درس هاي باخت تيم ملي براي مبارزه با مفاسد اقتصادي
برخی قربانی پیشداوریهای موجود درباره جنسیت و تخصص و تعهد میشوند و برخی دیگر باور نمیکنند که تلاشهایشان بی نتیجه مانده است.
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- علی دادپی- تیم ملی فوتبال ایران بعد از ٨٠ دقیقه بازی ١٠ نفره در برابر تیمملی فوتبال عراق در ضربات پنالتی باخت. ایران باز در یکچهارم نهایی جام آسیا حذف شد تا این جام طلسم شده باقی بماند. برای همه ورزشدوستان جامعه این اتفاق تلخی بود ولی بسیاری بر این باورند که تیم با جنگندگی و مهارت بازی کرد. شکست تیم ما را خیلیها به داوری آدمی نامنصف که در لیگ کشورش به بدی و شخصی داوری کردن معروف است نسبت میدهند. اظهارنظر درباره کیفیت و تحلیل کیفی بازی را باید به اهل فن واگذار کرد با این حال در دنیای بحثهای اقتصاد و توسعه استفاده از رویدادها بهعنوان مثال برای توصیف و تشریح یک نقطه نظر مجاز است. درنتیجه همین جا از کلیه کارشناسان ورزشی پوزش میخواهم، حرف این نوشته درباره تحلیل عملکرد است و نه تحلیل ورزشی.
در دنیای کسب و کار نتیجه را چگونه اندازهگیری میکنیم؟ برد یا باخت، صفر یا صد؟ یا یک نمره از بیست میدهیم و ابعاد مختلف کارکرد تیمها را تحلیل میکنیم؟ طبیعی است که پاسخ دادن به این پرسشها بدون دانستن پیشفرضهای حاکم بر ذهنیت ما ممکن نیست. آیا فقط بردن و گرفتن نتیجه صددرصدی مهم است؟ آیا هدف ما نشان دادن برتری و پیروزی در هر بازی و در هر جامی است؟ یا هدف ما کار کردن به طرف داشتن بهترین تیم اجرایی ممکن و ارتقای کیفیت آن تیم است؟
مسابقات فوتبال معمولا سه نتیجه دارند: برد، باخت یا تساوی. در بازیهای حذفی امکان تساوی وجود ندارد و نتیجه ممکن یا برد است یا باخت. ولی نکته جالب درباره مسابقات فوتبال این است که فقط یک مسابقه برگزار نمیشود. در هر فصل در هر سالی مجموعهای از مسابقات لیگ، ملی، منطقهای و جهانی درحال رویدادن هستند. پس یک تیمملی فوتبال فقط یک مسابقه در پیش رو ندارد. از این جهت تیمهای ملی فوتبال به شرکتهایی شبیه میشوند که پروژههای چندگانه و سریالی را در دست اجرا دارند و باید در همه آنها نتیجه قابل قبولی بگیرند. حالا سوال اینجاست برای چنین شرکتی برد مهم است یا باخت؟ یا عملکرد و داشتن کارکرد مناسب؟
نگاهی به شرکتهای موفق دنیا و حتی تیمهای ملی موفق نشان میدهد که همانند شرکتهای موفق، تیمهای موفق از فرهنگهای سازمانی و اجتماعی شکل گرفته بر پایه سنجش کیفی عملکرد و بهبود پیوسته آن برمیخیزند نه از فرهنگهایی که همه چیز را در گرو یک نتیجه میبینند.
وقتی یک مدیر از تشکیل بهترین تیم ممکن صحبت میکند، منظورش کارآیی حداکثری است که پیششرط موفقیت است. از این دید داشتن تیمی که عملکرد آن در هر دوره نسبت به دوره قبل بهتر شود به داشتن تیمی که در یک جام بدرخشد و بعد از هم بپاشد ارجحیت دارد. فوتبال کشور ما تجربه چنین درخششهای مقطعی را دارد. بهنظر میرسد کارشناسان زیادی با ورزشدوستان هم عقیده هستند که کیفیت تیمملی ایران و بازیهایش رو به بهبود گذاشته است و تمرکز این تیم بر بازی گروهی و اجتناب از جنجالهای فردگرایانه دارد نتیجه میدهد. برای کسانی که سالهاست بازیهای تیمملی را دنبال میکنند این نکته بسیار جالب است که مفسران بینالمللی بیشتر و بیشتری دارند و نتیجه نگرفتن تیم ایران را در بعضی بازیها به داوری نسبت میدهند.
در بازی ایران در مقابل آرژانتین در جامجهانی برزیل بیش از یک مفسر به این نکته اشاره کرد که داور بیشتر بازیکنان آرژانتین را باور داشت تا ایران را. در بازی با عراق هیچکس داوری را منصفانه نمیداند. این نشانه خوبی است. مهارتهای بهبود و کاستیهای عملکرد تیم ایران کمتر شدهاند. ولی چرا ایران نبرد؟
شباهت دیگر فوتبال به اقتصاد در همین نکته است:
عملکرد نتیجه را تضمین نمیکند. مانند اقتصاد نتیجه هر مسابقهای به فضای حاکم بر تعاملات در اینجا مسابقه وابسته است. در بازی ایران و آرژانتین شهرت جهانی تیم آرژانتین برای داور به این معنا بود که بازیکنانش احتمالا راست میگویند و بازیکنان ایرانی تظاهر میکنند، در نتیجه خطای مدافع آرژانتینی بر مهاجم ایرانی نادیده گرفته شد. در بازی با عراق داور استرالیایی با نیت انتقامجویی سوت میزد و برایش عملکرد مهم نبود. این واقعیتی است که به اقتصاد قابل تعمیم است. هر روز تیمهای زیادی در کشور ما در زمین اقتصاد توپ میزنند تا فاتح جامهای سازندگی و مدال موفقیت در کارآفرینی باشند. بسیاری از این تیمها ماهر و متخصص هستند و بیشترین سعی ممکن را برای گرفتن نتیجه میکنند. ولی زمانی نتیجه میگیرند که فضای حاکم بر تلاشهایشان مناسب باشد.
چه بسا تیمهایی که قربانی فساد اداری موجود در کشور میشوند و در برابر چشم متحیر هوادارانشان(اعضای خانواده و دوستانشان) از عرصه رقابتها حذف میشوند. برخی قربانی پیشداوریهای موجود درباره جنسیت و تخصص و تعهد میشوند و برخی دیگر باور نمیکنند که تلاشهایشان بی نتیجه مانده است.
واقعیت اینجاست که نتیجه صددرصد در دست هیچیک از بازیکنان این تیمها و مدیریت این تیمها نیست. قطعا عملکرد این تیمها مهمترین نقش را دارد ولی سایر عوامل هم مهم هستند. اینجاست که ما میتوانیم به خودمان یادآور شویم داشتن یک فضای سالم نهتنها به نفع همه است بلکه برای آنکه خود شخص از زحماتش نتیجه بگیرد لازم و ضروری است. متعهد بودن به فضای سالم برای رقابتهای اقتصادی مانند تعهد به فضای سالم در مسابقات فوتبال تنها یک تعهد اخلاقی نیست بلکه تلاشی است برای تضمین این واقعیت که عملکرد خود ما بتواند نتیجه را تضمین کند و سوت یک داور فاسد امید ما را ناامید نکند.
قبول اینکه نتیجه در دست ما نیست و برای تضمین آن باید بساط فساد را برچید؛ اولین گام در مبارزه با فساد اداری حاکم بر اقتصاد کشور و در مورد فوتبال حاکم بر کنفدراسیون آسیاست.
درباره تیم، راستش را بخواهید من هیچوقت در زندگیم به تیمی که برده است اینقدر افتخار نکردهام که به این تیم میکنم. این یک تیم فوتبال است نه گروهی بازیکن که دنبال توپ میدوند تا مشهور بشوند. اگر درباره لزوم تغییر فرهنگ حاکم بر فوتبال کشورمان جدی هستیم باید بهبود عملکرد تیم را جدی بگیریم و ادامه آن را تضمین کنیم.
آقا دست شما درد نكنه.مطلب قشنگي نوشتي.مقايسه هات هم با معنا بود .