اصلیترین علت ایجاد تورم چیست؟
یادداشت پیش رو، بخشی از سخنرانی دکتر پیغامی است که به علت ایجاد تورم میپردازند. ایشان معتقدند که کسری حاصل از کاهش میزان خلق ارزش، عامل اصلی ایجاد تورم است. به عبارت دیگر، کسری بهرهوری در کشور را باید از طریق تورم جبران کرد.
به گزارش پارس به نقل از سدید، متن پیش رو بخشی از کتاب « سیاستهای کلی اصلاح الگوی مصرف »، حاصل سلسله جلساتیست که « دکتر عادل پیغامی » در پاییز سال ۱۳۹۱ مطرح کردهاند. این جلسات با عنوان تبیین اندیشه های اقتصادی امام خامنه ای به همت موسسه علمی فرهنگی سدید، برگزار شد و به زودی در دسترس علاقهمندان قرار خواهد گرفت.
برخی میگویند تورم به این خاطر به وجود میآید که عدهای پول چاپ کردهاند و نقدینگی را در جامعه افزایش دادهاند. حال آنکه اینگونه نیست. باید گفت آن یک عده مجبورند پول چاپ کرده و در جامعه تزریق کنند، زیرا باید زمانی به کارگران پول بدهند. مجلس تصویب میکند که دولت باید قانون حداقل دستمزد را رعایت کند و آن حداقل دستمزد را نیز مشخص میکند.
به طور مثال، برای سال ۹۱ حدود ۴۶۰ هزار تومان تصویب شده است. سپس آن قانون به تمام بخشها ابلاغ میشود و در این قانون، تفاوتی میان بخش خصوصی و بخش دولتی نیست و همگی ناگزیرند به کارگران خود حداقل به میزان ۴۶۰ هزار تومان پرداخت کنند.
اما سؤال اینجاست که اگر بهرهوری و میزان خلق ارزش واقعی یک کارگر در ماه، ۱۵۰ هزار تومان باشد، این تفاوت و کسری در درآمد او از کدام محل باید جبران شود؟ پاسخ آن است که از پولهایی که باید چاپ شود. نکتۀ قابل تأمل آن است که چاپ پول تنها به عنوان یک مسکّن، شرایط کنونی و موقتی را دفع میکند.
گویی قرار است این کمبود در بهرهوری به نوعی پوشانده شود. مانند کسی که درخت سیبی دارد و نذر کرده است که روزی پنج سیب به امامزاده بیاورد. مسلماً او اگر زمانی تنها دو سیب هم تولید کند، ناگزیر است برای ادای نذر خود، سه سیب دیگر بخرد. اما با کدام پول میخواهد بخرد؟
این شخص که سیبی تولید نکرده تا درآمدی کسب کند. بنابراین ناگزیر است از دیگری قرض بگیرد. حال اگر این روند کسری ادامه یابد، قرض گرفتنها هم ادامه پیدا میکند. طبق این مثال ساده، سیبها همان حداقل دستمزدی است که مجلس و دولت نذر میکنند آن را بپردازند، اما اینبار از بانک مرکزی قرض گرفته میشود. بانک مرکزی نیز خلق ارزش نکرده است؛ یعنی اصلاً اتفاقی در اقتصاد نیفتاده است که ارزشی تولید شود. بنابراین، پول چاپ میکند.
آنگاه تورم ایجاد میشود و علت آن، نداشتن بهرهوری است. پول نفت نیز آنقدر نیست که پاسخگوی نیاز ما باشد. اگر ما هفتاد میلیارد فروش نفت داشته باشیم، با تقسیم آن بر هفتاد میلیون نفر جمعیت، تنها درآمد سرانۀ حاصل از نفت سالیانه هزار دلار خواهد شد که با گرانی اخیر ارز معادل سه میلیون تومان برای یک سال به ازای هر فرد خواهد شد که مبلغ زیادی نیست.
هزینههای یک فرد در کشور، از تأمین آسفالت راهها گرفته تا امنیت مرزها و شهرها، بهداشت، آموزش و… بسیار بیش از اینهاست. این به معنای آن است که درآمد نفت آن قدر زیاد نیست که بتواند این کسری بهرهوری را در کشور جبران کند. بنابراین ناگزیر از جبران آن به وسیلۀ تورم خواهیم بود. در این صورت باید از خارج یا از مردم قرض گرفت که تحت عنوان اوراق مشارکت انجام میپذیرد.
ارسال نظر