عقد وکالت یکی از انواع عقود مستمر است که در آن شخصی به نام وکیل، نماینده دیگری به نام موکل را در انجام اعمال و اخذ حقوق و مزایایی که به موکل تعلق دارد، نمایندگی می‌کند.

اساس این عقد، اعطای نیابت به وکیل است. این امر ممکن است به دلیل نادیده گرفتن یا عدم آگاهی از حقوق یا وظایف، به شکل وکالت انجام شود. وکالت، مانند سایر عقود، می‌تواند با فسخ یا بطلان پایان یابد.

اما استفاده از واژه "فسخ" در اینجا به دلیل عدم دقت کافی، پیچیدگی‌هایی ایجاد می‌کند. مشاوره حقوقی به صورت فوری به شما می‌گوید بهتر است به جای آن، از اصطلاحاتی مانند "راه‌های باطل شدن وکالت" استفاده کنیم که از جمله آن‌ها می‌توان به استعفا، عزل، حجر، فوت و انجام مورد وکالت اشاره کرد.

همچنین، اگر شرایط خاصی مانند شرط ضمن عقد یا عدم عزل ضمن عقد در عقد وکالت مشخص شود، باطل شدن آن به شرایط محدودی وابسته خواهد بود.

به عنوان مثال، وکالت بلاعزل زمانی اتفاق می‌افتد که عزل از سمت موکل در شرایط خاص وابسته به شروط دیگر باشد.

انحلال و پایان وکالت دادگستری

انحلال و پایان وکالت دادگستری می‌تواند به چند روش اتفاق بیفتد. یکی از راه‌های انحلال وکالت، عزل موکل است. در این صورت، موکل می‌تواند هر زمانی که بخواهد، وکیل خود را عزل کند، و بدون نیاز به توجیه کار خود، مختار است وکیل خود را عزل کند و وکالت را لغو کند.

عزل وکیل می‌تواند به صورت ضمنی هم رخ دهد، به این معنی که هرگاه موکل خود عملی را که موضوع وکالت است، به‌ طور خودجوش انجام دهد یا عملی کند که با وکالت منافی باشد، یا وکیل دیگری را برای انجام موضوع وکالت تعیین کند و مشخص باشد که قصد دارد هر دو عمل را انجام ندهد، در این صورت اقدام موکل به منزله عزل وکیل است، به ویژه اگر این اقدام با آگاهی از وکالت صورت پذیرد.

این اقدامات به ویژه در امور خانواده و مشاوره حقوقی خانواده اتفاق می‌افتد.

وکالت ضمن عقد

وکالت ضمن عقد لازمی یک نوع وکالت است که در شرایط خاصی به صورت ضمنی در عقدی لازم شرط شده و هیچ یک از طرفین حق بر هم زدن آن را ندارند مگر در موارد معینه. این نوع عقد به شرط نتیجه و شرط فعل تقسیم می‌شود، و حقوق و وظایف طرفین در هر یک از این حالت‌ها متفاوت است.

در شرط نتیجه، وکالت به صورت شرط نتیجه در عقد لازم ذکر می‌شود، به این معنی که هیچ کدام از طرفین نمی‌توانند وکالت را لغو کنند یا عزل کنند.

به عنوان مثال، در عقد نکاح که یک نوع عقد لازم است، ممکن است شرط شود که شوهر باید وکیل زن در اداره املاک او باشد. در این صورت، هیچ یک از طرفین نمی‌توانند وکالت را لغو کنند یا عزل کنند. اما اگر وکالت به نفع یکی از طرفین باشد، این طرف می‌تواند از حق خود استفاده کند ولی طرف دیگر می‌تواند این شرط را بر هم زند.

در شرط فعل، طرفین متعهد به انجام عملی خاص می‌شوند، و این عمل به صورت ضمنی وکالت را فراهم می‌کند. به عنوان مثال، اگر در مثال نکاح اداره اموال زن رایگان باشد و هیچگونه سودی برای مرد تصور نشود، در این صورت وکالت به سود زن است که از بیم طرف مرد می‌تواند استفاده کند و مرد نمی‌تواند این شرط را بر هم زند.

با این تفاسیر، وکالت ضمن عقد لازمی با توجه به نوع شرط تعیین شده، حقوق و وظایف متفاوتی برای طرفین ایجاد می‌کند و ممکن است در شرایط خاصی برای یکی از طرفین مزیت یا بار معینی به همراه داشته باشد.

2a953deb-4f6c-4d80-85b8-2a4bc5239a52

شرط فعل، یکی از روش‌های تعیین وکالت ضمن عقد

شرط فعل، یکی از روش‌های تعیین وکالت ضمن عقد است که در آن التزام به وکالت دادن به شکل شرط مشخص می‌شود. در این صورت، طرف‌ها ملزم به انجام عملی خاص می‌شوند که به‌طور ضمنی وکالت را به وجود می‌آورد. این نوع شرط، نه تنها مشخص می‌کند که طرفان ملزم به انجام عمل معینی هستند، بلکه به این معنی است که انجام این عمل به معنای وکالت است.

بنابراین، اگر یک شخص به شرط فعل در عقد لازمی متعهد شود، وی باید به آن شرط عمل کند و وکالت را به فرد مشخص شده بدهد. در این حالت، اگر هیچ الزامی برای حفظ وکالت وجود نداشته باشد، وکیل می‌تواند استعفاء دهد و موکل نیز حق دارد وکیل را عزل کند.

برای مثال، در شرط فعل در عقد نکاح، می‌تواند تعهد شود که موکل شخص خاصی را وکیل خود قرار دهد. در این صورت، این شرط تنها الزام به وکالت را به وجود می‌آورد و هیچ الزامی برای عدم عزل وکیل وجود ندارد، بنابراین موکل می‌تواند همچنان از حق عزل خود استفاده کند.

حالت دوم، حالتی است که عدم عزل طرفان از یکدیگر، ضمن عقد لازمی شرط شود. این شرط نیز به دو صورت قابل تصور است و در این حالت، طرفان تعهد می‌کنند که یکدیگر را عزل نکنندند، به این معنی که وکیل حق استعفاء ندارد و موکل هم حق عزل وکیل را ندارد.

شرط نتیجه یکی از انواع شروطی است که در طول انعقاد یک عقد لازمی، نتیجه یا عمل حقوقی خاصی را شرط می‌کند. در این شرط، هنگامی که طرفین به عقد و شرط ضمن آن موافقت می‌کنند، علاوه بر اینکه عقد انجام می‌شود، نتیجه یا عمل حقوقی مشخص شده نیز به وقوع می‌پیوندد. به عبارت دیگر، این شرط باعث می‌شود که نتیجه مورد انتظار در طول انجام عقد به وقوع بپیوندد و تاثیر مطلوبی برای طرفین داشته باشد.

در ضمن عقد لازمی، شرط نتیجه به این معنا است که حق عزل وکیل از سوی موکل سلب می‌شود. در این صورت، با توجه به اراده طرفین و لزوم وفای به شرط، اختیار عزل موکل از وکیل از بین می‌رود. به عنوان مثال، در ضمن عقد بیع که یک عقد لازمی است، شرط ممکن است شود که موکل حق عزل وکیل را نداشته باشد، و در این صورت، موکل از حق عزل از وکیل محروم می‌شود.

از طرفی، شرط فعل یکی از انواع دیگر شروط است که اقدام یا عدم اقدام به فعلی خاص را شرط می‌کند، که به صورت تعهدی واقع می‌شود. به عبارت دیگر، در این حالت، موکل تعهد می‌کند که از حق عزل خود استفاده نکند. در اینجا، حق عزل از بین نمی‌رود و اگر موکل به تعهد خود در عدم استفاده از حق عزل عمل نکند، می‌تواند از این حق استفاده کند و وکالت را منحل کند.

اگر کسی شرط عدم عزل از وکالت به سود او در یک عقد لازمی شرط کند، این امر به او حق می‌دهد که عقد را فسخ کند. به عنوان مثال، فرض کنید شخصی به فرد دیگری وکالت داده است تا زمینی را که متعلق به اوست، پس از افراز، به خود بفروشد.

سپس در هنگام انعقاد یک عقد لازمی مانند عقد اجاره یا عقد صلح که بین این دو طرف بسته می‌شود، موکل تعهد می‌کند که وکیل را از وکالت فروش عزل نکند. در این صورت، اگر موکل وکیل را عزل کند، نیابت او در فروش زمین از بین می‌رود، اما وکیل حق پیدا می‌کند که عقد اجاره یا صلحی که شرط عدم عزل در آن آمده است، را فسخ کند.

در موردی که وکالت ضمن عقد جایزی شرط شود، این به معنای این است که وکالت در یک عقد جایز مثل ودیعه شرط می‌شود. با این کار، طرفین وجود رابطه نمایندگی و وکالت را تابع عقد جایز قرار می‌دهند.

در نتیجه، تا زمان انعقاد عقد، شرط نیز وجود دارد و هرکس که مایل به فسخ شرط (وکالت) است، باید در آغاز و به عنوان مقدمه، عقد جایز (ودیعه) را فسخ کند و نمی‌تواند به شکل دیگری از این شرط عبور کند.

وقوع وکالت ضمن عقد جایز

وقوع وکالت ضمن عقد جایز، یکی از حالاتی است که در آن وکالت به عنوان یک شرط در طول انعقاد یک عقد جایز شرط می‌شود.

به عبارت دیگر، زمانی که دو طرف تصمیم می‌گیرند عقدی جایز مانند ودیعه را بسته و وکالت را به عنوان یک شرط در آن در نظر بگیرند، این به این معنی است که از آزادی کامل خود صرف نکرده‌اند و تنها تصمیم دارند وکالت را تابع این عقد جایز قرار دهند.

بنابراین، تا زمانی که عقد جایز وجود دارد، شرط وکالت نیز به عنوان یک بخش از آن وجود دارد. اگر کسی که وکالت را شرط کرده است، تصمیم به فسخ این شرط (وکالت) داشته باشد، او باید در ابتدا و به عنوان یک مرحله پیشین، عقد جایز (ودیعه) را فسخ کند و نمی‌تواند به صورت جداگانه از این شرط (وکالت) عبور کند.

در واقع، ارائه وکالت ضمن عقد جایز نشانه این است که دو طرف تمایل دارند حداقلی از آزادی خود را برای انجام عقد نگاه دارند و تنها می‌خواهند وکالت را تابع این عقد جایز قرار دهند.

حالتی دیگر که می‌تواند رخ دهد، وقوع عدم عزل در یک عقد جایزی، از جمله وکالت، به عنوان یک شرط. در این حالت، اگر موکل حق عزل خود را در حین وکالت ساقط کند و اعلام کند که وکالت را بدون قید و شرط به وکیل می‌دهد، لازم است که احترام به این درخواست و وفای به شرط به مفاد آن ایجاب شود.

به عبارت دیگر، وکالت باید به صورت یک عقد لازمی انجام شود که به صورت یکجانبه، سوی وکیل یا موکل قابل فسخ نباشد.

d7fbd28e-4017-4b69-9d8f-34a4f3293499

استعفای وکیل

استعفای وکیل یکی از مواردی است که در طول انجام وکالت، وکیل می‌تواند از وکالت خود استعفا دهد. این اقدام اصولا هیچ مسئولیتی برای وکیل به وجود نمی‌آورد و او مجاز است به دلایل مختلفی از وکالت خود استعفا دهد.

با این حال، در برخی موارد، استعفای نابه‌هنگام و نامتعارف وکیل، بر مبنای سوء استفاده از حق استعفاء می‌تواند ضمانت آور باشد و وکیل می‌بایست ضرر مشروعی که به بار آورده است، جبران کند.

به عنوان مثال، اگر وکیل به طور ناگهانی و بدون دلیل معقولی از وکالت استعفا دهد و این اقدام بر موکل یا پرونده‌هایی که در دست وکیل بوده است، تأثیر منفی بگذارد، می‌تواند در صورت بررسی موضوع، به عنوان یک استعفای نا‌به‌هنگام و نامتعارف در نظر گرفته شود و وکیل مسئولیت قانونی برای جبران این ضرر را داشته باشد.

موت یا جنون وکیل یا موکل

در مورد موت یا جنون وکیل یا موکل، وکالت به عنوان یک عقد مبتنی بر اعتماد متقابل بین وکیل و موکل تشکیل شده است. هر دو طرف بر اساس این اعتماد به یکدیگر، به انجام وکالت می‌پردازند. با مرگ یا جنون هر یک از طرفین، یکی از ارکان عقد وکالت از بین می‌رود؛ زیرا این ارکان با شخصیت هر کدام ارتباط دارد.

به عبارت دیگر، با فوت یا جنون یکی از طرفین، انتهای وکالت فرا می‌رسد زیرا شخصیت موکل یا وکیل از بین می‌رود و ادامه این رابطه قانونی ممکن نیست.

در صورت مرگ وکیل یا موکل، این موضوع باید در حکم مرگ مورد بررسی قرار گیرد، زیرا با فوت هر کدام، انتهای عقد وکالت فرا می‌رسد و وکالت معتبر نمی‌ماند.