به گزارش پارس به نقل از تسنیم، یکی از بحثهای مهمی که در مسئله حاشیهنشینی باید بسیار موردتوجه قرار بگیرد و برای آن چارهاندیشی شود، پیشگیری از «گسترش حاشیه نشینی» است. گسترش حاشیه نشینی را میتوان از طریق دو شاخص مهم مورد ارزیابی قرار داد. اول تعداد افراد ساکن در مناطق حاشیهنشین شناساییشده و دوم گسترش افقی مناطق مسکونی حاشیه شهر که موضوع این گزارش است.

گسترش حاشیه‌نشینی، عامل توسعه غیررسمی شهر

رشد حاشیه‌نشینی به دلیل اینکه مستلزم ساخت‌وسازهای غیررسمی و معمولاً پراکنده در کنار مرزهای شهر است، عموماً منجر به توسعه افقی شهر می‌شود. درواقع با گسترش حاشیه‌نشینی، مرز حریم شهر به‌صورت غیررسمی شکسته شده و به عقب رانده می‌شود.  از طرفی پراکند‌گی مناطق حاشیه‌نشین که علاوه بر غیررسمی بودن شکل‌گیری‌شان، از امکانات کمتری هم برخوردار هستند، هزینه‌های ارائه خدمات زیرساخت شهری را برای این مناطق افزایش می‌دهد.  لذا درنتیجه عدم دریافت خدمات شهری مناسب، آسیب‌های کالبدی و اجتماعی بعدی در این مناطق بروز پیداکرده و با گذشت هرچه بیشتر زمان تشدید می‌شوند. نکته دیگر اینکه با نبود امکانات شهری از جمله معابر مناسب، تناسب ساخت‌وسازها و... اقدامات کنترلی، نظیر نظارت و ساماندهی نیز سخت شده و نیازمند هزینه‌های بالایی می‌شود که معمولاً صورت نمی‌گیرد و همه این‌ها همزمان موجب گسترش حاشیه نشینی و توسعه افقی شهر می‌شود.

جلوگیری از توسعه افقی، نوش داروی کنترل حاشیه‌نشینی

با توجه به مجموعه نکاتی که گفته شد از نگاه بعضی کارشناسان، یک‌راه مناسب و اثربخش برای کنترل و جلوگیری از گسترش حاشیه‌نشینی، جلوگیری از توسعه افقیِ غیررسمی شهر است.  در این نگاه وقتی از توسعه افقی شهر جلوگیری شود به‌تبع آن حاشیه‌نشینی ازنظر جغرافیایی، پراکنده و گسترده نمی‌شود، لذا راحت‌تر می‌توان برای جلوگیری از گسترش حاشیه‌نشینی و کنترل آن برنامه‌ریزی و اقدام کرد. البته در این مسیر توجه به رویکردها و ابزارهای کنترل توسعه افقی شهر مهم و حیاتی است.

کنترل توسعه افقی شهر مسئله‌ای منحصر به موضوع حاشیه‌نشینی نیست. در ادبیات مدیریت شهری دنیا کنترل توسعه شهر پشتوانه بسیار قوی و روشنی دارد و البته دیدگاه‌های مختلفی هم نسبت به مدیریت رشد و توسعه شهر مطرح است اما این دیدگاه‌ها را می‌توان ذیل دو رویکرد اساسی و مهم دسته‌بندی کرد.

نخست، گرایش انگلیسی است که مبتنی بر سیاست‌های محدودسازی حریم افقی شهر بوده و از طریق ابزارهایی نظیر کمربند سبز، سیاست‌های حفاظتی را دنبال کرده و در جهت توسعه عمودی شهر تلاش می‌کند و دوم گرایش آمریکایی است که مبتنی بر رشد هوشمند و عدم التزام به محدودسازی حریم شهر‌ است، در این رویکرد شهرها و شهرک‌های جدید و بخصوص رشد هوشمندانه پراکندگی‌های حومه‌ای به‌عنوان یک واقعیت شهر معاصر پذیرفته‌شده و برای هدایت هوشمندانه این تغییرات برنامه‌ریزی و تلاش می‌شود. البته تفاوت‌های بنیادی این دو گرایش تا حد زیادی برآمده از تفاوت ماهیت مالکیت زمین (مالکیت عمومی در اروپا و خصوصی در آمریکا) و نیز پای بندی اروپا و عدم پایبندی آمریکا به فرم شهر سنتی است.  بااین‌حال به نظر می‌رسد با توجه به شرایط موجود و ماهیت پدیده‌ی حاشیه‌نشینی شهر مشهد گرایش نخست یعنی محدودسازی حریم افقی شهر کاربرد بیشتری در برنامه‌ریزی و مدیریت شهری مشهد داشته باشد هرچند در این مسیر با توجه به پراکندگی مناطق فعلی حاشیه‌نشین، استفاده از بعضی ابزارها و روش‌های رویکرد دوم هم می‌تواند در تثبیتِ وضعیت موجود و سپس ساماندهی آن بسیار کارگشا و اثربخش باشد.

مدیریت رشد شهری؛ سیاست‌ها و ابزارها

در ادبیات مدیریت رشد شهر، علاوه بر سیاست‌های کلی که معرفی شدند، ابزارها و الگوهای متنوعی نیز وجود دارند که به‌واسطه آن‌ها می‌توان اهداف مطلوب را در حوضه مدیریت رشد شهر را دنبال کرد. این ابزارها که شامل محدودسازی، تحکیم سازی، سیاست‌های زمین و سازوکار مالیات، عوارض می‌شوند، می‌توانند با به‌کارگیری الگوها و تجربیات موجود، در یک برنامه منسجم، وضع حاشیه‌نشینی در مشهد و سایر شهرها را متحول کنند؛ و بالطبع این برنامه منسجم باید در چارچوب طرح جامع و تفصیلی تدوین و ارائه شود. بر همین اساس مدیریت رشد شهر در قالب طرح‌های جامع و تفصیلی یا طراح‌های دیگر باید تلاش کند برنامه‌هایی را تبیین کند که توازن میان توسعه و حفاظت از اراضی را برقرار سازد که اهم آن پهنه‌بندی، نظام تفکیک، مقررات استفاده از زمین، توجه به ظرفیت تحمل محیط، حدود رشد شهری یا حلقه‌های شهری است. در اینجا یک سؤال مهم طرح می‌شود، آیا طرح جامع و طرح تفصیلی و تجربه‌ای که از اجرا و اثرگذاری آن‌ها در شهر مشهد داریم می‌توانند کارکرد مناسبی در کنترل و ساماندهی حاشیه‌نشینی داشته باشند؟