پايگاه خبري تحليلي «پارس»- "نزديک است که فقر به کفر بينجامد". در اين حديث پيامبر مکرم اسلام، اهميتي بسيار بيشتر از آنچه انديشمندان و جامعه شناسان براي فقرزدايي برشمرده اند قائل شده اند، چنانچه آدام اسميت فقر را تا آنجايي دانسته که فرد براي حضور در جامعه احساس شرم نکند. يا بعضا ضرورت دسترسي به مواد غذايي و سرپناه کافي را مهم شمرده اند اما پيامبر مکرم اسلام فقرزدايي را از آن جهت مهم دانسته اند که تاثيري قابل توجه بر شکوفايي استعدادهاي ذاتي افراد و حرکت در مسير رشد و به ثمر رسيدن تمام استعدادهايش دارد. لذا به نوا رساندن پابرهنگان و برقراري عدالت اجتماعي و فقرزدايي به يکي از شعارهاي مهم انقلاب اسلامي ايران تبديل شد. در اين شماره و پس از بررسي تجربيات موفق فقرزدايي در کشورهاي جهان، به دنبال آن هستيم که به ارائه تصويري مختصر از وضعيت فقر در کشور، سياست هاي به کار رفته و مشکلات و موانع موجود در رابطه با فقرزدايي در کشور خودمان بپردازيم.چنانچه شرح داده خواهد شد تاريخ فقرزدايي در کشور با وجود نکات روشن پس از انقلاب اسلامي، نکات تاريکي هم دارد که نياز به توجه جدي دارد. علاوه بر سياست هاي خاص فقرزدايي، اقتصاد کلان کشور و نحوه رشد اقتصادي و سياست هاي به کار رفته در حوزه توزيع درآمدها نيز تاثير بسزايي بر وضعيت فقر در کشور دارد. چنانچه ممکن است دوره رکود اقتصادي فعلي چندي از مردم ما را با مشکلات اقتصادي مواجه کرده باشد و به تعبير اقتصادي فقير کرده باشد و دوره رونق اخير، عده اي را به سروساماني رسانده باشد. در ادامه برخي نکات روشن و تاريک کشور در خصوص فقرزدايي را مرور مي کنيم.

انقلاب اسلامي و نهادهاي مردمي:
پس از انقلاب اسلامي چندين اتفاق افتاد که مجموعا آثار مثبتي بر کاهش فقر در کشور داشته است؛ تاسيس کميته امداد، جهاد سازندگي و بنياد مسکن از اين جمله اند. عملکرد اين نهادها، بعد از انقلاب با اتکاي دوجانبه بر کمک هاي مردمي و همچنين حاکميت کشور کمک بسياري به فقرزدايي کرده است. چنانچه جهاد سازندگي با لبيک بسياري از جهادگران به فرمان امام خميني تشکيل شد و بعدا رسميت يافت. اعضاي اين نهاد با دريافت حداقل دستمزد بعضا 2 تا سه برابر معمول کار مي کردند و کمک شاياني به ايجاد بسياري از زيرساخت هاي لازم در مناطق روستايي کشور کردند. جهاد سازندگي با حضور فعال در نواحي محروم، مشکلات آنها را شناسايي مي کرد و با به کارگيري ظرفيت هاي مردمي و ايجاد رغبت و پويايي در بين مردم، آنها را براي حل مشکلاتشان تشويق مي کرد و در اين مسير به آنها کمک مالي و علمي مي شد. کميته امداد نيز با شناسايي اقشار محروم همواره دستگير آنان بوده و هست.اما به مرور با کمرنگ شدن جنبه مردمي اين نهادها و تبديل شدن به يک ساختار حاکميتي کارايي آنها هم کمتر شد، چنانچه جهاد سازندگي ادغام شد و کميته امداد هم امروز سهم بالايي از کمک هاي خود را از بودجه تامين مي کند.در رابطه با سياست هاي به کار رفته نيز جهاد سازندگي با اتکا به ظرفيت هاي مردمي و همچنين روحيه جهادي موجود در آن سال ها کارنامه درخشاني دارد و کميته امداد نيز در سال هاي اخير با فاصله گرفتن از کمک مستقيم و توجه به سياست هاي توانمندسازي، پرداخت وام مشروط و . . .، در صورت رفع مشکلات پيش رو مي‌تواند اثر بيشتري بر کاهش فقر در کشور داشته باشد.

خلاءآمار و سازمان
متاسفانه هم اکنون هيچ نهاد رسمي در کشور خط فقر را اعلام نمي کند. مرکز آمار اين موضوع را وظيفه وزارت کار مي داند و صريحا اعلام شده است که خط فقر جزو آمار رسمي کشور نيست تا مرکز آمار به محاسبه آن بپردازد. لذا برخي بر اساس خط فقر مطلق که توسط بانک جهاني اعلام مي شود (درآمد 1.5 دلار در روز براي هر نفر)، تعداد فقرا در کشور را کمتر از 2 درصد جمعيت اعلام مي کنند، اين در حالي است که خط فقر بايد به طور نسبي و با توجه به شرايط اقتصادي اجتماعي هر جامعه محاسبه و اطلاعات آن در يک سامانه جامع بر اساس مناطق جغرافيايي اعلام شود تا امکان تفکر و تحقيق و سياست گذاري جامع وجود داشته باشد. از سوي ديگر پس از اين لازم است يک نهاد خاص و متمرکز در کشور تشکيل شود تا فعاليت هاي پراکنده نهادهاي مختلف مثل کميته امداد، بهزيستي، بنياد مسکن و هزاران سازمان مردمي حمايت از فقرا را منسجم و هماهنگ کند. چنانچه اکنون احتمال زيادي وجود دارد که يک فرد از چندين نهاد کمک دريافت کند و افرادي از تمام حمايت ها محروم بمانند.

خلاء اجتماعات محلي:
چنانچه در تجربيات جهاني مبارزه با فقر مشخص شد، يک رويکرد اصلي فقرزدايي استفاده از نهادها، گروه ها و سازمان هاي مردمي است، سياست هايي مثل ايجاد گروه هاي خوديار، وام دهي گروهي، ايجاد تعاوني هاي مسکن که همه متکي بر گروه هاي متشکل و هويت يافته مردمي بوده است تاثير به سزايي در موفقيت طرح ها داشته است. يک ايده کارساز ديگر ايجاد صندوق هاي توسعه اجتماعي (community development fund) بوده است که در کشورهاي شرق آسيا نتايج درخشاني به بار آورده است. اين موضوع در کشور از سويي به خاطر ضعف نهادهاي مردمي مغفول است و از سويي به خاطر توجه اندک به اين موضوع توسط مسئولين و عدم اقبال به استفاده از اين ظرفيت ها به خاطر نياز به زمان و تعامل پويا با مردم (که سازمان هاي دولتي عمدتا از آن گريزانند) از ظرفيت موجود فعلي هم استفاده نشده است.