محمدرضا رهبر: دولت برای بهتر شدن بورس قدمی برنداشته است
عضو سابق هیئت مدیره بورس گفت: دولت با عدم حمایت خود از بازار، باعث ضرر مردم در بورس شده و آنها را نسبت به خودش بیاعتماد کرده است.
به گزارش پارس به نقل از نماینده ، در عجبم چرا روحانی و اعضای دولت در ابتدای روی کار آمدنشان، از مردم برای حضور در بورس دعوت کردند اما وقتی مردم آمدند، دیگر هیچ حمایتی از آنها توسط دولت صورت نگرفت! «محمدرضا رهبر» عضو سابق هیئت مدیرة شرکت بورس بر این باور است که حتی بعد از اجرای برجام و لغو تحریمهای خارجی نیز حال بد امروز بورس، خوب نمیشود!
او که مدتهاست در بورس تهران حضور دارد و مدیرعامل چندین کارگزاری بوده با تحلیل اوضاع کنونی بورس معتقد است: «اوضاع بورس به قدری بد است که برجام هم نخواهد توانست کاری از پیش ببرد...»
به عنوان نخستین سؤال میخواستم نظرتان را دربارة دلایل اصلی سقوط شاخص بورس در ۲ سال اخیر و از زمان روی کار آمدن دولت یازدهم به خصوص در ماههای گذشته بدانم.
دلیل اول را میتوان سیاستهای پولی دانست که طبق آن ما در چند سال اخیر شاهد افزایش نرخ سود بانکی بودیم و همان طور که میدانیم تأثیرپذیری شاخصهای بورس از تغییرات نرخ سود بانکی یک موضوع طبیعی است. چرا که وقتی نرخ سود بانکها افزایش پیدا کند، مردم ترجیح میدهند سرمایهشان را به سمت بانکها هدایت کنند.
دلیل دوم را میتوان سیاستهای مالی مانند وضع مالیاتها دانست که در چند سال اخیر شاهد افزایش مالیات بر ارزش افزوده و حساسیتهای مالیاتی بیشتری بودیم. طبیعتاً سیاستهای مالی نیز منطبق با خواستههای بازار سرمایه نبوده و در نتیجه روی بورس، تأثیر منفی گذاشته است. اگر از سیاستهای پولی و مالی که از سوی دولت اتخاذ میشود، عبور کنیم؛ مهمترین سیاست تأثیرگذار بر بورس مخصوصاً از سال ۹۲ و در رابطه با بودجة ۹۳، سیاستهای بودجهای دولت یازدهم بود که قاعدتاً باید نشانهای در برنامة بلندمدت ۵ سالة توسعه داشته باشد. اما ما شاهد این بودیم که در بودجة ۹۳ نرخ خوراک پتروشیمیها با افزایش ۴۰۰ درصدی قیمت خود از ۳ سنت به ۱۳ سنت افزایش داشت.
علاوه بر نرخ خوراک در رابطه با معدنیها نیز بهرة مالکانه افزایش داده شد که تمام این موارد باعث افزایش قیمت تمام شدة کالاهای مربوط به شرکتهای بورسی شد. البته گویا قرار است قیمت خوراک در بودجة ۹۵ کاهش یافته یا حداقل در صورت عدم کاهش، افزایشی نداشته باشد که البته اینها جزو وعدههای ارائه شده از سوی دولت است.
ضمن اینکه دولت به دلیل کسری بودجه عوارضی را برای بازار وضع کرده که روی قیمت سهامها نیز تأثیرگذار بوده است. از سوی دیگر با توجه به شرایط اقتصادی موجود در دنیا و کاهش بیسابقة قیمت نفت، شرکتهایی که صادرکنندة فرآوردههای نفتی و پتروشیمی بودند تحت تأثیر کاهش قیمت محصولات جهانی و اقتصاد جهانی قرار گرفتند. رشد اقتصادی کشور چین نیز که مراودات تجاری بسیاری با ایران داشته از ۱۲ درصد به ۸ درصد کاهش پیدا کرده که این کاهش رشد اقتصادی موجب کاهش تقاضا برای کالاهای ما شده و محصولات شرکتهای ایرانی به خوبی فروش نمیرود.
از اینها که بگذریم، نقش مدیریتها نیز در کاهش شاخصها مهم بوده است؛ یعنی اگر بررسی کنیم خواهیم دید مدیریتهای گذشتة شرکتهای بورسی در مقایسه با مدیران فعلی در بازار فعالتر بوده و درک بهتری از بازار سرمایه داشتند. ازاینرو نقش بازار گردانی را بهتر انجام میدادند، در حالی که هماکنون اکثر شرکتهای دولتی و شبه دولتی ریسک گریز شده و به دلیل ریسک ناپذیری در سالهای بحران یعنی ۹۳ و ۹۴ منابعشان را در بانکها سپردهگذاری کرده یا اوراق مشارکت خریداری کردند. در حالیکه یکی از راههای تحول بازار سرمایه این است که دولت تکلیف کند تا شرکتهای شبه دولتی و نهادهای مالی برای تحریک تقاضا در بازار سرمایه حضور داشته باشند.
به نظرتان تغییرات رخ داده در بورس قابل پیشبینی بود؟ این سؤال را از این حیث میپرسم که آقای رئیسجمهور و وزیر اقتصاد در ابتدای آغاز به کار دولت یازدهم، مردم را به آمدن به بورس و سرمایهگذاری در آن تشویق کردند. به نظرتان چرا با توجه به این تشویقها حمایتهای لازم از بورس صورت نگرفت؟
این موضوع سؤال بسیار مهمی است، اینکه آقای روحانی و اعضای محترم هیئت دولت مردم را به حضور در بازار سرمایه تشویق کردند، بسیار منطقی است. به دلیل اینکه تأمین منابع مالی از طریق بازار سرمایه نه تنها تأثیر چندانی بر تورم نخواهد داشت بلکه به امر تولید و ایجاد اشتغال نیز کمک شایانی خواهد کرد. پس ترغیب مردم توسط مقامات اقتصادی کشور برای حضور در بورس حرکت بسیار درست و خوبی است اما به این شرط که در کنار این تشویق و ترغیب، خودشان نیز به افزایش بازدهی بورس کمک کنند.
یعنی وقتی دولت مردم را به حضور در بازار سرمایه دعوت میکند، نباید سیاستهای پولی، مالی و عوارض را طوری تعیین کند که مردم و سهامداران متضرر شده و به دولت بیاعتماد شوند. در واقع دولت با عدم حمایت خود از بازار، باعث ضرر مردم در بورس شده و آنها را نسبت به خودش بیاعتماد کرده است. به هرحال وقتی شاخص سهام از ۹۰ هزار واحد به ۶۰ هزار واحد رسیده است، نشان دهندة افت شدید شاخصهاست که همین موضوع باعث ناامیدی و دلسردی فعالان بازار شده و کار به جایی رسیده است که سرمایهگذاران از لحاظ روانی به دلیل افزایش بیاعتمادی به بازار سرمایه ترجیح میدهند در فروش تعجیل و در خرید تأخیر داشته باشند، چرا که هر روز شاهد هستند قیمتها رو به کاهش بوده و به طور کلی مانیتور معاملات بورس قرمز است.
چندی پیش معاون اسبق وزیر اقتصاد در گفتوگویی از زیان ۱۸۰ هزار میلیارد تومانی مردم از افت شاخص بورس سخن گفته بود. به نظرتان مردم به چه میزانی از افت شاخصهای بورس متضرر شدند؟ شما آمارهای منتشر شده در این باره را قبول دارید؟
طبیعتاً مردم از کاهش ارزش بازار و شاخصها متضرر شدند. البته بنده رقم دقیق این ضرر را محاسبه نکردهام اما باید توجه داشت که میزان بازدهی بورس از طریق رابطة تغییرات قیمت + سود تقسیم شده + سهام جایزه + حق تقدم تقسیم بر قیمت خرید به دست میآید. براساس این رابطه، ما میبینیم تغییرات قیمت به عنوان یک عامل در تعیین نرخ بازده منفی بوده، از سوی دیگر سود آنچنانی نیز بین سهامداران تقسیم نشده است. سهام جایزة زیادی نیز عاید سهامداران نشده و دربارة حق تقدم نیز میبینیم برخی از سهامها مانند سهام بانکها زیر قیمت اسمی خود معامله میشوند. در نتیجه سرمایهگذاران و سهامداران قطعاً بازدهی مثبتی را نداشتهاند.
به نظرتان تغییرات مدیریتی در بورس و روی کار آمدن فطانت به جای صالح آبادی در نابسامانیهای اخیر بورس نقشی داشته است؟
موضوع اساسی، سیاستهای اتخاذ شده توسط دولت است که ما طبق آن شاهد بودیم وقتی نرخ دلار از هزار تومان به بیش از سه هزار تومان افزایش یافت، بورس رشد قابل توجهی پیدا کرد و بخشی از این شاخصها توسط بازار از قبل پیشخور شد و آقای «فطانت» در شرایط بدی مسئولیت بورس را بر عهده گرفت. یعنی زمانی که ایشان مسئولیت بورس را قبول کردند، شرایط به خاطر سیاستهای مالی، پولی و تعرفهای دولت و شرایط بینالمللی حاکم بر دنیا مانند کاهش قیمت نفت ایجاد شده بود. حتی هماکنون نیز وقتی اخبار خوشی از لغو تحریمها و سایر رویدادهای مثبت به گوش میرسد، بازار واکنش مثبتی نسبت به آن نشان نمیدهد. البته من معتقدم حتی بعد از برجام هم اتفاق مثبت خاصی در بورس رخ نخواهد داد.
این مسئله به دلیل همان بیاعتمادی است که بین فعالان بازار ایجاد شده است؟
نکتة اساسی این است که اقتصاد ما در حال حاضر موقعیت خوبی نداشته و با مشکلات و تنگناهای مالی زیادی روبهرو است. حتی بعد از اجرای برجام نیز این انتظار که وضعیت اقتصادی کشور به سهولت بهبود پیدا کند، وجود ندارد. قیمت ارز ظرف مدت کوتاهی افزایش یافته و کاهش نرخ سود بین بانکی که اقدام مؤثری به شمار میآید، انجام شده است ولی اکثر مردم دارای سپردههای بلندمدت بوده و بانکها ناچار به پرداخت نرخ سودهای قبلی به مردم و سپردهگذاران هستند.
از سوی دیگر کاهش قیمت نفت، بودجههای عمرانی را تحت تأثیر قرار داده و باعث ایجاد کسری بودجة واقعی شده است و دولت همچنان به استقراض از بانکها و پیمانکاران نیاز دارد. مجموعة این عوامل نشان دهندة این است که اقتصاد ایران موقعیت خوبی نداشته و همین موارد باعث شده در گزارش ۹ ماههای که در شهریور ماه اعلام شد، اکثر شرکتها وضعیت خوبی نداشته و جوّ بیاعتمادی در بازار سرمایه حاکم است. دولت نیز در راستای تحقق وعدههای خود، هیچ اقدامی نکرده و قدمی برنداشته است.
همین موضوع باعث شده است سهام بعضی از شرکتها که حتی الان هم بازدهی نسبتاً خوبی دارند، به دلیل بیاعتمادی به آینده وارد انجام معاملات جدید نشوند. بنابراین من فکر میکنم اولین اقدامی که دولت باید انجام دهد این است که دلسردی و افسردگی سهامداران را از بین برده و جوّ روانی مثبتی را در بازار سرمایه ایجاد کند.
به نظر میرسد در شرایط فعلی، صرف توجه به جوّ روانی نمیتواند باعث دلگرمی سهامداران شود. به نظرتان دولت برای انتقال این حس به سهامداران باید چه اقدامات عملی انجام دهد؟
دولت علاوه بر جذب سرمایهگذاری خارجی باید اقدام به معافیتهای مالیاتی برای شرکتهای بورسی که بخش زیادی از اقتصاد ایران را تشکیل میدهند، کند. ضمن اینکه نرخ سود تسهیلات بانکی شرکتهای پذیرفته شده در بورس را کاهش دهد. همچنین دولت باید نرخ خوراک پتروشیمی و عوارض و بهرة مالکانه را نیز کاهش دهد. ضمن اینکه میتواند از شرکتهای شبه دولتی و پذیرفته شده در بورس، نهادهای سرمایهگذاری، شرکتهای وابسته به تأمین اجتماعی، صندوق بازنشستگی و صندوقهای نفت بخواهد تا نقدینگی و سپردههای خود در بانکها را به سمت بازار سرمایه آورده و در تحریک تقاضا نقش داشته باشند.
به نظرتان انتشار نامة چهار وزیر به رئیسجمهور دربارة بحرانی شدن وضعیت رکود در کشور که چند ماه پیش سروصدای زیادی نیز به همراه داشت، چه ارتباطی با بازار سرمایه و وضعیت شرکتهای این وزارتخانهها در بورس داشت؟
این نامه در مرحلة اول اخطاری از سوی ۴ وزیر یادشده به مدیریت دولت محسوب میشد. اما انتشار و علنی شدن این نامه از نظر روانی به بیاعتمادی موجود در بورس دامن زد. بهتر بود که این نامه یا هرگز منتشر نمیشد و یا مسائل موجود در نامه به صورت گفتوگوی این وزرا با رئیسجمهور صورت گرفته و مشکلات بازار سرمایه نیز با رئیس دولت مطرح میشد. اما با علنی شدن این اختلافنظر بین وزرا و رئیس دولت، ناامیدی بیشتری بین مردم و فعالان اقتصادی در بازار سرمایه شکل گرفت.
ارسال نظر