انتخابات چهاردهمین دوره ریاست جمهوری حدود یک‌سال قبل از موعدی که انتظار می‌رفت برگزار شد؛ اخلاص، مردم‌داری و اخلاق حسنه شهید جمهور، کار دست ما داد؛ فوز و فیض را او برد؛ او را آسمانی کرد و نامش را در جریده شهدای خدمت، ثبت و ضبط نمود ولی ما را درگیر دعواها و دست‌وپا‌زدن‌های غیرخدایی کرد. درگیر عملیات‌های روانی دروغین؛ وعده‌هایی که محلی در برنامه و بودجه برای آن پیش‌بینی نشده؛ نیش‌هایی که منجر به کدورت قلب‌ها می‌شود و عددسازی‌ها و عددبازی‌هایی که نهاد آمار و نظرسنجی را بی‌اعتبار و حیثیت می‌کند. هر چه می‌گذرد بیشتر درمی‌یابیم و می‌گوییم:
با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ‌کس هیچ‌کس اینجا به تو مانند نشد
رحمت و رضوان خدا بر شهید رئیسی عزیز که جانش را در راه خدمت به مردم تقدیم کرد و خدا خریدارش شد.
حادثه بالگرد شهدای خدمت، غیر از تلخی و غمی که بابت فقدان آن عزیزان، عارض کرد، شرایط خاصی برای انتخابات زودهنگام و تبلیغات فشرده و پیوسته و شرایط احراز صلاحیت و … پیش آورد که البته جمهوری اسلامی و قانون اساسی، ظرفیت و استعداد خود را برای سخت‌ترین اتفاقات و حوادث نشان داده است و از این حیث، خللی به آن وارد نیست.
انتخابات در امنیت و سلامت برگزار شد و یک گام مهم در تعیین سرنوشت چهار سال آینده کشور برداشته شد اما باید بپذیریم که شرایط، مطلوب و ایده‌آل نیست.
مشارکت مثل چند انتخابات اخیر، چنگی به دل نمی‌زند و نباید از طریق بازی با کلمات، خود و ‌شرایط را آرام و بی‌اشکال‌ نشان دهیم.
 در انتخاباتی که گزینه حداکثری اصلاح‌طلبان تأیید شده است و همه احزاب، ارکان و هواداران آنان پای کار آمده‌اند و تمام و کمال، خود را هزینه نمودند و همچنین افراد شاخص و دارای برنامه و کارنامه‌ای در جریان انقلابی هم حاضر بوده‌اند، نیمی از جمعیت واجدان شرایط شرکت نکرده‌اند!
 این عدد و رقم‌ها که در این چند سال اخیر، مرتب تکرار شده‌اند خبر از یک بیماری مزمن می‌دهد. 
عدم توجه و تغافل نسبت به بیماری، باعث بهبود آن نمی‌شود بلکه بیماری را تشدید می‌کند. در این انتخابات، بدنه‌های سیاسی از هر دو جریان، با تمام توان به میدان آمدند؛ به‌علاوه بدنه تکلیفی و سنتی رأی‌دهنده مثل همیشه حاضر شده است اما در نهایت، نیمی از جمعیت واجد شرایط در کشور، به پای صندوق رأی نیامدند و غایب بودند. باید دید و‌ فهمید چه بدنه‌ای از ما جدا شده‌اند؟ چرا فاصله گرفتند و قهر کرده‌اند؟ چگونه می‌توان دوباره نظر آنان را جلب کرد و با صندوق‌های انتخابات، آشتی داد؟ چطور مانع پیوستن دیگران به این طیف شویم تا در انتخابات بعدی شاهد مشارکتی پایین‌تر از این دوره نباشیم؟
این قبیل سؤالات و دغدغه‌ها با جملات و کلمات حماسی‌گونه پاسخ داده نخواهد شد. واقعیت ماجرا این است که علی‌رغم شوک حادثه بالگرد و فضایی که مردم را متقاعد به مشارکت در برهه خطیر کشور کرد و چند دور مناظره جدی و اقدامات مؤثر صدا و سیما و تبلیغات محیطی و مجازی، «همه نیامده بودند»، «حماسه خلق نشد» و «حماسه حضور شکل نگرفت».
رأی بالا برای منتخب جمهور، قوت قلب و اعتبار است؛ این قوت قلب و این مشروعیت و اعتبار، چندی است از سوی عموم مردم، به خادمان‌شان اعطا نمی‌شود و قطعا در این مسیر اگر یک‌طرف مقصر باشد، آن مردم نیست بلکه حاکمان و کارگزاران و سیاست‌ورزان هستند که قصور و تقصیر داشته‌اند. باید به خود و شیوه سیاست‌ورزی و مردم‌داری شک کنیم. این مردم همواره پای کار بوده‌اند؛ حالا باید دید چه شده است که جمعیت معتنابه از مردم نسبت به سرنوشت خود و فرزندانشان اینگونه بی‌تفاوت شده‌اند.