری افرادی با تحصیلات کامپیوتر، حسابداری، مدیریت، مهندسی و معارف در یک نوع شغل فعالیت می کنند!

در ایران تحقیقات رسمی که بتوان آن را مبنای آماری میزان رضایت شغلی حدود ۲۲ میلیون شاغل دانست وجود ندارد ولی برخی کارهای تحقیقاتی نشان می دهد که تنها ۳۵ درصد از کل بازار کار ایران فکر می کنند شغل خوبی دارند و از انجام آن لذت می برند و مابقی ۶۵ درصد چنین تصوری نداشته و انجام آن کار را از سر اجبار و کسب روزی می دانند.

با این وجود، کارشناسان معتقدند ۳۵ درصد رضایت شغلی خیلی هم بد نیست هرچند که باید نسبت رضایت شغلی و نارضایتی برعکس باشد و دستکم ۶۵ درصد افراد از شغل خود رضایت داشته و از انجام آن لذت ببرند. بنابراین یک کار می تواند این باشد که افراد از دوران کودکی و تحصیلات ابتدایی و حتی قبل از آن به سمت تواتنمندی ها و علایق خود سوق داده شده و در آن مسیر تربیت شوند.

رواج اشتغال ناچاری

متاسفانه در ایران فعلا چنین زمینه ای در آموزش و پرورش مهیا نبوده و اغلب جوانان وقتی به زمان ورود به دانشگاه می رسند تازه به دنبال انتخاب رشته تحصیلی هستند؛ هرچند ممکن است بخشی از افراد نیز از قبل گرایش هایی را به برخی رشته ها پیدا کرده و تلاش کنند تا علایق خود را در آن مسیر دنبال کنند.

غلامرضا عباسی با بیان اینکه امروز شرایط به گونه ای است که بسیاری از شغل خود راضی نیستند گفت: در عین حال، بسیاری به این فکر می کنند که اگر کار فعلی خود را از دست بدهند به جمعیت ۴ تا ۵ میلیون بیکار خواهند پیوست.

دبیرکل کانون عالی انجمن های صنفی کارگران ایران اظهارداشت: این مسائل باعث می شود نه تنها افراد بسیار زیادی از شغل خود راضی نباشند بلکه استرس از دست دادن کار هم به آن اضافه شود. این می شود که برخی مجبورند حتی با دادن تسویه های سفید و اسناد صوری، تلاش کنند تا به هر ترتیبی که شده کار خود را حفظ نمایند ولی این به معنای رضایت از شغل نیست.

عباسی خاطرنشان کرد: اینگونه کار کردن افراد را باید اشتغال مجبوری دانست چون افراد مجبورند شغل خود را حفظ کرده تا بیکار نمانند. متاسفانه در بسیاری از بخش ها مشاغل از پایداری برخوردار نیست و اینها تاثیر مستقیمی در افت بهره وری نیروی کار در ایران دارد.