به گزارش پارس به نقل از جام جم، اسمش هر چه باشد، اما معنایش به کم پول خرج کردن و سخت پول خرج کردن بازمی گردد. هرچند شاید الان صرفا وجه شوخی این انگاره برای مردم پررنگ باشد، یعنی بیش از آن که این انگاره در قضاوت واقعی مردم در مورد هموطنان اصفهانی غالب باشد، بیشتر در شوخی های کلامی و فکاهی ها حضور دارد.

متاثر از همین انگاره و صرفا برای دانستن دیدگاه خود اصفهانی ها در این مورد، یعنی انگاره ذهنی برخی از مردم به آنها که اتفاقا زیبا هم نیست، این هفته تصمیم گرفتیم همین موضوع را به اقتراح عمومی ـ البته از نوع تلفنی آن ـ بگذاریم. وقتی شماره اصفهانی ها با کد 031 را تصادفی گرفتیم، یکراست رفتیم سراغ همین خصیصه و پرسیدیم که چرا به غلط یا درست تنها به خسیسی مشهورید؟ اگرچه خودمان هم می دانستیم این شهرت بیشتر از سر شوخی و سر به سر گذاشتن است، اما خودمان را زدیم به آن راه و اینقدر اصرار کردیم تا خلاصه مردم خوب نصف جهان راضی شوند کمی در این باره با ما حرف بزنند. تا شاید بشود شرح این خصیصه ای را که به آن مشهورند، یک بار هم که شده از زبان خودشان و نه از اغیار بشنویم. البته کاملا موفق نشدیم، چون در تماس های تلفنی ما هم روایت خلقیات اصفهانی ها نشد که کاملا دست اغیار خارج شود، چون چند غیراصفهانی مقیم اصفهان از قضا در فهرست شماره های تصادفی ما گنجیدند، غیراصفهانی هایی که البته تجربه سال ها زندگی و حشرونشر با اصفهانی ها را داشتند و حداقل خودشان مدعی بودند که خوب آنها را می شناسند. پس این شما و این هم روایت اصفهانی ها و ساکنان غیراصفهانی این شهر، از یک خصلتی که درست یا نادرست به اصفهانی ها و چند شهر دیگر آن نسبت می دهند.

 

92....36

با این که دست آخر می گوید اصفهانی نیست، اما اولش چنان گاردی می گیرد که نگو و نپرس: «کی گفته اصفهانی ها خسیس اند؟ از چه نظر همچین حرفی می زنند خب؟»

پنجاه و نه ساله است و از زمانی که 9 سالش شده از گلپایگان به اصفهان آمده و همان جا هم ماندگار شده است. حالا که 50 سال از اصفهانی شدنش می گذرد «قلق» مردم این شهر را یاد گرفته است. می گوید: «اصفهانی ها خسیس نیستند، بیشتر از بقیه جاها چانه می زنند. کار بدی نمی کنند از حق خودشان دفاع می کنند.»

از نظرش چانه زدن تنها وجهه مقتصد بودن مردم اصفهان است، مخصوصا وقتی می گوید: «اصفهانی ها از نظر خورد و خوراک و مهمان نوازی درجه یک هستند، درجه یک»!

 

89....32

«اصفهانی ها تفریح می کنند. کوه و ورزش شان هم ترک نمی شود». اصفهانی ها را این گونه شناخته است. این یکی هم به واسطه ازدواج، اصفهانی شده است. اصالتا تهرانی است و حالا هر سه فرزندش برای درس و دانشگاه ساکن تهران شده اند، اما خودش و خانمش در اصفهان مانده اند.

«در اصفهان اگر یک نفر 200 نفر مهمان دعوت کند، طوری پذیرایی می کند که اگر همه سیر از سر میز بلند شوند باز هم به اندازه 200 نفر غذا روی میزها می ماند، اما در تهران اینجوری نیست.» به همین جانانگی از اصفهانی ها دفاع می کند.

البته منصف هم هست: «خوب خرج می کنند، اما وقتی می خواهند چیزی بخرند، تا می توانند چانه می زنند یعنی تلاش می کنند ارزان بخرندکه گاهی هم موفق نمی شوند. چون اگر امروز جنسی را نخری فردا باید دو برابر بابت آن پول بدهی... اصلا کسی که بخواهد مو را از ماست بیرون بکشد، کلاه سرش می رود». اینها را از این جهت می گوید که خودش انبار پلاستیک دارد و با مردم دادوستد می کند.

 

74....32

ـ اصفهانی ها به چی معروفند؟

ـ خب معلومه به خسیسی شون؟

ـ واقعا خسیس اند؟

ـ نه، خسیس نیستند، با دقت خرج می کنند.

مرد خوش برخورد و خوش صحبت و خوش لهجه ای است. شروع می کند به تعریف از اصفهانی ها که چقدر مذهبی هستند: «در طول سال در اصفهان روضه خوانی برپاست. مثل بقیه شهرها نیست که فقط تاسوعا و عاشورا و ایام خاص روضه داشته باشد. اکثریت روضه ها هم شام دارد با غذاهای خوب و متنوع.»

همین طور که صحبتش گل انداخته و از جهات مختلف از اصفهانی ها تعریف می کند که مثلا «وقتی مهمان برایشان می آید برای هر نفر یک بشقاب پرمیوه می آورند مثل برخی شهرها که بشقاب می گذارند و میوه را می چرخانند، نیستند.» مشتری وارد مغازه اش می شود: «خانوم من از این بحث شما خیلی خوشم آمده، می شود لطفا هشت و نیم به بعد تماس بگیرید تا مفصل برایتان توضیح بدهم؟»

 

16....35

این یکی شاید جالب ترین مورد طرف صحبت ما باشد، کسی که اصفهانی نیست، اما عروس اصفهانی هاست. در اصفهان دانشجو شده و بعد هم عروس اصفهانی ها. سی و یک ساله است و 14 سال است در نصف جهان زندگی می کند.

می گوید: «اصفهانی ها بیشتر از هر چیزی کنجکاوند. تا ته هر چیزی را در می آورند. وقتی می خواهند با کسی رابطه بگیرند تا شجره نامه آبا و اجدادش را درمی آورند.»

او البته از خانواده ای که عروس شان شده بسیار راضی است، اما گویا در دوران دانشجویی مواجهه های نه چندان خوبی را تجربه کرده است.

همه مواجهه هایش اما بد نیست؛ چون ادامه می دهد: «مردم سرزنده ای هستند جاهای دیگر ندیدم این همه بروند و بیایند. به مهمانی، تعطیلات آخر هفته و سفر خیلی اهمیت می دهند و تا جایی هم که دلت بخواهد بریز و بپاش دارند». البته انگار گاهی چندان دل خوشی از این بریز و بپاش ها ندارد.

موقع خداحافظی می گوید: «خوب شد تماس گرفتید، دستتان درد نکند، من یک مقداری حرف زدم، سبک شدم.»

 

43....34

«اصفهانی ها فقط به گز معروفند... ما مال غرب اصفهانیم... خیلی کم مردم را می بینیم... معاشرت ندارم با کسی.» گوشی را می گذارد.

 

94....33

اجازه بدهید گوشی را بدهم به اخوی... محمد، بیا!

محمد گوشی را می گیرد:

ـ نه، اصفهانی خسیس نیست. حسابگره، پول الکی خرج نمی کند. پولی که در آورد را روی هوا خرج نمی کند، اما از خورد و خوراکش کم نمی گذارد.

ـ آخرین باری که ولخرجی کردم همین چند روز پیش بود که گوشی سونی گرفتم یک و 300.

ـ آخرین هدیه ای که دادم یک گوی بود که زیاد گران نبود، 40 تومان گرفتم.

این جوان بیست وشش ساله که در کار ساختمان سازی است، وقتی می خواهد گوشی را بگذارد دوباره عرق اصفهانی بودنش بالا می زند: «هر چه از اصفهانی ها می گویند باور نکنید، مردم اصفهان خیلی هم خوب خرج می کنند.»

73....32

خانم خانه گوشی را برمی دارد، موضوع را که برایش توضیح می دهم، بدون مکث می گوید: پس اجازه بدهید گوشی را بدهم به همسرم. همسر خانم خانه می پرسد چرا هماهنگ نشده مصاحبه می گیرم و پس از کمی گپ وگفت مشخص می شود شماره خانه یکی از مدیران اقتصادی استان اصفهان را گرفته ام. جالب است که «مقتصد بودن» اولین ویژگی اصفهانی ها از نگاه آقای مدیر اقتصادی است: «80-70 درصد اصفهانی ها مقتصدند. نه فقط اصفهانی های اصیل که کسانی که ساکن آن شده اند هم به صورت اکتسابی مقتصد شده اند. این البته فقط جنبه مادی هم ندارد، آنها تلاش می کنند برای هر کاری کمتر هزینه کنند و بیشتر به دست بیاورند. حتی در راه رفتن از مسیری می روند که زودتر به مقصد برسند.»

 

63....34

همین روزها وارد 32 سال می شود و از حدود 12 سال پیش که پدرش بازنشسته شده، با خانواده از خوزستان به اصفهان آمده تا در هوای پاک تری نفس بکشد گرچه به نظرش هوای این روزهای اصفهان به هوای آن روزهای خوزستان شانه می زند. می گوید: «اصفهانی ها حسابگرند. برای ما که حسابی اهل بریز و بپاش بودیم، اصفهان این خوبی را داشت که عادت هایمان را عوض کرد.»

اگرچه به نظرش اصفهانی ها در برخی موقعیت ها مانند برگزاری مراسم مختلف کم نمی گذارند، ولی ویژگی های منحصر به خودشان هم دارند. «قدیم ترها اصفهانی ها اصلا مارک نمی پوشیدند اما حالا که مهاجر در این شهر زیاد شده، مارک پوشی هم دارد وارد فرهنگ اینجا می شود. هنوز هم مقاومت هایی در برابر استفاده از لوازمی که تبلیغ می شود اینجا هست. مثلا من گاهی از شوهر خواهرم که اصفهانی است و مغازه دارد، می خواهم مارک خاصی را برایم بیاورد اما او می گوید چرا پول به این چیزها می دهی؟»

 

24....32

صدای نسبتا پیری دارد و لهجه شیرینی. می گوید: «دخترم من نمی دانم چه بگویم» اما باز هم به چند سوالم، جواب های کوتاه می دهد: «همه جور آدمی هست اینجا، بعضی هایشان هستند، بعضی ها یشان هم نه... در خانواده من... نه، تقریبا نه... خودم؟... نیستم، دلم می خواهد هر چه دارم، به مردم بدهم تا خوشحالشان کنم... البته چیز زیادی هم ندارم، برایشان مجانی خیاطی می کنم.»