یک. کیمیا آن است که به‌واسطه آن، اجساد ناقصه، به مرتبه کمال می‌رسد. کیمیا، مس را طلا می‌کند؛ سالک در راه‌مانده را واصل می‌کند؛ بازنده را برنده می‌کند و … .
تهرانی‌ها چند روز است که از قبل از شروع مسابقات المپیک پاریس، اسامی ورزشکاران المپیکی کشور را روی بیلبوردها با عنوان «ایران قهرمان» می‌بینند؛ شاید برخی گلایه کنند که شأن قهرمانی و واژه قهرمان را نباید پایین آورد اما به زعم حقیر، سربازی زیر پرچم ایران حتما قهرمانی است؛ حب‌الوطن همان اکسیر و کیمیایی است که از آن گفتیم و می‌تواند حتی حذف‌شده در مرحله مقدماتی را هم قهرمان ‌کند.
دو. مهاجرت با هزار قید و شرط، شاید توجیه شود اما پناهندگی شبیه ارتداد است. دست رد زدن به هویت و اعتقاد در یک ردیف است. مجازات ارتداد، اعدام است و مجازات کسی که پناهنده یک کشور می‌شود و وطنش را اینگونه می‌فروشد نه آن اعدام مصطلح ولی هم‌ریشه آن است؛ پناهنده کالعدم است. انگار دیگر نیست. عدم‌سازی و نیست‌انگاری مجازات کسی است که به پرچم کشورش پشت می‌کند.
تعجب می‌کنم از افرادی که نسبت به عاشقان وطن و بسیاری از باورها با سختگیری حداکثری برخورد می‌کنند و کمترین رواداری را جایز نمی‌دانند ولی حالا نسبت به وطن‌فروشی که برایش ذره‌ای کم گذاشته نشده آغوش باز کرده‌اند. 
اگر روا داری خوب است خیلی‌ها در اولویت بیشتری هستند. این قضیه و تعجب مثل مسئله وحدت می‌ماند؛ برخی با یک عالم شیعی و عاشق امیرالمؤمنین علیه‌السلام که اتفاقا ملاحظات وحدت را هم می‌شناسد نمی‌توانند وحدت کنند اما می‌گویند می‌خواهیم با سایر مذاهب وحدت داشته باشیم.
سه. قبح بعضی اشتباهات نباید شکسته شود. خدای تواب برای مرتد، آغوش باز نکرده و یکی از عللش همین است که فرد بداند این خطا آنقدر سنگین است که راه بازگشتی در دنیا برایش وجود ندارد.
گناه پناهندگی بیش از توهین به سردار دل‌هاست؛ گناه پناهندگی بیش از وکالت دادن به ربع پهلوی است.
گناه کسانی که در داخل حتی به قول خودشان دنبال تغییر نظام بودند کمتر است از آن پناهنده‌ای که به کشورش پشت کرده است. کمااینکه با عفو بزرگ مقام معظم رهبری به‌یکباره به دامن خانواده بزرگ ایران برگشتند.
با ذکر این نکات باید مراقب باشیم طوری با اشتباهات بزرگ برخورد نکنیم که باعث تجری سایرین شود.